نگاهی به آنچه که در این یک سال گذشته بر ایران گذشت
دیروز خبرگزاری ایرنا تیتر زد که«سقز در آرامش کامل است». درست یک سال پیش همین خبرگزاری دولتی، از تیتری متشکل از همین واژهها برای توصیف وضعیت این شهر استفاده کرد. در آن مقطع در این شهر و بسیاری از شهرها نه تنها آرامش حاکم نبود بلکه التهاب زبانه میکشید.
توسعه ایرانی-سعیده علیپور: دیروز خبرگزاری ایرنا تیتر زد که«سقز در آرامش کامل است». درست یک سال پیش همین خبرگزاری دولتی، از تیتری متشکل از همین واژهها برای توصیف وضعیت این شهر استفاده کرد. در آن مقطع در این شهر و بسیاری از شهرها نه تنها آرامش حاکم نبود بلکه التهاب زبانه میکشید.
بسیاری از روانشناسان، جامعهشناسان و سیاسیون درمان این التهاب را در شنیدن صدای معترضان و پاسخگویی به مطالبات آنها میدانستند؛ اما روند سیاستها برای فرونشاندن این التهاب رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و نسخه درمانی برای آن پیچیده نشد
یک سال پر التهاب و دیگر هیچ!
منشا این التهاب؛ اتفاق آشنایی بود که زنان زیادی در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ کشور تجربه کرده بودند. ۲۲ شهریور 1401 «گشت ارشاد» در نزدیکی ایستگاه متروی حقانی تهران، مسافری از سقز را به قصد ارشاد، دستگیر کرد. دختر 22 سالهای که برای تفریحات روزهای آخر تعطیلات تابستان به همراه خانواده به تهران آمده بود. ماموران اما به تقلای برادر نوجوان «مهسا امینی» برای ممانعت از بازداشت او که میگفت «ما غریبیم در این شهر... » وقعی ننهاده و کار خود را کردند. در جریان این بازداشت مهسا جانباخت و روایت رسمی این شد که ایست قلبی و بیمارهای زمینهای منجر به واقعه غمناک مرگ او شده است. روایتی که خانواده و وکیل هرگز آن را تایید نکردند.
مرگ این زن جوان پس از بازداشت او توسط گشت ارشاد، در شرایطی رخ داد که خبرهای پرشماری در خصوص بگیر و ببندها در حوزه پوشش و حجاب اذهان عمومی را نگران کرده بود. گسترش قرارگاههای عفاف و حجاب و ابلاغیههای مختلف در خصوص نوع پوشش به ارگانها و ادارات، تیراندازی مامور گشتارشاد در پارک پردیسان به بوکسور سابق تیم ملی به دلیل وضعیت حجاب همسرش و درگیری دختر جوانی با شهروند دیگر در اتوبوس بر سر حجاب و دستگیری و پخش اعترافات تلویزیونی او ... به اعتقاد کارشناسان بیش از پیش جامعه را در این باره حساس کرده بود. همین موضوع باعث شد تا بار دیگر رویکرد حاکمیت در خصوص تعیین نوع پوشش شهروندان مورد اعتراض قرار گیرد. اعتراضی که این بار از همیشه جدیتر بود و حاکمیت را در شرایط سختتر از همیشه قرار داد. شرایطی که راه برونرفت از آن جز با شنیدن صدای معترضان به نظر نمیرسید. هرچند آنچه در یکسال اخیر در ایران رخ داد، مانند همیشه مملو از نشنیدن صدای مخالفان و امنیتیتر شدن هر چه بیشتر فضای کشور بود.
محدود کردن اینترنت، برخورد و تعلیق و اخراج دانشجویان و اساتید و تصویب قوانینی در مجلس در جهت جرمانگاری هر چه بیشتر سبک زندگی شهروندان تنها بخشی از مواردی است که در یک سال گذشته بسیاری از شهروندان را دلزدهتر از همیشه کرده است؛ به طوری که یا در فکر مهاجرتند یا در یک کلام خود را در کشور و شهرشان غریب میدانند
آنچه از سر گذراندیم در یک پاراگراف!
اگر قرار باشد جز گرانی و گسترش فقر، آنچه در یک سال گذشته، از سر گذراندیم را در یک پاراگراف خلاصه کنیم؛ میشود به فیلتر پلتفرمهای خارجی، محدود کردن اینترنت، خط و نشان کشیدن ائمهجمعه، حضور پر تعداد نیروهای امنیتی در شهرهای کردنشین و زاهدان، دستگیریهای پر تعداد منتقدان و فعالان صنفی، برخورد و تعلیق و اخراج دانشجویان و اساتید دانشگاهها و تصویب قوانینی در مجلس در جهت جرمانگاری هر چه بیشتر سبک زندگی شهروندان و مواردی از این دست اشاره کرد. مواردی که این روزها بسیاری از شهروندان را دلزدهتر از همیشه کرده است به طوری که یا در فکر مهاجرتند یا در یک کلام خود را در کشور و شهر خود غریب میدانند.
