فریماه فرجامی: همه را بخشیدهام...
فریماه فرجامی، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون پس از طی یک دوره بیماری منجر به کما در ۷۱ سالگی درگذشت. مصاحبه قیدیم از فریماه فرجامی در فضای مجازی بازنشر شده است که می خوانید.
برترینها: فریماه فرجامی، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون پس از طی یک دوره بیماری منجر به کما در ۷۱ سالگی درگذشت. مصاحبه قیدیم از فریماه فرجامی در فضای مجازی بازنشر شده است که می خوانید:
برای نسلی که سینما را تنها روی پرده دنبال میکرد و هنرمندانش را با کارهایش میشناخت نه با تصاویر رنگارنگ سلفی شبکههای اجتماعی، بعضی هنرمندان مفهوم واقعی ستاره بودند و هنوز هم ستاره هستند. در بحبوحهای که سینمای ایران آثار فاخر خود را در پیک نبوغ و خلاقیت فیلمسازان یکی پس از دیگری رو میکرد، گاهی جرقههایی زده میشد که بعدها تبدیل به روشنایی جاویدان سینما و هنر ما شدند.
فریماه فرجامی یکی از آن جرقهها بود که در مسیر کاریاش تبدیل به شعلهای شد که هرگز حتی اگر بخواهید هم نمیتوانید او را خاموش کنید. فرجامی به حق شایسته عنوان بانوی سینمای ایران است. درخشش فرجامی زمان زیادی طول نکشید و او درست با دومین فیلمش، خط قرمز نشان داد که سینمای بعد از انقلاب اسلامی، در کنار سوسن تسلیمی رقیب تازهنفسی را در سیمای بازیگران زن خود یافته است. مجموع فیلمهای سینمایی فرجامی به ۲۰ عدد نمیرسد اما نیمی از آنها از کارهای شاخص و فراموشنشدنی تاریخ سینمای ماست.
دوری از سینما و این اواخر هم بیماری این بانو باعث نشد حتی درصدی از محبوبیت و شهرت او کم شود و حالا بعد از بیش از یک دهه سکوت با فیلم «تاول» شاهد بازگشتش هستیم. راستش باید اعتراف کنیم آن قدری که فرجامی به گردن سینما و هنر ما حق دارد سینما دینش را هرگز به او ادا نکردهاست. او نمونهای از اسطورهای است که در ۶۲سالگی، هنوز بیش از هر ستاره دیگری در این سینما میدرخشد. حتی وقتی از او میپرسیم آیا از کسانی که در این سالها حتی خبری از او نگرفتهاند دلخور است یا نه، تنها میگوید: من همه را بخشیدهام!
نتیجه همدلی در خروجی
وقتی به کارنامه فریماه فرجامی در این سالها نگاه میکنیم یک نکته بارز خودنمایی میکند؛ آن هم حضور در فیلمهایی است که عمده آنها خروجی بسیار خوبی را داشت؛ امری که قطعا برحسب تصادف و شانس نبوده و عنصر هوشمندی در انتخاب و قرار گرفتن در مسیر درست به خوبی دیده میشود. البته فرجامی معتقد است که وجود همدلی و هماهنگی تیم سازنده بسیار مهم است و میگوید: «از نظر من، مهمترین چیز در یک فیلم وجود عوامل خوب است. وقتی تیم سازنده فیلم٬ درست باشد٬ نتیجه کار هم درست از آب درمیآید.»
بها دادن به جوانها
بانوی سینمای ایران میگوید: «من کار کردن با جوانها را دوست دارم. به نظرم بهتر است به جوانها بهای بیشتری داده شود. ما پیشکسوتها باید تا آنجا که میشود به آنها کمک کنیم.» فرجامی ثابت کرده که این حرف یک شعار صرف نیست و در کارهایی مانند «زهر عسل» به خوبی ثابت کرده که اهل اعتماد کردن به جوانهاست. اگرچه فرجامی هنگامی که وارد سینما شد ۲۸ ساله بود اما باز هم جوان نوآمدهای بود که نیاز به اعتماد داشت.
خودش میگوید: «برای خود من هم همینطور بود. وقتی با آدمهای باتجربه مثل رخشان بنیاعتماد، واروژ کریممسیحی، علی حاتمی و مسعود کیمیایی کار میکردم از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. حالا ما هم باید به جوانها یاد بدهیم. یک بدهبستان و احترام متقابل است. بازیگرها باید به هم کمک کنند. بازیگر باید به بازیگر مقابلش میدان بدهد و هوایش را داشته باشد.»
