ماجرای نشستن مصدق روی صندلی نمایندگان انگلیسی
امیراصلان افشار دیپلمات وقت ایران در لاهه، سفیر ایران در آمریکا و آلمان و آخرین رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی درباره ماجرای نشستن مصدق روی «صندلی نمایندگان انگلیسی» در دادگاه لاهه توضیح داده است
دیدهبان: مدت هاست شایعه نشستن محمدمصدق روی «صندلی نمایندگان انگلیسی» در دادگاه لاهه در فضای مجازی افکار عمومی مطرح شده است.
امیراصلان افشار دیپلمات وقت ایران در لاهه، سفیر ایران در آمریکا و آلمان و آخرین رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی می گوید:
وقتی دکتر مصدق وارد دادگاه شد، نمایندگان انگلستان که دارای کلاههای مخصوصی به شکل کلاه گیس های سفیدرنگ بودند در جایگاه خود نشسته بودند و طبیعتا امکان این که دکتر مصدق بر صندلی آنها بنشیند وجود نداشت.
در عکسهای باقیمانده هم مشخص است که مصدق از کنار آنها عبور می کند و بر روی صندلی خود می نشیند. پیش از این هم او در کتاب خاطراتش که به سه زبان فارسی، انگلیسی و المانی تالیف شده ماجرای نشستن مصدق بر صندلی نمایندگان انگلستان را در دادگاه لاهه تکذیب کرده بود.
فریدون مجلسی مورخ و دیپلمات سابق وزارت امور خارجه ایران در این زمینه گفته بود : امیر اصلان افشار، سفیر وقت ایران در امریکا که در دادگاه لاهه حضور داشته اند به عنوان شاهد عینی، در شرایطی که شاهد دیگری وجود نداشت، در کتاب خاطرات خود از این ادعا یاد می کند و می گوید چنین ادعایی کذب محض است.
در واقع گواهی شایعه بودن این اتفاق را کسی می دهد که در آن زمان به عنوان جوان ترین دیپلمات ایرانی در دادگاه لاهه حضور داشته و به دلیل داشتن دکترای حقوق و تسلط بر سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی و به طور کلی به اعتبار توانایی هایش در جریان جزییات این اتفاقات نیز بوده است. در واقع این قدرت منطق و استدلال دکتر مصدق بود که به رای دادگاه به نفع ایران منجر شد، ایشان از یک حق اصولی دفاع می کرد و این قبیل رفتارهای غیرمنطقی در صورت بروز یافتن از سوی دکتر مصدق، مطمئنا چنین نتیجه ای را به دنبال نمی آورد.
امیر اصلان افشار می گوید که در آن روزهای تاریخی در لاهه پیام آوردند که مرحوم مصدق او را به نام به اتاقش در هتل محل اقامت احضار کرده بود. با حیرت عازم هتل دکتر مصدق می شود. مصدق در بالکن اتاق محل اقامتش که رو به دریا بود، از او پذیرایی می کند و جویای اوضاع و احوالش می شود. با انگشت به آن سوی دریا، به سوی انگلیس اشاره می کند و می گوید که ما هر چه می کشیم از دست اینهاست. سپس می گوید: «یکی دو روز قبل خانم والده شما که از دوستان همسرم خانم ضیاءالسلطنهاند، وقتی شنیدند که من عازم لاهه هستم، گفته بودند که اتفاقا پسرشان یعنی شما هم در لاهه تشریف دارید و لذا دو کیلو پسته هم سوغاتی مرحمت کردند که در این سفر برایتان بیاورم» سپس دکتر مصدق برمیخیزد و سراغ گنجه می رود و بسته بزرگ پسته را میآورد و به دست افشارِ جوان می دهد.
ارسال نظر