چرا اغلب ایرانیها از خانه مناسب محروم هستند؟
نیمی از مردم ایران از مسکن مناسب محروم هستند و این میزان بیشترین سطح فقر مسکن نسبت به سالهای گذشته را نشان میدهد.
دنیای اقتصاد: نیمی از مردم ایران از مسکن مناسب محروم هستند و این میزان بیشترین سطح فقر مسکن نسبت به سالهای گذشته را نشان میدهد.
جدیدترین آمار در زمینه مسکن در کشور بیانگر وضعیت بحرانی مسکن در بین نیمی از ایرانیان است.
فقر مسکن در دنیا با دو شاخص، تعریف میشود و نرخ طبیعی آن حداکثر معادل ۲۰درصد جمعیت یک کشور است؛ در ایران اما این نرخ تا ۷/ ۲برابر نرم جهانی پیش رفته است. بازوی پژوهشی مجلس، نجات کشور از نرخ بالای فقر مسکن را در «مهار تورم» به عنوان گام اول و «توجه دولت به الگوی موفق تامین مسکن در جهان» بهعنوان گام مکمل میداند.
نتایج یک مطالعه جدید انجامشده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد، نرخ بدمسکنی در کشور به ۵۵درصد رسیده است که این میزان بیشترین سطح فقرمسکن نسبت به سالهای گذشته است. بر اساس این مطالعه که با عنوان «عملکرد احکام قانون برنامه پنجساله ششم توسعه در حوزه تامین مسکن اقشار کمدرآمد»، از سوی بازوی پژوهشی مجلس صورت گرفته است، ۵۵درصد خانوارهای ایرانی از مسکن مناسب محرومند.
یکتانت
در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در حالی از عدمدسترسی ۵۵درصد خانوارهای ایرانی در سال ۱۴۰۰ به مسکن در استطاعت خبر داده شده است که آمارهای قبلی نشان میدهد، فقر مسکن در سال ۱۴۰۰، رکوردزنی کرده یا بهعبارتی دوپینگ تورمی داشته است. فقر مسکن یا محرومیت خانوارها از دسترسی به مسکن در استطاعت و مناسب در سال ۸۴ برابر با ۲۴درصد کل خانوارهای ایرانی بوده است؛ این میزان در ابتدای دهه ۹۰ معادل ۳۳درصد خانوارها، در اواسط عصر جهش قیمت مسکن یعنی در سال ۹۸ معادل ۳۶درصد و در سال ۱۴۰۰ به ۵۵درصد افزایش یافته است. به این معنا که هماکنون بیش از نیمی از خانوارهای ایرانی به مسکن مناسب و در استطاعت که هزینه تامین آن برایشان کمتر از ۳۰درصد کل هزینه خانوار باشد، دسترسی ندارند.
بررسیها نشان میدهد دستکم دو عامل مهم در دوپینگ تورمی فقر مسکن و رکوردزنی میزان محرومیت خانوارها از دسترسی به مسکن مناسب نقش داشته است. این دو دسته عامل در نقش همدستان جهش قیمت مسکن عامل افزایش فقر مسکن به ۵۵درصد کل خانوارها در سال ۱۴۰۰ و رشد محسوس تعداد خانوارهای دچار به این فقر بودهاند. اولین عامل، «تورم و بیثباتی در متغیرهای اقتصادی» است و دومین عامل به «اجرای سیاستهای نادرست و عملا شکستخورده در تامین مسکن در استطاعت برای همه خانوارهای نیازمند به مسکن در سالهای اخیر» تاکنون محسوب میشود. در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در این باره آمده است: «در سالهای اخیر، تورم بالا و بیثباتی در متغیرهای کلان اقتصادی، مهمترین مانع سیاستگذاری در این حوزه بوده است.
ازسوی دیگر، «محدود کردن برنامههای حمایتی حوزه مسکن به ساخت مسکن» یکی از دلایل عملکرد نامطلوب در این حوزه است. هزینههای بالای زمین و احداث یک واحد مسکونی بهویژه در مناطق شهری موجب میشود اعتبارات مربوطه تنها به بخش کوچکی از جامعه هدف اصابت کند. همچنین ساخت مسکن و انتقال کامل مالکیت آن به مصرفکننده، انگیزه بازفروش مسکن و سوداگری این واحدها را افزایش میدهد و ممکن است افرادی خارج از گروههای هدف این سیاست (نیازمندان و اقشار ضعیف)، با انگیزههای سودجویانه در صف دریافت این تسهیلات قرار گیرند. درصورتیکه تجربیات جهانی دیگری در زمینه تامین مالی مسکن محرومان (بهجز ساخت مسکن) مانند کمک ودیعه مسکن و مسکن اجتماعی اجارهای وجود دارد که قابل مطالعه و بررسی است.
محتوای این گزارش در حالی از افزایش فقر مسکن در فاصله سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰ یعنی در فاصله اجرای برنامه ششم توسعه خبر میدهد که اتفاقا در همین سالها و به موجب برنامه ششم، دولت مکلف به کاهش فقر و نابرابری در بازار مسکن بهخصوص برای گروههای کمدرآمد شده بود. بر اساس برنامه ششم توسعه، دولت مکلف به تامین و ساخت یک میلیون و ۷۵۰هزار واحد مسکونی شهری و روستایی برای گروههای کمدرآمد شده بود اما آمارها نشان میدهد که تنها ۲۱درصد از این برنامه در نهایت محقق شد.
بر اساس این گزارش، با این عملکرد عملا رفاه خانوارهای کمدرآمد به شدت تحتتاثیر قرار گرفته و افول کرده است و سیاستهای مسکن نیز عمدتا کماثر و بیاثر بوده است. این در حالی است که گام اول برای حل بحران مسکن، مهار تورم و ثباتبخشی به اقتصاد و سپس اعمال سیاستهای موثر در راستای اجرای برنامههای مسکن اجتماعی بهخصوص مسکن استیجاری است.
ارسال نظر