آیا اخطارها راه به جایی میبرند؟
یکسال پیش در چنین روزهایی در پس عادی جلوه دادن همه چیز از سوی مقامات رسمی اعتراضات در کشور آغاز شد. این اعتراضات که در بسیاری از جهات با گذشته متفاوت بود، موارد مشابهی هم داشت؛ واضحترین تشابهها؛ واکنش برخی از مسئولان کشور در مواجهه با آن بود؛ استفاده از همان ادبیات همیشگی در تخطئه مخالفان و برچسبهایی که در اغلب موارد برای حذف مخالفان و نشنیدن صدای معترضان شنیده میشد.
از وزیر کشور گرفته تا فرماندهان انتظامی و دیگران با تکرار ادبیات همیشگی، اعتراض و انتقاد را از اغتشاش جدا کرده و سپس با یک چوب بر همگی میتاختند.
در حالی که هر از چندی از برخی از سران قوا زمزمههایی از شنیدن صدای مخالفان به گوش میرسید، اما خیلی زود به فراموشی سپرده میشد.
از تاکید رئیس قوه قضائیه بر اینکه«آماده استماع نقطه نظرات، پیشنهادها و انتقادات معترضان هستیم» گرفته تا وعده ابراهیم رئیسی برای تعیین فضای تجمع معترضان و «کرسیهای آزاداندیشی» در دانشگاه ها. اما این کرسیها نه تنها شکل نگرفت که پای اساتید منتقد و حامی دانشجویان با اخراج و تعلیق از دانشگاهها بریده شد. دانشجویان معترض نیز البته با سرنوشتی مشابه روبهرو شدند.
با گذشت یک سال از حوادث پرالتهاب کشور، حال و روز مردم نیز مانند شعارهای مخدوش شده روی دیوارها بر اثر آفتاب و باد و باران شده است؛ رنگ و رو رفته و کم رمق. اما آنچه دیروز همزمان با سالروز مرگ مهسا امینی پررمق و چشمگیر بود، حضور پرشمار نیروهای امنیتی در اغلب شهرهای کشور بود؛ بهطوریکه در برخی مناطق بیش از آنکه مردم در پی اعتراض باشند، ماموران به التهاب دامن میزدند
واقعیت این است که برخوردهایی از این دست که نشان از آستانه مدارای بسیار پایین مسئولان امر دارد، بسیاری را از برگزاری نشستهای هماندیشی نظیر آنچه در دانشگاه تهران یا سایر دانشگاهها و همچنین نشست اخیر وزیر کشور یکسره ناامید میکند. این در حالی است که به اعتقاد همین کارشناسان و متخصصانی که صدای آنها به سختی به گوش مسئولان میرسد؛ پاشنه آشیل دولتها همین حالت استغنا و بینیازی آنها به نظر متخصصان حوزههای مختلف است.
برچسبهای معاند، پیاده نظام دشمن و... بر پیشانی معترضان
«من آشوبگر نیستم. من اغتشاشگر نیستم. من غربگرا نیستم. من مثل خیلیها فقط معترض هستم. من به نابرابری، به بیعدالتی، به تناقض، به بیمسئولیتی و به فساد آنهم به اسم دین معترض هستم». این نوشته کاربری در توئیتر بود، در اوج اعترضات. زمانی که بسیاری به جرم همراهی با اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی نیروهای غربگرا و مزدبگیرهای رسانههای آنور آبی خطاب شده و حتی به این بهانه با آنها برخورد شد. در این میان بسیاری از کارشناسان این رویکرد حاکمیت را در خطکشی میان مردم خطرناک توصیف کرده و هشدار دادند این رویه به تقابلی همیشگی بین شهروندان و حاکمیت میانجامد.
بسیاری از جامعهشناسان، روانشناسان و در یک کلام دلسوزان مردم و کشور، در این میان توجه و حتی جامه عمل پوشاندن به برخی مطالبات معترضان چون موضوع پوشش و غیره را به سود کلیت نظام و آرامش کشور تلقی کردند، این در حالی بود که در اغلب تریبونهای رسمی، معترضان و زنان بیحجاب معاند، پیاده نظام دشمن، بازیخورده رسانههای خارجی و ... مورد خطاب قرار میگرفتند.
حضور پر شمار نیروهای امنیتی
با گذشت یک سال از حوادث پرالتهاب کشور، حال و روز مردم نیز مانند شعارهای مخدوش شده روی دیوارها بر اثر آفتاب و باد و باران شده است؛ رنگ و رو رفته و کم رمق. اما آنچه این روزها به ویژه دیروز همزمان با سالروز مرگ مهسا امینی پررمق و چشمگیر بود، حضور پرشمار نیروهای امنیتی در اغلب شهرهای کشور به خصوص شهرهایی که سال گذشته اعتراضات گستردهتری را تجربه کردند، بود. تصاویر منتشر شده در شبکههای مجازی حتی نشان میداد که در برخی از مناطق بیش از آنکه مردم در پی اعتراض باشند ماموران امنیتی در پی متفرق کردن مردم هستند و به التهاب در فضای شهر دامن میزنند.
ساعاتی پس از آنکه ایرنا در گزارشی نوشت: «با وجود تبلیغات وسیع رسانههای معاند و تشویق مردم سقز به برپایی تجمع و اعتراض، این شهر هم اکنون در آرامش کامل است». حتی خبرهایی هم در خصوص کشته شدن فردی به نام «فردین جعفری» در شهر سقز به دست نیروهای امنیتی منتشر شد. موضوعی که معاون استاندار کردستان آن را تکذیب کرد.
ارسال نظر