تاریخ واقعی «جنگیری»؛ آنچه در فیلمها نمیبینیم
جنگیری یک فعالیت واقعی و تصویبشده در کلیسای کاتولیک است که هنوز هم به شکلی تقریبا مشابه با گذشته انجام میشود. (تصویر بالا یک دختر کلمبیایی را در میانۀ مراسم جنگیری در یک کلیسای خانگی نشان میدهد).
فرادید: مراسم جنگیری یکی از مضامین مورد علاقه برای دستاندرکاران صنعت سینما است و به همین خاطر شاید خیلی سخت بتوان در این مورد تخیل را از واقعیت جدا کرد. اما به هر حال ایدۀ بیرون راندن شیطان از وجود افراد ریشههایی بسیار قدیمی دارد.
برای بیشتر افراد شاید اصطلاح «جنگیری» تصویر کشیشهای کاتولیک را به ذهن بیاورد، با شمعهایی که اطرافشان روشن کردهاند و در پس زمینۀ صدای باد به شیاطین دستور میدهند که از بدن فرد تسخیرشده خارج شوند. این تصویری است که فیلمهای هالیوودی مثل «جنگیر» (۱۹۷۳) آن را برای ما جا انداختهاند. اما آیا این تصویر دقیق است؟
(تصویر پدر گابریل آمورث که خاطرات جنگیری او در فیلم «جنگیر پاپ» با بازی راسل کرو به تصویر کشیده شده)
حقیقت این است که جنگیری واقعا در غرب وجود دارد و آنچه که در طول چنین مراسمی اتفاق میافتد خیلی هم از تصویری که در فیلمها میبینیم فاصله ندارد. مثلا فیلم «جنگیر پاپ» که در همین سال ۲۰۲۳ اکران شده، بر اساس خاطرات واقعی یک کشیش کاتولیک به اسم گابریل آمورث ساخته شده و البته به این خاطرات جنبهای بسیار تخیلی و سینمایی هم اضافه شده است.
سینما با تاکید بر جنبههای ترسناک جنگیری معاصر، یک چیز را از دید ما پنهان میکند و آن فهم دقیقی از چگونگی به وجود آمدن جنگیری به عنوان یک فعالیت واقعی است.
ریشههای تاریخی جنگیری
معمولا ما تحت تاثیر سینما جنگیری را فقط آنگونه که توسط کلیسای کاتولیک انجام میشود میشناسیم، اما در قلب هر مراسم جنگیری نبردی قدیمی علیه شیطان نهفته است که منحصر به کلیسا و مسیحیت نیست. تعریف شیطان یا «شر» بسیار انعطافپذیر است و بسته به نظام باورها و زمینههای فرهنگی میتواند متفاوت باشد.
در نتیجه، شر میتواند شکل یک روح شیطانی را داشته باشد یا یک ناپاکی معنوی و یا صرفا یک وسوسۀ ساده؛ بنابراین جنگیری به عنوان سلاحی علیه شر باید کارش بیرون راندن ارواح خبیث، پاک کردن روح و یا محافظت از آن در برابر وسوسهها و هرگونه نیروی اهریمنی باشد.
در هزارۀ اول قبل از میلاد در بینالنهرین کسانی که مناسک جادویی را انجام میدادند به عنوان «آسیپو» شناخته میشدند. کار آنها شکست دادن و راندن شیاطینی بود که موجب بیماری یا بینظمی میشدند. آنها درمانگرانی معنوی بودند که با استفاده از طلسمها و مناسک و آیینهای مختلف در هنگام ضرورت به کمک فرد یا جامعه میآمدند.
کلمۀ یونانی «دایمون» که کلمۀ مدرن «دیمن» یا «اهریمن» از آن گرفته شده است، به موجوداتی روحانی و فراطبیعی اشاره داشت. دایمونها در یونان باستان میتوانستند خوب یا بد باشند و دایمونهای شرور میبایست با مراسم جنگیری دفع شوند.
تاریخنگار قرن اول میلادی به اسم ژوزفوس داستان شخصی به اسم العاذر را نقل میکند؛ مردی که شیاطینی را که در وجود دیگران رسوخ کرده بودند از سوراخ بینی آنها بیرون میکشید. ژوزفوس یهودی بود و در سنت یهودی موضوع جنگیری سابقهای طولانی دارد که با برخی مضامین موجود در کتاب مقدس نیز بیارتباط نیست.