نگاه درست برای خلق سینما
سینمایی که فرجامی با آن رشد کرد٬ سینمای آدمهای خاصی بود که بازگیری برایشان اهمیت ویژهای داشته و دارد. کیمیایی، مهرجویی، کریممسیحی و بنیاعتماد آدمهایی نبودند که سرسری از مقوله بازیگری رد شوند و البته بازیگرها هم در کارهای آنها به نوعی رشد و بالندگی میرسیدند که در مسیر حرفهایشان تاثیرگذار بود.
با این حال فرجامی معتقد است ماجرای بازیگری در زمان آنها کمی متفاوت بود و ادامه میدهد: «من با کارگردانهایی کار کردم که به توانایی بازیگر اعتماد میکردند. تشخیصشان این بود که خلاقیت بازیگر و درک او از صحنه مهم است. به نظرم یک بازیگر باید نگاه خوبی داشته باشد. این نگاه خوب بحث گستردهای است؛ از درک صحیح شما نسبت به سینما تا تفکر خوب و حتی اهمیت به بازیگر مقابلتان شروع میشود تا چیزهای کلیتر. این نگاه درست، باعث خلق سینمای درست میشود.»
انتقال تجربه به جوانها
اگر قرار باشد برای یک بازیگر حرفهای پیشکسوت ویژگیهایی را تعریف کنیم، قطعا یکی از آنها میل به یاددادن اندوختهها و تجاربی است که طی سالها به دست آورده و فرجامی مدعی است همیشه برای این کار آمادگی دارد و ادعا میکند: «خیلی دوست دارم به بازیگرهای مقابلم کمک کنم. البته به شرطی که خودشان بخواهند.
متاسفانه بعضی بازیگرها هستند که اگر بخواهید به آنها کمک کنید فکر میکنند ژست بازیگری گرفتهاید و به آنها برمیخورد. البته گاهی شده جوانترها از من خواستهاند که بگویم چگونه بازی کنند؛ خب در این مواقع تجربیاتم را میگویم. فرد مقابل باید خودش بخواهد. آن سالها گاهی آقای کیمیایی از من میخواست برای راهنمایی و کمک به هنرآموزان به کلاسهای بازیگری ایشان بروم.»
لانگشات به جای کلوزآپ
بانوی سینمای ایران میگوید: «بازیگری اتفاق عجیب و غریبی است حتی به نوعی عشق و خون در رگهای من است.» نظر فرجامی در طی این سالها هنوز عوض نشده و اگر این جملهاش را با یکی از آخرین مصاحبههایش در بیش از یک دهه پیش قیاس کنید به خوبی متوجه میشوید که نگاهش در این سالها درباره لذت بازیگری عوض نشده است. فرجامی در آن مصاحبه گفته بود: «بازیگری چیز عجیب و غریبی است. آدم وقتی وارد آن میشود بیرون آمدن از آن برایش مشکل است.» آنهایی که کارهای خاص فرجامی را به یاد دارند محال است ارزش نگاهها و میمیک صورت او را در کلوزآپهای کارهایی چون نرگس، بیپناه، مادر، پرده آخر و حتی آب و آتش از یاد برده باشند. با این حال او میگوید: «ظاهر شدن جلوی دوربین برایم باارزش بوده. نه اینکه فقط چهرهام را نشان بدهم. اتفاقا برعکس بعضیها من لانگشات را بیشتر از کلوزآپ دوست داشتم چون شما فرصت بیشتری برای نشان دادن خودتان دارید.»
فیلم خوب میبینم
بانوی سینما سالهاست که از سینما دور بوده اما بهرغم این فاصلهای که سینما از او گرفته سعی کرده همچنان تا حدی هم که شده پل ارتباطیاش را حفظ کند و میگوید: «در این سالها اگرچه سینما نرفتهام اما بعضی کارها را دیدهام. فیلمهای خوب هنوز مرا جذب میکنند و آنها را با علاقه میبینم.» نگاه این بازیگر به ماهیت سینمایی که در آن حضور نداشته خوب است اما معتقد است رشد چندانی در زمینه بازیگری نداشتهایم و میگوید: «احساسم این است که سینما در بازیگری تا حدی عقب رفته است. خیلیها فقط دنبال ایجاد جذابیت ظاهری هستند و به ریشه ماجرا نگاه نمیکنند. سینما یک جاذبه باطنی دارد و بازیگر باید در سینما شخصیت پیدا کند.»
