مخالفان شهید بهشتی بخوانند و شرم کنند!
در روزهای پس از تسخیر لانه جاسوسی و تب افشاگری دانشجویان پیرو خط امام درباره تعاملات پشت پرده برخی چهرههای میدان سیاست ایران با سفارت آمریکا و سازمان سیا، انتشار «اسناد آیتالله بهشتی»، یکی از محورهای جوسازی مجاهدینخلق و مخالفین حزب جمهوری بود.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی: در روزهای پس از تسخیر لانه جاسوسی و تب افشاگری دانشجویان پیرو خط امام درباره تعاملات پشت پرده برخی چهرههای میدان سیاست ایران با سفارت آمریکا و سازمان سیا، انتشار «اسناد آیتالله بهشتی»، یکی از محورهای جوسازی مجاهدینخلق و مخالفین حزب جمهوری بود.
اسنادی که علیرغم اصرار شهیدبهشتی برای انتشارشان، هرگز توسط دانشجویان پیرو خط امام منتشر نشد و مسکوت ماند. در حاشیهی این مسکوتماندن بود که شایعات زیادی درباره تعاملات دکتربهشتی و آمریکاییها توسط مخالفانش به خصوص منافقین بر سر زبانها میافتاد.
خاستگاه این جوسازیها، حرفهای مبهم اعضای نهضتآزادی پس از افشای تعاملاتشان با سفارت آمریکا بود که مدعی بودند در دیدارهایشان با اعضای سفارت و ژنرال هایزر «آقایان دیگری» نیز شرکت داشتهاند. شیخ علی تهرانی، روحانی نزدیک به سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر، دیماه ۵۸ در نامهای به امام با نام بردن از آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی نوشته بود «خوب است از اعضای شورای لانه جاسوسی بخواهند پرونده دو نفر از اینها را که با امیرانتظام شریکند ارائه دهند.»
یک سال بعد در دی ماه ۱۳۵۹ هفتهنامه مجاهد در یادداشتی با عنوان «ماجراهای پشتپرده گروگانگیری» که مدعی بود به قلم یکی از دانشجویان پیرو خط امام است ادعاهایی درباره جزئیات ماجرای تسخیر سفارت امریکا منتشر کرد. یکی از مطالبی که در آن یادداشت منتشرشده بود، کلیشهی چرکنویس ترجمه سندی متعلق به دیدار آیتالله بهشتی با مامورین سفارت آمریکا بود. این سلسله یادداشت نشان از دسترسی سازمان مجاهدین خلق به اسناد لانه و نفوذ بین دانشجویان پیرو خط امام داشت.
شهید بهشتی هفت تیرماه ۶۰ شهید شد، کتابهای متعدد اسناد لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام تا سالها بعد منتشر شد؛ اما از اسناد شهید بهشتی خبری نشد. سال ۱۳۸۷ وقتی اسناد منتشرنشده لانه جاسوسی توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد، سه سند مربوط به شهید بهشتی نیز جزو آنها بود. این اسناد مربوط به دو دیدار رسمی او با اعضای سفارت و گزارشی از یک پرسش و پاسخ مکتوب است. برخلاف جوسازی مخالفین شهید بهشتی، این اسناد نشان میداد شهید بهشتی در عین حفظ مواضع از موضعی قاطع و صریح با آمریکاییها گفتگو کرده است. اسنادی که اگر منتشر میشد، دروغ بودن ادعاها و شایعات مخالفین شهید بهشتی درباره ارتباطات پشت پرده او با سفارت، بر ملا میشد.
اما ماجرای این ملاقاتها چه بود؟ پاییز و زمستان ۱۳۵۷ آمریکاییها که احساس کردند شاه ماندنی نیست، تصمیم گرفتند با نیروهای سیاسی ایرانی ارتباط جدیتری بگیرند تا از فضای سیاسی ایران فهم جامعتری داشته باشند. دکتر بهشتی نیز یکی از این چهرهها بود. اولین دیدار در آخرین روزهای اسفند ۵۷ بین او و نماینده سفارت برگزار شده بود. در بخشی از متن گزارش سفارت آمریکا آمده است «بهشتی گفت شاید مردم ایران مطالب زیادی نخوانده باشند، ولی بسیار شنیده اند و به خوبی می فهمند که آمریکا شاه را در همه این سالها بر سر قدرت نگاه داشت.سیاست های آمریکا برای مخالفان اسلامی دردسرهای زیادی ایجاد کرده است.» مامور سفارت در جمعبندی این گزارش نوشته بود « بهشتی آشکارا یک متفکر قوی و روشمند و یک مدیر قوی است.»
دومین سند مربوط به پاسخهای مکتوب شهیدبهشتی به سوالات سفارت آمریکا در اردیبهشت ۵۸ است. او در پاسخ به سوالی درباره روابط خارجی انقلاب نوشته بود «ایران می خواهد که دنیای خارج به ضدانقلابیون کمک نکرده و در امور داخلی ایران دخالت نکند. ما چیز بیشتری نمی خواهیم نه از آمریکا و نه از شوروی.»
سند سوم مربوط به آخرین روزهای فعالیت سفارت آمریکا در ایران است. ۵ آبان ماه، لینگن کاردار سفارت و یکی دیگر از دیپلماتهای آمریکایی یک روز پیش از دیدار با آیتالله منتظری در ساختمان مجلس خبرگان قانون اساسی، در همان ساختمان با آیتالله بهشتی دیدار میکنند. این سند، همان سندی است که نشریه منافقین سال ۵۹ کپی ترجمه غیردقیق آن را منتشر کرده بود. شهید بهشتی در این ملاقات در برابر ابراز حسن نیت طرف آمریکایی، بر دغدغههای مهم ایران مثل حمایتهای آمریکا از شاه پیش از پیروزی و اکنون که او فراری است سخن گفته و تاکید کرده بود با توجه به روابط خوب آمریکایی ها با ارتشیهای دوران شاه، اگر تلاشی برای کودتا صورت گیرد، ما آمریکا را مسئول آن میدانیم.
چند روز بعد بروس لینگن، کاردار سفارت در پاورقی یکی از گزارشهای ارسالیاش به آمریکا درباره این دیدار چنین نوشت: «ما هفته پیش از یکی از رهبران مذهبی (ملاهای پیشتاز) در مجلس سنا درخواست ملاقات کردیم_مذاکرات جالبی بود، مردی که عمیقا به ما ظنین بود ولی ظاهرا حاضر بود حرفهای ما را بشنود.»
ارسال نظر