(لوح برنزی مربوط به بینالنهرین باستان که تصویری از یک مراسم جنگیری را نشان میدهد)
با ظهور مسیحیت و گسترش آن در طول سه قرن نخست بعد از میلاد، مضامین ریشهدار مربوط به جنگیری تقویت شدند. جنگیری به وسیلهای برای متحد ساختن مومنان مسیحی و توجیه باورهای آنها در زمان شکنجه و آزار رومیان تبدیل شده بود. مسیحیان باورهای مشرکان را شیطانی میدانستند و بنابراین از نظر آنها اعتقادات مشرکانه چیزی بود که نیازمند جنگیری به حساب میآمد.
نفی و انکار شرک به عنوان یک اعتقاد شیطانی، لازمهای برای گرویدن به مسیحیت بود. به همین جهت اگر کسی دوباره تحت تاثیر اعتقادات مشرکانه قرار میگرفت، این به معنای تسخیر شدنش توسط نیروهای شیطانی بود. در این چارچوب، جنگیری به وسیلهای برای حفظ و تقویت ایمان مسیحی و جامعۀ مسیحیان تبدیل شده بود.
در قرن چهارم پس از میلاد جنگیری استفادۀ گستردهای در بین مسیحیان پیدا کرده بود. کسانی که میخواستند غسل تعمید بگیرند و به کیش مسیحیت دربیایند باید قبل از آن مدتی به صورت روزانه جنگیری میشدند. در روز غسل تعمید یک کشیش به صورت رسمی تاثیرات شیطان را با «دمیدن» از افراد بیرون میراند که این کار را «بیرون کردن با فوت» (exsufflation) مینامیدند. در لحظات قبل از تعمید، روی سر فرد روغن میمالیدند؛ روغنی که خودش قبلا مورد جنگیری قرار گرفته بود.
اما غیر از مراسم تعمید نیز کشیشان با گذاشتن دستشان بر روی بدن فرد تسخیر شده از آنها جنگیری میکردند. آنها به شیاطین دستور میدادند که از بدن فرد بیرون بیایند. در اواخر دوران باستان و اوایل قرون وسطی مسیحیان خودشان نیز میتوانستند از خودشان جنگیری کنند؛ آنها این کار را یا با وساطت یک کشیش و یا رفتن به مکانی مقدس و توسل به مقدسات انجام میدادند.
قرون وسطی تا امروز
اما در دوران اوج قرون وسطی یعنی در قرن ۱۲ میلادی جنگیری دچار تحولات مهمی شد. این به خاطر ظهور فرقههایی بود که کلیسا آنها را بدعتگذار میدانست. فرقههایی مثل کاتارها به نوعی ثنویت میان خیر و شر قائل بودند و این برای کلیسای رومی غیرقابلتحمل بود. به همین جهت بود که جنگیری به عنوان مکانیسمی برای دور کردن افراد از باورهای بدعتمیز دوباره رونق پیدا کرد.
(نقاشی قرن سیزدهمی که مراسم جنگیری در ایتالیای قرون وسطی را نشان میدهد)
الهیدانان برجستهای مثل توماس آکوئیناس با پرداختن به موضوعی نظیر «شیطانشناسی» (demonology) به روشن شدن مبانی و اهداف جنگیری کمک کردند. اولین کتاب جنگیری در سال ۱۴۰۰ میلادی منتشر شد؛ یعنی زمانی که کلیسای کاتولیک در آغاز دورهای بسیار بحرانی قرار داشت. نهضت اصلاحات پروتستانی باعث ایجاد شکاف در مسیحیت شده بود و این به آن معنا بود که از نظر واتیکان تسخیر شدن توسط شیطان گسترۀ بسیار بیشتری پیدا کرده بود. در این زمان بود که اولین بار کلیسا به صورت رسمی انجام مراسم جنگیری را تصویب کرد.
در سال ۱۶۱۴ کتابچۀ «مناسک رومی» (Rituale Romanum) تدوین شد که همۀ آیینها و مراسمی را که توسط کشیش اجرا میشوند در خودش داشت؛ جنگیری هم از جملۀ این مناسک بود. دستورالعملهای این کتاب از آن زمان تا نیمۀ نخست قرن بیستم تقریبا دستنخورده باقی ماند.
در سال ۱۹۶۲ میلادی اصلاحاتی توسط شورای دوم واتیکان در فصل جنگیری این کتاب انجام شد. نسخۀ تازه با وجود شباهت زیاد به نسخۀ قبلی، تاکید بیشتری بر پیوند میان جنگیری و مراسم غسل تعمید دارد. در نتیجه میتوان گفت که هنوز هم مراسم جنگیری کلیسا ارتباط محکمی با ریشههای تاریخیاش دارد و از بسیاری جهت دقیقا مانند گذشته است.
ارسال نظر