کارگردانهای محبوب من
انتخاب بهترین کار برای فرجامی در آثاری که وارد کارنامهاش کرده کار سادهای نیست اما تعدادی از نامها بیشتر در حافظهاش خودنمایی میکنند. او با علاقه عجیبی از کارهایی که در آنها بازی داشته صحبت میکند و میگوید «پردهآخر» و «نرگس» در میان کارهایی که بازی کرده برایش بسیار ارزشمند هستند. اعتراف میکند: «بارها آنها را در این سالها دیدهام. البته فیلم خطقرمز هم جزء فیلمهایی بود که دوستش داشتم. راستش من کلا با کارگردانهای خوبی و در کارهای خوبی همکاری کردم که همه آنها برایم عزیز هستند. من با کارم زندگی میکردم.»
قتلی که توقیف شد
فرجامی از سال ۱۳۵۵ با گویندگی نمایشهای رادیویی و بازی در نمایش تلویزیونی «آدمک مومی» فعالیت هنری خود را آغاز کرد. بعد هم کارهای پژوهشی متعددی را انجام داد. به نوعی فرجامی هنرمندی چندمنظوره است. میگوید: «در کنار بازیگری دستی هم به قلم داشتم. خودم حتی فیلمی ساختم که آن زمان توقیف شد. اسم فیلم قتل است. داستانش درباره زنی است که وارد زندان زنان میشود و شروع به آدمکشی در آن محیط میکند. کار را با دوربین هندیکم فیلمبرداری کردم.»
نسلی برای نمایش زیبایی
او هم معتقد است بازیگری هنری است که نیاز به درک ویژه خودش دارد و باید ارزش زیادی برای این حرفه قائل شد او میگوید: «میگویند هنرمند بودن یک سری تفاوت داشتنهاست؛ تفاوت در نوع رفتار، بینش، نشست و برخاست در نوع صحبت کردن و خلاصه متفاوت بودن.» او که همیشه جزو خوشچهرههای بازیگران زن سینما محسوب میشد درباره ترجیح زیبایی چهره بر هنر در بعضی بازیگران میگوید: «متاسفانه حس میکنم بعضی بازیگرهای خانم جدید تنها به فکر نمایش زیباییهای ظاهری خود هستند و باطن سینما را از یاد بردهاند.
شاید حتی به محتوای کار هم توجهی نکنند. برای من آن سالها کارگردان و فیلمنامه بسیار مهم بود. پیشنهادهای زیادی را رد کردم و خوشحالم که در هر کاری بازی نکردم.» او سالها قبل در مصاحبهای از ارزشی که بازیگری برایش داشت صحبت کرده و گفته بود :«هروقت قرار بود در فیلمی بازی کند از چند ماه قبلش ناخودآگاه به آن فکر میکرد، ورزش میکرد، صداسازی میکرد و اگرچه واقعا معتقد بود سینما در لحظه اتفاق میافتد، اما با این حال نمیتوانست به آن فکر نکند.»
پریدن روی شاخهها
فرجامی اگرچه اعتراف میکند که عشق عجیبی به بازیگری دارد اما در عین حال معتقد است این عشق چیزهایی را هم از او گرفته است و ادامه میدهد: «بازیگری خیلی چیزها را در آدم میکشد.» او جزو نسل تحصیلکرده بازیگری است که بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی کارش را در عرصه تصویر شروع کرد؛ شروعی که شاید کمی در ابتدا تصمیم قاطعی هم برایش نداشت. فرجامی در اینباره میگوید: «تصمیم داشتم لیسانس را که گرفتم درسم را ادامه بدهم و به خارج بروم اما در واقع آن قدر افکارم گسیخته بود که نمیدانستم بالاخره میخواهم چه کار کنیم. مرتب از این شاخه به آن شاخه میپریدم و حتی چند ماهی در رادیو بازیگری کردم.»
استثنایی به نام پرده آخر
فریماه فرجامی میگوید: «کار با واروژ کریممسیحی برای من خاطره بسیار خوبی است. واروژ کارگردان فوقالعادهای بود که به جزئیترین مسائل اهمیت میداد.» او بعد از سالها به این شکل از فیلم محبوبش یاد میکند. فیلمی که برای بازی در آن از نهمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت و در یادآوری خاطرات آن کار اشاره میکند: «پرده آخر، فیلم بسیار سختی بود. طراحی صحنه و لباس کار معرکهای بود. واروژ باید بازیگر را با گریم و لباس کامل نقش میدید و اگر احساس میکرد کاراکتر شکلگرفته او را وارد صحنه میکرد. این فیلم برای من یک استثنا بود.»
