ناگفته های وزیر آموزش و پرورشِ دوران جنگ
وزیر آموزش و پرورش دولت دوران جنگ ناگفتههایی را از دوره وزارت خود، رابطهاش با نخستوزیر وقت، نسبت مصباح یزدی با انقلاب اسلامی و نقد دولت احمدی نژاد بیان کرد.
سیدکاظم اکرمی گفتوگویی مفصل با نامهنیوز انجام داده است که گزیدههایی از آن را در زیر میخوانید:
دولت جدید، آرامشی در کشور ایجاد کرده است. آقای روحانی با انتخاب وزرایی باسابقه مانند آقایان مهندس زنگنه، دکتر فرجیدانا، آقای دکتر فانی و وزرای دیگر و تلاش برای جلوگیری از افزایش تورم، افزایش حقوق مستمریبگیران، تاکید بر آزاد بودن انتقاد در مدارس و دانشگاهها و ایجاد جوی آرام برای گفتوگو در جامعه، یک آرامش خاصی را در جامعه ایجاد کرده است.
تلاش وزارت خارجه برای برطرف کردن مشکلات بینالمللی و حل مسأله هستهای کشورمان در این آرامش مؤثر بوده است. معتقدم باید با دشمن مذاکره کرد، نمیتوانیم تا ابد با آنها مبارزه کنیم؛ مردم میخواهند که مذاکرات با ۱+۵ به نتیجه برسد.
نکته مثبت دیگر دولت آقای روحانی نوع سخنگویی ایشان است، ادبیات، واژهها و منطقی که به کار میبرند، بسیار مؤثر است. همچنین آقای روحانی در کابینه خود اعتدالی عمل کردند و از کابینه دولتهای گذشته نیز استفاده کردند؛ مثلا حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی که از کابینه آقای احمدینژاد انتخاب شدند. این نکات مثبت و محسوس هستند.
در مورد عملکرد آقای دکتر احمدینژاد؛ در مدت یک سال گذشته وزرای محترم دولت دکتر روحانی و عدهای از کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مطالب زیادی گفتهاند اما بنده در یک کلمه که آن را توضیح خواهم داد میگویم قبای ریاست جمهوری به تن ایشان بسیار گشاد بود.
اول تیشهای که ایشان بر نظام اداری مملکت زد انحلال سازمان برنامه بود. دومین کار وی بیاعتنایی به استادان اقتصاد کشور بود. سومین تصمیم اشتباه بارز وی راهاندازی مطالعه نشده مسکن مهر بود که اکنون مشکلات آن گریبانگیر دولت فعلی است.
چهارمین مورد سیاستهای تند و بیمنطق وی در مورد آمریکا، اروپا و اسرائیل بود (که آنقدر به نفع اسرائیل تمام شد که از وی تقدیر کردند). پنجمین مورد را میتوان بکارگیری عده زیادی از افراد کم تجربه و بعضا کم دانش دانست که توانایی اداره وزارتخانهها را نداشتند. نکته ناخوشاید دیگر برخورد قاطعانه یا بهتر بگویم قاتلانه با همکارانش بود (مانند برخورد با آقای دانش جعفری، خانم دکتر دستجردی و...). هفتمین مورد دخالت بیحساب در کار بانکها و زمینهسازی نادانسته برای حیف و میل اموال مردم بوسیله افرادی بیتعهد که سر از میلیاردها دلار درمیآورد.
اشتباه دیگر بیاعتنایی به مجلس و رعایت نکردن قوانین مصوب و پاسخهای نامناسب به نمایندگان محترم مردم بود که گاهی به سر حد اهانت میرسید.
البته آقای احمدینژاد خدماتی هم داشته است که متاسفانه در برابر آنچه که گفتم ارزش بالایی ندارد.
(در پاسخ به این پرسش که آیا آقای احمدینژاد را قبل از اینکه رئیسجمهور شوند، میشناختید؟) : آقای احمدینژاد در دورانی که شهردار تهران بودند در یک مهمانی افطار مقام معظم رهبری نزد من آمدند و به من سلام کردند و گفتند که من شهردار تهران هستم.
