پمپاژ غم تلویزیون تمام شد؟
نمی گوییم مدام طنز بسازید یا لودگی پیشه کنید. اما اگر نمی توانید به مردم تفکری عرضه کنید، اگر نمی خواهید از رمان های مشهور استفاده کنید و قرار است تراوش ذهنی چند فیلمنامه نویس را به عنوان سریال، هفته ها تحمل کنیم، اگر تهیه کننده ها به این انبوه سازی تلویزیونی مثل انبوه سازی ساختمانی نگاه می کنند و هر دقیقه اضافی برای آنها درآمد دارد و تلویزیون هم از آگهی سهمی می برد، دست کم قدری جذاب تر؛ لباسی، رنگی، اتومبیلی و موسیقی یی...
نمی دانیم پایان زودتر از موعد قبلی و اصطلاحا جمع کردن سریال به خاطر فشار رییس سازمان صدا و سیما در واکنش به افزایش انتقادات از روند اندوه بار سریال بوده یا به خاطر کُند بودن ریتم آن که تقریبا دیگر اتفاق خاصی در آن نمی افتاد و تدوین دیگری انجام شد یا قرار است در فصل سوم شاهد تکرار مضمون «شاه لیر» و مفلس شدن یک صاحب مکنت و ثروت و پناه بردن به همانی باشد که طرد کرده بود یا به ماجرای سفر بازیگر ایفا کننده نقش ستایش - نرگس محمدی - به برزیل در روزهای جام جهانی مربوط است و چه بسا اگر فصل سومی در کار باشد دیگری نقش «ستایش» را بر عهده گیرد.
موضوع این گفتار، هیچ یک از اینها نیست؛ چند نکته دیگر است:
اول این که تقلید کورکورانه از سری سازی سریال های ترکیه مستلزم رعایت قواعدی است. آنها اگر سریال ۳۰۰ یا ۴۰۰ قسمتی می سازند به این خاطر است که به مضمون های متعدد و هر آنچه برای بیننده جاذبه دارد، می پردازند و دست شان هم البته باز است و می توانند بپردازند؛ هم عشق هست، هم مرگ. هم ازدواج است هم طلاق. هم حسادت هست هم وفاداری و همه مولفه ها را به کار می گیرند تا پروژه انبوه سازی شان بفروشد! عشق های مثلثی هم البته جای خود را دارد که در «فارسی وان»، بی بیم خیانت و در سریال های ترک با توجیهاتی که انگ خیانت را حتی المقدور دور کند، مطرح می شود.
در اینجا اما گمان می کنند می توانند یک مضمون واحد را در ۲۰۰ قسمت دنبال کنند! اما مگر چقدر می توان بدبختی های خانم ستایش را تحمل کرد بی آن که هیچ اتفاق جانبی مهمی در جوار آن رخ دهد؟
دوم این که بیننده ایرانی در مشاهده سریال ترک تنها مضمون را دنبال نمی کند و تصاویر هم جالب است. از پوشش و آرایش بازیگران تا رنگ به رنگی دکورها و ساختمان ها یا موسیقی فیلم و قس علی هذا ولو همه بدانیم قدرت بازیگران ما کجا و آنها کجا و گاه چقدر باسمه ای و فیلمفارسی وار یا هندی گونه کار را دنبال می کنند اما به هر رو برای مخاطب عام جذابیت ایجاد می کنند.
کما این که به صرف تماشای لوکیشن های متعدد چه بسا اندکی احساس سفر به آن سامان هم به او دست دهد. اینجا اما همان خیابان ها و مکان هایی را که هر روزه می بینی دوباره در قاب تلویزیون باید مشاهده کنی. آدم ها در خانه به گونه ای لباس می پوشند که در بیرون و امکان هیچ گونه سرک کشیدن به خلوت آدم ها وجود ندارد. قصد داوری ارزشی نداریم. تنها از یک واقعیت سخن می گوییم.
در سریال خارجی ،هنر پیشه ها مدل به مدل لباس عوض می کنند. اتومبیل ها جذابیت دارند. عوامل متعدد واقعی و ساختگی و البته بعضا و حتی غالبا نفسانی وجود دارد که نزد برخی و نه همه انگیزه ایجاد می کند. نه این که هر هفته پای یک سریال بنشینیم تا ببینیم ستایش خانم چقدر اشک می ریزد و گرفتار کدام بدبختی تازه شده است.
غرض اما مقایسه با خارجی ها هم نیست که می دانیم پاره ای هنجارهای ما فارغ از تنگ نظری های ممیزی هم چنین اجازه ای نمی دهد.
کافی است با مجموعه ایرانی « ساخت ایران» که همین شب ها از شبکه ۵ پخش می شود مقایسه کنید. علت جذاب بودن این سریال - فارغ از پایان آن که ظاهرا خوب از کار درنیامده - مشاهده بازیگران خارجی با لباس های متنوع، بازیگران ایرانی با پوشش های روز، خیابان های بیروت که البته به جای پاریس معرفی می شود، مضمون غیر جدی و سرگرم کننده سریال و مهم تر از همه این است که محمد حسین لطیفی سریال را نه برای صدا و سیما - با قواعد دست و پاگیرش - که به قصد عرضه در شبکه نمایش خانگی ساخته بود.