دلتنگی برای سینما
فرجامی میگوید: «سینما همیشه عشق من بوده طوری که گاهی در خانه هم برای خودم بازی میکنم. در این سالها برای تئاتر خیلی نه اما برای سینما بسیار دلتنگ بودم چون با آن زندگی کردم. وقتی کار نمیکنم حالم بد است. راستش من ولکن سینما نیستم و باز هم کار خواهم کرد.» این صحبت فرجامی نگاه پرامید او را به عرصه محبوبش نشان میدهد و علاقه به حضوری که شاید زمانی برایش اصلا شکلی جدی نداشت؛ طوری که سالها پیش در مصاحبهای در نقب به روزگار قبل از بازیگریاش، گفته بود: «برای آن فریماه هر آیندهای متصور بود، جز بازیگری!»
مخالفت برادرهایم
فریماه فرجامی اول اردیبهشت ۱۳۳۱ در تهران بهدنیا آمد. اینکه چطور شد به بازیگری علاقهمند شد، اتفاقی در ناخودآگاهش بوده اما نشان داد که این علاقه با چاشنی استعداد همراه است. او میگوید: «دبیرستان که بودم به سینما علاقهمند شدم اما نه آنقدر که بخواهم بازی کنم.
حتی در دانشکده هم بیشتر به درس خواندن علاقه داشتم. وقتی موقعیتش پیش آمد دیدم عاشق این کار هستم و ادامه دادم.» این جمشید مشایخی بود که او را برای کار به اداره تئاتر دعوت کرد. خودش میگوید: «در خانواده ما کسی اهل هنر نبود. برادرهایم حتی مخالفت میکردند. اولینبار که بازیگری را تجربه کردم ۱۸سال داشتم. همان موقع حس کردم متعلق به سینما هستم. کیمیایی میگفت تا یک دو سه را بگوییم فریماه حرکت میکند.»
از کسی دلخور نیستم
اینکه چرا در این سالها کسی سراغی از بانوی سینمای ایران نگرفته هنوز مشخص نیست، اما اینکه بعضی افراد قصد تخریب او را داشتند عجیبتر از بیتوجهی بعضی دیگر نسبت به او بود. با همه این حرفها هنرمندی با محبوبیت او، سعی کرده همه بدیها را ببخشد و میگوید: «اگر در این سالها از کسی دلگیر بودهام تمام شده است. دلخوری ریشهداری نبود. همه چیز را فراموش کردهام. من آنقدر سینما، بازیگرها و کارگردانها را دوست دارم که به این دلخوریها اهمیت نمیدهم.» البته فرجامی سبک دوری و دوستی را انتخاب کرده و عنوان میکند رابطهاش با اهالی هنر خیلی کم است و حتی تلویزیون نمیبیند.
اهالی پرادعای سینما
امید در نگاه فرجامی که میرود تا شروع تازهای را در سینما رقم بزند، شکل گرفته و این حتی در جملاتی که میگوید هم مشهود است. او حتی به آینده سینمای ایران و بازیگرها هم نگاه پرامیدی دارد و میگوید: «گاهی برخوردها خوب نیست. بعضی اهالی سینما کمی پرادعا شدهاند و کار آدم را قبول ندارند. اما من خوشبین هستم و میگویم درست میشود.»
علاقه به تشویق
فرجامی یکی از تحسینشدهترین بازیگران سینمای ایران است که به قول خودش از همان اولین نمایشی که بازی کرد این جمله را شنید؛ «تو خیلی با استعدادی!» استعدادی که سالها بعد در عرصه تصویر بارها خودش را نشان داد و نتیجهاش کارنامهای درخشان و انبوهی از تحسینها بود. فرجامی میگوید: «جایزههای مختلفی گرفتم اما هرگز فقط به صرف گرفتن جایزه کار نکردم. بهنظرم همه آدمها تشویق شدن را دوست دارند.» این صحبت صادقانه فرجامی کاملا نشان میدهد که او فراتر از اندیشهها و هدفهای گذرا به این مقوله نگاه کرده و پرداخته است.
رسوخ به قلب مخاطب
بانو فرجامی میگوید: «من همیشه بهخاطر مردم کار کردم و میدانستم که در ذهنشان میماند چون سعی کردم خوب کار کنم. فقط میخواستم کاری را ارائه بدهم که مورد قبول تماشاگر باشد. مردم مرا دوست داشتند و میگفتند که دوباره کار کن.» ادعای فرجامی درباره شکل محبوبیتش بیاغراق است. بازیگری که هر دو سمت مخاطب و منتقد را راضی نگه داشته و در کلامی عاری از غرور و در کمال فروتنی میگوید: «این فقط بهخاطر ظاهر نبود، بهخاطر حس بازی من بود. من حسی دارم که روی بیننده اثر میگذارد و در بده بستان بین مخاطب و بازیگر درست عمل میکند. اگر شما نقش خود را درست ارائه بدهید مخاطب آن را میپذیرد، ضمن آنکه سعی کردم حس قلبیام را به مخاطب منتقل کنم.»
