طنز: از شیر پالمی گرفته تا جون آدمیزاد
از شیر پالم گرفته تا جون آدمیزاد... همواره خوشیم!
آورده اند: مرد فقیری در خانه ای که اهالیش هیچ دلخوشی نداشتند، هر از گاهی شیشکی می بست تا اعضای خانواده اش بخندند.
بعد از هر بار شادی آنها، وی دست بر دعا می شد و با خدای خود چنین می گفت: بار الها؛ این خوشی را از ما نگیر!
اینکه می گن: ملت ما ملت افسرده ای است، با عرض معذرت از پیشگاه محققان عزیز، اینجانب تو کتام نمی ره . اما اینکه می گن: ملت ما باهوش ترین ملت جهان است و هنر فقط نزد ماست و بس، باهاش کاملا موافقم .
در کشورهای دیگه اگه ماجرایی رخ بده که مردم باهاش حال نکنند، جلدی روی یه کاغذ دسته دار چند تا مطلب اعتراض آمیز می نویسند و می رند جلوی یه ساختمون اسم و رسم دارمی ایستند و تحصن مصالحت آمیز می کنند - روم به دیوار، بعضی وقتها هم فتنه به پا می کنند.- نمی دونم شاید به این خاطره که تو ناز و نعمت بزرگ شدند و برای برخورد با مشکلات آبدیده نشدند و صبر و طاقتشون در سختیها کمه.
اما در عین حال، ملت عزیز ما خیلی خوب بلده که چطوری تهدیدها رو در جیک ثانیه، تبدیل به فرصت که چه عرض کنم تبدیل به جوک های دست اول بکنه و حالشو ببره ...
راستش اگه من جای مسئولین کشورهای دیگه بودم، به داشتن همچین ملتی خیلی حسودیم می شد. الان هم که نیستم روی ماهشون رو می بوسم . چون هوش و شعور خیلی بالایی می خواد که بدونی تو دعوا و مرافعه هیچوقت حلوا گیرت نمیاد. تیغ تیز طنز کارهایی رو می کنه که هیچ شعار و پلاکارد و آتیش زدن سطل آشغالی نمی کنه. همه دورهم جمع می شیم با طنز مشکلاتمون رو می گیم و مسئولین خدمت گزار هم متوجه می شن و بیشتر دقت می کنند و نهایتا هم با خنده و رویی خوش حلشون می کنند. بعد هم می ریم سر وقت مصیبت بعدی ... چون بهشدت معتقدیم که خنده برهر درد بی درمانی شفاست و الحق و والانصاف هم مو لای درز این داستان نمی ره .
بله؛ با همین زبان طنز مجازات وازکتومی اخته شد؛ تفکیک جنسیتی منطقی تر شد و خیلی از حرف های عجیب و غریبی که مسئولان زحمت می کشیدند و می زدند، به خوبی و خوشی اصلاح شد. این یکی دو روزی که اومدیم تو این دنیا، فقط منظوردیدن همدیگه بود و خوشی و خنده، انشاءاله بعدش می ریم بهشت و ادامه این عشق و حال رو هم اونجا برگزار می کنیم ...
بهعنوان مثال، این روزها خبرهای خوبی نمی شنویم:
کشتار در نیجیریه، عراق ، سوریه ، غزه و... سقوط هواپیما، تصادف اسکانیا، خروج قطار از ریل، طوفان تهران، آتش سوزی جنگل گلستان، بی خانمان شدن ثریا حکمت، جدایی آزاده نامداری از فرزاد حسنی، به کما رفتن سیمین بهبهانی، کشف شیشه خورده در خیلی از مواد خوراکی بویژه لبنی مثل روغن پالم و....
اما همه اینها فقط و فقط ابزاری هستند برای طنز و طنازی ملتی که خوب می دونه با مصیبت ها چیکار کنه تا قابل تحمل تر بشن ...البته این شگرد به هیچ وجه دلیل بر بی غیرتی و بی عاطفگی ما نیست. اتفاقا دلیل بر عدم بی تفاوتی و هوش ماست ...
خندیدن بر سختیها نشانه بی توجهی به مرگ عزیزانمون یا تمسخر رنجدیده ها نیست، بلکه این خنده ها حاکی از به پوچ گرفتن حوادثی است که می خوان ما رو از مرگ بترسونند؛ اتفاقاتی که قصد دارند افسرده امون بکنند و کمر ما رو به عنوان اشرف مخلوقات بشکنند و... اما ما با خنده ای از اونها انتقام می گیریم و به ریش همه اشون می خندیم و کژی ها و ناراستی ها رو به سخره می گیریم...
همون قدر که تاریخ ما مملو از سختیها و رنج ها بوده به همون اندازه هم بیانگر ایستادگی و مقاومت این ملت بوده و یکی از بهترین تاکتیک های مقاومتی هم، همین طنز و طنازی است. پس همچنان می خندیم تا دنیا به رویمان بخندد...
خدایا این خوشی رو از ما نگیر
راستی جوک دست اول از سقوط هواپیما چی دارید؟
پ
نظر کاربران
طنزت بی مزه بود رفیق
اگه خواهر برادر یا مادر پدرت تو اون هواپیما بودن یا اینکه خودت بی خانمان بودی چی ؟ بازم میخندیدی بیرون گود نشستی !!!