در ایامی که مسئول وزارت آموزش و پرورش بودم هیچ کدام از آقایان رئیسجمهور و نخستوزیر از من خواسته غیرقانونی نداشتند. من به همراه معاونانم با آزادی کامل فعالیت میکردم.
اگر مرحوم طالقانی تا پایان مجلس خبرگان باقی میماند، شاید مواد قانونی دیگری، به قانون اساسی اضافه میکرد تا مشکلات امروز وجود نداشته یا کمتر باشند؛ مثلاً ممکن بود در مورد آزادی مردم یا برخورد با منتقدین موادی را اضافه مینمود تا مشکلاتی که در چند سال اخیر وجود داشت، دیگر نباشد؛ همانطور که آقای روحانی نیز به نقد و انتقاد اعتقاد دارند.
بسیاری از زندانیان سیاسی دوستدار انقلاب هستند و مردم خردمند و آگاه این موضوع را میدانند. اصولاً هر منتقدی دوستدار رفع آن چیزی است که از آن انتقاد میکند. منتقد، مخالف نیست؛ بلکه معتقد است که راهی که برای رسیدن به مطلوب انتخاب شده است، اشکال دارد. اینها باید در انتقادات خود آزاد باشند.
دیدگاه عدهای این بود و هست که مردم چیزی نیستند و کسی نیستند. آقای مصباح معتقد است جمهوریت و رأی مردم را امام برای هماهنگی با سیاست روز دنیا مطرح کرد، والا مردم در جمهوری یا بهتر است از زبان ایشان بگویم در حکومت اسلامی جایی ندارند. البته در سخنرانی چهاردهم خرداد امسال مقام معظم رهبری به این مطلب پاسخ دادند. دیدگاه آیتالله مصباح یزدی با جمهوری تطبیق نمیکند.
اسم آقای مصباح را قبل از انقلاب به عنوان کسی که نوشتههایی به نام "راه حق" را در قم منتشر میکرد، شنیده بودیم؛ ولی ایشان را فرد انقلابی نمیدانستیم. انقلابیون اصلی و برجسته در قم سه نفر بودند؛ آیتالله منتظری، آیتالله مشکینی و آیتالله ربانی شیرازی. آقای مصباح خود را درگیر مبارزات انقلابی نمیکرد.
اولین کسی که رسماً درباره ولایت فقیه صحبت کرد، جناب آقای کیاوش بود. ولی اینکه چگونه وارد قانون اساسی شد، دقیقاً به یاد ندارم. مرحوم مهندس سحابی معتقد بود که شهید آیت این مطلب را به ذهن افراد وارد کرد؛ ولی آیتالله هاشمی رفسنجانی میگویند که آیتالله منتظری طرفدار این موضوع بود و شهید بهشتی نیز حمایت کرد.
در مقابل مقدممراغهای مخالف بود، ایشان میگفت که من با رهبری حضرت امام (ره) مشکلی ندارم؛ ولی باید مادهای برای رهبری مادام العمر امام را در قانون بگنجانیم. من نمیدانم بعدا چه میشود. آقای حجتی کرمانی نیز اخیرا در جلسهای گفتند که من در اجرا مشکل داشتم؛ برای همین در امضای قانون اساسی تردید داشتم؛ ولی وقتی امام درباره متمم قانون اساسی صحبت کردند، گفتم با متمم مشکلات برطرف میشود. آقای بنی صدر هم مخالفتهای داشتند که جزئیات گفتههای او را به یاد ندارم.
ایشان (میرحسین موسوی) متعادل بودند. در بعضی از موارد جدی و محکم بودند؛ ولی به رأی و نظر جمعی بها میدادند. گاهی بحث درباره یک مصوبه دولت صبح تا ظهر طول میکشید و اگر بیش از نصف جمعیت موافق بودند، تصویب میشد و اگر نه، رد میشد.