انتخاب درست و مطالعه
سیمای زن متفکر و در خود فرو رفتهای که غالبا در کارهای او دیدهایم، ریشه در واقعیتی دارد که شاید برای نسل حاضر سینمایی ما الگو باشد. فریماه بهشدت اهل مطالعه است. میگوید: «کتابخانه بزرگی دارم و همیشه کتاب میخوانم. مطالعه همیشه بخشی از زندگی من بوده چون اصلا ویراستار و پژوهشگر رادیو بودهام.»
بازیگری از جنس زندگی
بانو فرجامی تعریف بسیار زیبایی از بازیگری دارد و معتقد است: «بازیگری را از جنس زندگی میدانم و چون از یک جنساند با انسان یکسان رفتار میکنند، انسان را پیر میکنند و بسیاری چیزها را از آدم میگیرند.» البته وقتی او را از نزدیک میبینید، چیزی از آن ابهت و حس غریبی که روی پرده داشت، کم نشده و در آخر صحبتهایش خالصانه میگوید: «من همه شما را دوست دارم. عشق به شما و سینما مرا نگه داشته و زندگی من، شماها هستید.
در این ۱۱ سال کسی سراغی از من نگرفت و زنگی نزد. اگر تماسی هم گرفتند توهین میکردند که تو فکر میکنی کی هستی و چرا فکر میکنی مطرحی و... اما من همه را میبخشم.»
لنز مشکی در نرگس
یکی از فرموشنشدنیترین آثار فرجامی در سالهای درخشش او بازی در فیلم اجتماعی و زنمحور نرگس بود؛ مسئلهای که برای فرجامی اهمیت خاصی داشت و دلش نمیخواست نقش زنی را در فیلمی بازی کند که تاثیری در روند داستان نداشت، تا جایی که میگوید: «یکی از دلایلی که باعث شد بازی در پرده آخر را قبول کنم این بود که دیدم در این سناریو زنها نقش مهمی دارند، نه اینکه کار زنانه باشد، ولی نقش آنها بهگونهای بود که اگر آنها را از ماجرا حذف میکردیم، سناریو به هم میریخت.»
بازیگر چشمرنگی سینما به مورد جالبی از حضورش در نرگس اشاره میکند و میگوید: «برای این فیلم لنز مشکی گذاشتم که اذیتم میکرد. این را به رخشان بنیاعتماد گفتم. نقشم در آن کار بسیار سخت بود. خوشحالم که با فیلمهایی چون نرگس خدمتی به سینمای مملکت کردهام و خوشحالم که این فیلمها در یادها میماند.»
جادوی نگاه به دوربین
فرجامی دانشآموخته دانشکده هنرهای دراماتیک است. در سال ۱۳۵۶ از این دانشگاه لیسانس کارشناسی دراماتیک دریافت کرد و در همان سال در مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورایعالی فرهنگ و هنر و فصلنامه فرهنگ و زندگی به عنوان ویراستار، محقق و پژوهشگر مشغول به کار شد اما به قول خودش همیشه دوربین و نگاه رو به دوربین را دوست داشت: «اینکه آدم تماشا کند، چیز یاد بگیرد و چیزی یاد بدهد همیشه برایم جالب بوده. با همین علاقه هم سمت بازیگری آمدم. عاشق سینما و تئاتر بودم و کارم را عاشقانه شروع کردم. اگرچه در دانشکده تئاتر خواندم اما جادوی دوربین سینما را دوست داشتم. همین حالا هم وقتی فیلم خوبی میبینم واقعا کیف میکنم.»
بی علاقه به مصاحبه
نهتنها در این فاصله ۱۱ ساله دوری از سینما بلکه حتی در آن سالها هم فرجامی علاقه چندانی به گفتوگو نداشت و به قول خودش اهل رسانه و مطبوعات نبود؛ چون رسانهها خیلی اهل بروز واقعیات نبودند. حتی میگوید: «مصاحبههای محدودی کردم که برای هفتپشتم بس بود. حس میکردم رسانهها آنچه باید را نشان نمیدادند و باعث تخریب بازیگر میشدند.» نمونه یکی از مصاحبههای جنجالی وی در این مدت، حضورش در برنامه سینمایی هفت بود که منجر به بروز اختلافات بسیاری در جامعه هنری شد و حتی بسیاری از اهل هنر، اقدام فریدون جیرانی را برای آوردن او به برنامه در حالی که حال خوشی نداشت اقدامی نادرست عنوان کردند.
نظر کاربران
الله رحمت السین