«ستایش» تازه می خواهد ستاره بسازد در حالی که «ساخت ایران» سوپر استارها را به بازی گرفته (امین حیایی و محمد رضا گلزار). طُرفه این که از یک طرف گلزار را ممنوع التصویر می کنند و از سوی دیگر هر شب او را از تلویزیون می بینی و خود این تناقض شایدخنده دارترین وجه ماجراباشد!
سریال سازی به صورت انبوه مستلزم به کارگیری اِلِمان های متعدد و وسعت نظر و کم کردن خط قرمزهاست. صرف یک ماجرا و «افتاد افتاد» گفتن های آقای ارجمند کشش کافی برای طولانی کردن یک سریال را ندارد. همزمانی پخش «ساخت ایران» با بازی هایی در اندازه فرهاد اصلانی و گوهر خیراندیش و استفاده ازعناصر جذاب سریال های خارجی نشان داده که «ستایش» و امثال «ستایش» در کجاها لنگ می زنند ولو داریوش ارجمند بخواهد همه تجربه و انرژی خود را به کار گیرد.
سریال، کلاس اخلاق هم نیست که یکی را مثل آن آقای شوهر دوست خانم ستایش در آن بگنجانی که بیننده را پند و اندرز دهد.
از سریال تلویزیونی باید لذت ببری. دنیای مدرن دنیای رنج نیست؛ دنیای لذت است. مرگ و اندوه هم البته هست و یکی از عناصر پیش رونده هر داستانی مرگ و قتل و رنج است. اما نمی توان مدام قبرستان نشان داد. تازه مقایسه کنید. قبرستان های سریال های ترکیه ای چقدرسرسبز است!
خدا را شکر، سریال ستایش تمام شد. ولو فصل سومی هم در کار باشد، باز همین که پمپاژ غم دست از سرِ ما برداشته جای شکر دارد!
نمی گوییم مدام طنز بسازید یا لودگی پیشه کنید. اما اگر نمی توانید به مردم تفکری عرضه کنید، اگر نمی خواهید از رمان های مشهور استفاده کنید و قرار است تراوش ذهنی چند فیلمنامه نویس را به عنوان سریال، هفته ها تحمل کنیم، اگر تهیه کننده ها به این انبوه سازی تلویزیونی مثل انبوه سازی ساختمانی نگاه می کنند و هر دقیقه اضافی برای آنها درآمد دارد و تلویزیون هم از آگهی سهمی می برد، دست کم قدری جذاب تر؛ لباسی، رنگی، اتومبیلی و موسیقی یی... داستانی که حس نکنی از جنس همان اندرزهایی است که آقای درستکار می خواهد به خورد ما بدهد!
نظر کاربران
اینم به خاطر ستایش که ممنوع التصویر شد جمش کردننن-- جون مادرتون دیگه نسازیدددد-- خیلی مضخرفههه-- حیفه بودجه مملکت-- حداقل شیر پرچرب بسازید چند نفر بمیرن راحت شنن--هی غضه نخورننن پای تلویزیون کلنگ ایران
با سلام.وقت به خیر..........واقعا همین طور است.ستایش 2 دیگر جدابیت اول را نداشت.و بار منفی سریال بسیار بیشتر شده بود.
اما به هر حال جا دارد به خاطر تلاش تیم ستایش از انها کمال تشکر را داشته باشم...
مردم ایران چرا نباید بخندند؟
تو رو خدا یه مسئول پی گیری کنه. این چه سریال درپیتیه اخه....اه
واقعا سریال های ایرانی توهین به شعور مخاطب هستند. افسوس که بسیار زیاد داریم در ایران که تازه می میرند برای این گونه فیلم ها و سریال ها
سلام. خدا رو شکر که قسمت دوم ستایش رو اصلا نگاه نکردم من نمیدونم بعضی از کارگردانها ازلحاظ روحی چه مشگلی دارند ویا مسئولین پخش تلوزیون چه افکاری دارند که از بیت المال وپول ملت جهت تخریب روحیه وایجاد افسردگی بیشتر مردم استفاده میکنند. بخدا ظلمه............
از نویسنده این متن انتقادی واقعا ممنونم خیلی زیبا و صریح نوشتن. یکی از مزخرفترین بخش ستایش2 مریض شدن خانم ستایش بود که سالم رفت سر قبر طاهر با یه ذره بارونی که بهش خورد نزدیک بود بمیره یعنی بدترین فحش به بیننده بود فیلمای هندی هم اینجوری نیستن بخدا یا آقای ارجمند با افتاد افتاد های بیمزه و اعصاب خوردکنش رو اعصاب بیننده راه میرفت فقط میتونم بگم متاسفم
تازه ستایش 3 را هم می خوان بسازند
سریال ساخت ایران، غربگرایی رو ترویج میکرد.
نويسنده اين متن هر كي هست دستش درد نكند عاليه
جانا سخن از دل ما ميگويي