(درباره نحوه تعامل با نخستوزیر وقت) : ما هر زمانی که میخواستیم میتوانستیم با ایشان صحبت کنیم. کمک مالی میکردند، اردوگاهها را برای دانشآموزان از سپاه میگرفتند و به آموزش و پرورش میدادند، به فروشگاههای فرهنگیان کمک میکردند که افراد اجناس را با قیمت ارزانتری تهیه کنند و بسیاری از کمکهای دیگر. البته اگر از تمایلات ایشان سوال کنید، میگویم بعد از امام، بیشتر از هرکس افکار و اندیشههای شهید بهتشی را پذیرفته بود.
(در پاسخ به این پرسش که آیا بعد از دوره وزارتتان هم با آقای میرحسین موسوی تعامل داشتید؟) : هر سال دو الی سه بار به دفتر ایشان میرفتم؛ گاهی به همراه پسرم و گاهی به همراه دامادم. گاهی ایشان در صحبتهایشان میگفتند که مقام معظم رهبری تلفن میکنند که درباره مسائل خارجی به دولت مشورت بدهم و کمک کنم.
(مقام معظم رهبری از مهندس موسوی خواستند که در مسائل خارجی مشورت دهند؟) : بله این موضوع را دو بار از ایشان شنیدم و اخیرا هم جناب حجتالاسلام مسیح مهاجری این مطلب را در روزنامه جمهوری اسلامی نوشتند.
مگر هرکس در مورد فلسفه غرب صحبت کند، غرب زده است؟ شهید مطهری از هگل چنین تعریف میکند که دستگاه فلسفی هگل یک دستگاه منسجم و قابل توجه است. از راسل صحبت میکند دیدگاه علمی او را میستاید با اینکه راسل مادی صرف است و منکر مبدأ است شهید مطهری میگوید؛ راسل به لحاظ تفکر علمی، انسان بسیار قویای است.
دو جلد کتاب آقای دژاکام در مورد دیدگاههای شهید مطهری در مورد فلسفه غرب را مشاهده کنید. به این دلیل برای آقای مطهری احترام قائل هستیم که انسان آزادهای بودند؛ وقتی کتاب «عدل الهی» را نوشتند، به ایشان نامه فرستادم که آقای مطهری، یکی از تودهایهای همدان معتقد است که آقای مطهری با نوشتن کتاب «عدل الهی» مردم را تحمیق کرده است. آقای مطهری در پاسخ نوشتند که درست است، من در آن کتاب مسأله شر را از لحاظ فلسفی تحلیل کردهام نه اجتماعی و انشاءالله در چاپ دوم کتاب آن را تصحیح خواهم کرد. ایشان آزاده و انتقادپذیر بودند.
به یاد دارم وقتی قرار شد عزیزی به عنوان وزیر راه به هیأت دولت (زمان جنگ) بیاید، یکی از وزرا با صدای بلند گفت: «او با شما همفکر نیست» مهندس موسوی نیز در پاسخ گفت: «مگر قرار است همه با من همفکر و هم سلیقه باشند؟» این آزادگی هرگز از یاد من نمیرود.
(در پاسخ به این پرسش که آیا آقای مهندس موسوی در دوره نخستوزیریشان قهر کردند و خانهنشین شدند؟) : چیزی به یاد ندارم. اینکه مانند آقای احمدینژاد رفته و نیامده باشند، به یاد نمیآورم.
(در پاسخ به این پرسش که آیا همسر ایشان (زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی) در دولت نفوذ داشتند؟) : سوال عجیبی است. به هیچ وجه.
(درباره شعار سادهزیستی احمدینژاد) : ایشان ابتدا اینگونه نشان میداد، اما این رویه همیشگی او و دولتش نبود، اگر همیشه به این رویه عمل کرده بود و در سفر به بعضی کشورها صدنفر را به همراه خود نمیبرد، این شعارش باور پذیرتر بود. او به این فکر نکرد که باید در برابر خدا جواب بدهد.
