عادتها از کجا میآیند و چگونه از بین میروند؟
کرم ابریشمی را تصور کن که دور خود پیله میکشد و قرار است روزی از آن بیرون بیاید و به آسمان پرواز کند. حالا اگر او نخواهد از این پیله خارج شود و هر روز هم آن را محکم کند، شاید تا مدتها راضی باشد و فکر کند همین پیله او را حفظ میکند ولی در واقع زندگی زیبایی که میتوانست تجربه کند، تباه کرده است.
همشهری آنلاین: کرم ابریشمی را تصور کن که دور خود پیله میکشد و قرار است روزی از آن بیرون بیاید و به آسمان پرواز کند. حالا اگر او نخواهد از این پیله خارج شود و هر روز هم آن را محکم کند، شاید تا مدتها راضی باشد و فکر کند همین پیله او را حفظ میکند ولی در واقع زندگی زیبایی که میتوانست تجربه کند، تباه کرده است.
عادتهایی که در زندگی خود تکرار میکنیم، گاهی حکم همان پیله را مییابند و ما را از ارتباط صحیح با دیگران محروم میکنند یا عادتهایی مثل داشتن افکار منفی میتوانند مانع رسیدنمان به موفقیت باشند. با وجود این، عادتهای خود را تکرار میکنیم چرا که حفظ آنها از ترکشان آسانتر است. با هرایر دانلیان، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، در مورد اینکه عادتها چگونه شکل میگیرند و با چه راهکارهایی میتوانیم از دست آنها خلاص شویم، گفتوگو کردهایم.
عادتها چگونه شکل میگیرند؟
برای ارائه تعریفی از مفهوم «عادت»، نخست باید به این نکته اشاره کرد که احساس، فکر و رفتار، سه جنبه پویایی شخصیت انسان است.
روشهایی که ما در برخورد با موقعیتهای آشنا یا ناآشنا از آنها استفاده میکنیم یا در واقع عادتهای ما، از این سه جنبه نشأت میگیرند. به معنای دیگر، عادتها، روشهای دستیابی و رفع نیازها هستند. علاوه بر این موارد، وراثت و محیط نیز در پیدایش عادتهای رفتاری تاثیرگذارند.
هیچ عادتی از بدو تولد یا به عبارتی ابتدا به ساکن، پدید نمیآید. عادتها از این جهت به وجود میآیند که انسان برای انجام رفتارهای خود انرژی زیادی مصرف نکند. بنابراین عادتها به عنوان تسهیلساز در رفتار ما عمل میکنند و مانع ایجاد خستگی جسمی و روانی میشوند.
در روابط بین فردی نیز عادتهایی شکل میگیرند که بعضی از آنها مطلوب و تعدادی دیگر مضر و نامطلوب هستند. در ادامه این مطلب بیشتر با دسته دوم کار داریم.
عادتهایی که روابط را مختل میکنند
اصل رابطه براساس نیازها به وجود میآیند. ما میتوانیم بر اساس عادتهایمان، رابطه برقرار کنیم یا به عبارت دیگر، آنها را الگوی فکر و رفتار خود قرار دهیم.
اگر عادتها به نیازی که داریم جواب بدهند و ما را به هدف مورد نظر برسانند به صورتی که در نهایت، رضایت بین دو فرد ایجاد شود، میتوان آنها را مثبت و مطلوب دانست و حفظ کرد. اما آن دسته از عادتهایی که موجب رفع نیاز نمیشوند و به ما یا محیط آسیب میزنند مطلوب نیستند. از جمله این عادتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بحث کردن: زمانی که به شکل عادت دربیاید یعنی جدای از اینکه به نتیجه و هدفی برسد یا نه، خود آن هدف بشود، عادتی مخرب است.
زود قضاوت کردن و برچسب زدن: این عادت رفتاری، آفت رابطه است چرا که فرد را یک بعدی نگهمیدارد، روابطش را محدود میکند و توانایی تغییر را از او میگیرد.
نصیحت کردن، ستایشهای اغراقآمیز، تهدید: اینها و مواردی از این دست نیز وقتی که به شکل عادت در بیایند، به شخص یا محیط لطمه میزنند.
ترک عادتهای نامطلوب
ترک عادتهای بد سخت است زیرا ما به آنها فکر نمیکنیم؛ عمل به هر عادتی ناخودآگاه است و ناهوشیارانه انجام میشود. با این وجود راههایی برای ترک عادتهای نامطلوب وجود دارد:
قدم اول:
شناخت صحیح این عادتها و اشراف بر آنها
قدم دوم:
احساس نیاز به ترک عادت؛ چون فهمیدهایم که یک عادت به خودمان یا محیط آسیب میزند، پس انگیزهای برای ترک آن در ما شکل میگیرد.
قدم سوم:
انجام تمرینهای هوشیاری و رفتاری برای اینکه چگونه در موقعیتهای مختلف نسبت به ترک رفتار هوشیار بمانیم؛ تمرینهایی مثل تصویرسازیهای ذهنی و انواع دیگری که یک مشاور روانشناس میتواند توصیه کند.
وقتی میخواهیم و نمیتوانیم
گاهی اوقات، پس از انجام مراحلی که ذکر شد، فرد دوباره رفتارهایی را انجام میدهد که به او آسیب میزنند در حالی که به آنها اشراف دارد و به عادتهای بد خود آگاه است. این حالت را میتوان نشانهای از وجود هیجانها و افکار غیرمنطقی در او دانست. فردی که چنین تفکراتی دارد، هم به خاطر انجام دادن یک رفتار و هم به خاطر انجام ندادنش احساس بدی پیدا میکند.
چهار دسته از تفکرات غیرمنطقی که باعث میشوند فرد نتواند از عادتهای رفتاری نامطلوب خود جلوگیری کند، عبارتند از:
مطلقنگریها: به آنها تفکرات متعصبانه هم میگویند. شامل باید و نبایدهای رفتاری میشود.
فاجعهسازی: مثل این فکر که «چقدر وحشتناک است اگر چنین اتفاقی بیفتد.»
تحمل پایین در ناکامیها: کسی که فکر میکند تحمل ناکامی برایش سخت است.
ارزیابی کردن خود یا دیگران
اگر در فردی اینگونه هیجانها و افکار غیرمنطقی وجود داشت، نیاز به تحلیل عمیقتری دارد و بررسیهای روانکاوی در اینجا لازم به نظر میرسد.
ارسال نظر