سرقت وصیت نامه پیرمرد تاجر راز عتیقه ها را لو داد
چند روز قبل پیرمردی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه ویلاییاش خبر داد.
ایران:چند روز قبل پیرمردی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه ویلاییاش خبر داد.
او گفت: شب گذشته به خانه پسرم رفته بودیم و زمانی که برگشتیم، متوجه شدم در ورودی خانه شکسته شده است. سارقان از بالای دیوار وارد حیاط شده و با شکستن در ورودی، وسایل باارزش خانه را سرقت کردهاند. آنها صندوقچهای را که طلاها و اسناد و مدارکم داخل آن بود دزدیده بودند. با شکایت پیرمرد، تحقیقات پلیسی آغاز شد و مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف خانه پیرمرد پرداختند.
دوربینها سه پسر جوان را نشان میداد که سر تا پا لباس مشکی به تن داشته و صورتشان را با ماسک و کلاه پوشانده بودند. دو نفر از آنها از دیوار بالا رفته و لحظاتی بعد از همان راهی که رفته بودند، برگشتند و نفر سوم در تمام این مدت در گوشهای مراقب بود تا در صورت خطر به همدستانش خبر دهد.
سرقت مشابه
در حالی که تحقیقات پلیسی در زمینه شناسایی مردان سیاهپوش ادامه داشت، 2 هفته بعد مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت خانه ویلاییاش خبر داد و اظهار داشت: خانهای که در آن زندگی میکنم، متعلق به پدرم است و چند سالی میشود که در اینجا ساکن هستم. دو هفته قبل خانه پدرم مورد سرقت قرار گرفت و شب گذشته که به میهمانی رفته بودیم،خانه ما هم مورد دستبرد قرار گرفت.بعد از سرقت خانهام،پدرم برایم تعریف کرد که درسفرهایش عتیقههای زیرخاکی و کتابهای خطی خریداری کرده و تمام آنها را در زیرزمین خانه من نگهداری میکرده و سارقان آنها را با خودشان بردهاند.
با شکایت مرد جوان، این احتمال مطرح شد که سرقت خانه اول و دوم به هم مربوط بوده و احتمالاً سارقان از ماجرای عتیقههای پنهان شده در خانه دوم با خبر و راهی خانه پسر مالباخته شده بودند. دوربینهای خانه او نیز مورد بازبینی قرار گرفت. دوربینها نشان میداد سه پسر جوان با لباسهای مشکی و ماسک و کلاه به صورت و سر، مقابل خانه ویلایی توقف کرده و دو نفر آنها از دیوار بالا رفته و سرقت را به همان شیوه قبلی اجرا کردهاند. جثه و هیکل سه پسر جوان درسرقت دوم مشابه با سرقت اول بود و همین مسأله نشان میداد هر دو سرقت توسط اعضای یک باند صورت گرفته است. در بازبینی دوربینهای سرقت دوم، سرنخی از سارقان بدست آمد. زمانی که یکی از سارقان قصد بالا رفتن از دیوار را داشت، آستینش کمی بالا رفته و خالکوبی عقرب روی دستش نمایان شده بود.
همین سرنخ باعث شد مأموران درجست و جوی سارقی با خالکوبی عقرب باشند.با این فرضیه که سارقان،پیرمرد را از قبل میشناختندتحقیقات میدانی آغاز شد و کارآگاهان دریافتند که در محله پیرمرد، سه پسر معتاد به شیشه زندگی میکنند که اهالی محل هم از آنها شاکی هستند.
مأموران بلافاصله سه پسر جوان را به عنوان مظنونان اصلی پرونده زیر نظر گرفتند و در ادامه تحقیقات مشخص شد که هر سه آنها روی دستشان خالکوبی عقرب مشابه باهمان خالکوبی که سارقان داشتند، دارند. بدین ترتیب هر سه نفر آنها بازداشت شده و در تحقیقات اولیه به سرقت از خانه پیرمرد و پسرش اعتراف کردند.
گفتوگو با سردسته باند
چطور خانه پیرمرد را برای سرقت شناسایی کردید؟
هر سه نفرمان معتاد بودیم و نیاز به پول داشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم سرقت کنیم، میدانستیم که پیرمرد تاجری به همراه همسرش تنها در همسایگی ما زندگی میکنند که وضع مالی خوبی دارند. همیشه میدیدم که بچههایش با خودروهای مدل بالا به خانهشان میآیند بنابراین تصمیم گرفتیم از خانه آنها سرقت کنیم.
سرقت دوم را چطور انجام دادید؟
سرقت از خانه پیرزن و پیرمرد کارسختی نبود، صندوقچه طلاها را که سرقت کردیم یک وصیتنامه هم داخلش بود.پیرمرد نوشته بود در جوانی به خاطر علاقه شدید به کتب خطی و عتیقه، مقداری کتاب خطی و عتیقه خریداری کرده و تمام عتیقهها و کتابها را داخل صندوق چوبی قدیمی در زیرزمین خانه قدیمی خودش که حالا پسرش در آن زندگی میکند پنهان کرده و فرزندانش بعد از مرگ او میتوانند آنها را که خیلی قیمتی و با ارزش هستند، بفروشند. با ترفندی خاص آدرس خانه پسرش را پیدا کردیم.
چطور آدرس را پیدا کردید؟
یک شب که پسرش برای دیدن والدینش آمده بود اورا تعقیب کردیم و بعد از بدست آوردن آدرس،آنجا را زیر نظر گرفتیم.در مدت یک هفته متوجه شدیم که چه زمانهایی خانهشان خالی است و در فرصتی مناسب، نقشه سرقت از خانه را هم اجرا کرده و عتیقه و زیرخاکیها را با خودمان بردیم.
ارسال نظر