اگر آقای احمدینژاد این احساس را داشت که خدا به من توفیقی داده و رئیسجمهور شدهام در این چهار سال چه کنم که در تاریخ آینده ایران، انسانهای آزاده و بیطرف و تاریخشناسان در حق من به خیر، نیکی، عدالت در کشور یاد کنند، متواضعانه از افراد دانا، با تجربه و شناخته شده برای کار دعوت میکرد.
ایشان (احمدینژاد) از افرادی استفاده کرد که بسیاری از آنها سابقهای نداشتند و کار اجرایی نکرده بودند؛ اگر ایشان مدیریت میدانست، در یک شهرستان نمیگفت که از ۴ بعدازظهر تا ۹ شب مثلا ۱۰۰ مطلب تصویب کردم؛ مگر در این مدت کوتاه میشود ۱۰۰ مصوبه داشت؟
ایشان (موسوی) انسان ضداستعمار و ضدآمریکایی بود و به شدت طرفدار پیشرفت و توسعه کشور بود. مقدمات هستهای شدن کشور بعد از انقلاب از خدمات ایشان است.
واقعاً نحوه برخورد آقای احمدینژاد (در مناظره) و اینکه عکس خانمی را نشان داد، بسیار زشت بود. شنیدم بسیاری به آقای مهندس موسوی گفته بودند که در این مناظره شرکت نکنید؛ چون آقای احمدینژاد در حرف زدن معطل نمیکند و هر چه را به نفع خودش بداند تا رقیب را از میدان به در کند خواهد گفت.
هیچکدام از آن تهمتها به مهندس نمیچسبید. مهندس اگر مسأله مالی یا سیاسی یا اقتصادی داشت که در این مدت رو شده بود.
شرایط آن روز (سال ۸۸) نیازمند تحلیل مفصل است که فعلا فرصت آن نیست. حوادث خوبی اتفاق نیفتاد. اما همچنان که گفتم باید همه حوادث و رفتار طرف مقابل را هم به حساب آورد.
به نظرم حصر ایشان (موسوی) به نفع کشور ما نیست. اصولا من معتقدم که جمهوری اسلامی نباید زندانی سیاسی داشته باشد. کسانی که صحبتی میکنند و چیزی مینویسند و نقدی میکنند، نباید زندانی شوند؛ بلکه باید به آنها پاسخ داده شود. آنها یا درست میگویند یا غلط میگوید؛ اگر درست میگوید از آنها تشکر کنیم. اگر غلط میگویند، غلط بودن مطلب ایشان را مستدل و روشن به اطلاع عموم برسانیم. البته همانطور که شهید مطهری میگوید: «انتقاد، غیر از توطئه است.»
آنچه را که مرحوم عسگراولادی در این مورد گفت را قبول دارم. چون نماینده شجاع مجلس آقای دکتر علی مطهری، معتقدم برای روشن شدن قضایا بهتر است قوه قضائیه در دادگاه عمومی به نحوی که مردم از کم و کیف آن آگاه شوند، موضوع را بررسی نمایند.
در آن سه دوره (دولتهای قبل از دولت نهم)، انقلاب بر مسیر خود حرکت میکرد؛ درست است که با سرعت مطلوب، در حرکت نبود؛ ولی در حرکت بود. ولی در دولت آقای احمدینژاد مسیر تغییر کرد. یک رئیسجمهور سازمان برنامه و بودجه را کاملاً منحل میکند، این یعنی چه؟ یعنی نه برنامه میخواهیم و نه بودجه میخواهیم؛ یعنی همه چیز در اختیار من است. به عبارت دیگر در دوره آقای احمدی نژاد از مسیر اصلی خود خارج شدیم.
چهار معاون من از دنیا رفتهاند. ولی گاهی با آقای فانی حال و احوال میکنم.
کسانی که این نوشته را میخوانید سعی کنید مسلمان ملی باشید. گروهگرایی پدر ملت ایران را درآورده است. اصولگرایی و اصلاحطلبی را کنار بگذارید. مسلمان ملی باشید. برای آینده ایران دست به دست هم دهید، ایران را از یاد نبرید.
نظر کاربران
کیف کردم