ماجرای تبدیل هر رابطه زناشویی ایرانی به یک پورن وطنی
اگر در سالهای گذشته کانالها و شبکههایی در فضای مجازی برای جلب مخاطب تلاش میکردند با گذاشتن ویدئوها و کلیپهای پورن، نسل نوجوان و جوان را به سمت خود جلب کنند، حالا اتاق فکر ترویج بیبندوباری جنسی با کلیدواژه عادیسازی انتشار فیلمها و ویدئوهای روابط جنسی، فضای جدیدی را فراهم کردهاند.
محمد عکاف، کارشناس ارتباطات اجتماعی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
اگر در سالهای گذشته کانالها و شبکههایی در فضای مجازی برای جلب مخاطب تلاش میکردند با گذاشتن ویدئوها و کلیپهای پورن، نسل نوجوان و جوان را به سمت خود جلب کنند، حالا اتاق فکر ترویج بیبندوباری جنسی با کلیدواژه عادیسازی انتشار فیلمها و ویدئوهای روابط جنسی، فضای جدیدی را فراهم کردهاند که دیگر در آن از پورناستارهای غربی و هالیوودی خبری نیست و هرچه هست با کلیدواژه «وطنی» در حال تبلیغ و ترویج گونهای جدید از فیلمهای جنسی ایرانی است.
این خطر تا جایی جدی شده است که همسران جوان را تشویق میکنند که بدون نمایش چهرههایشان فیلم و ویدئو از روابط جنسیشان برای این کانالها بفرستند تا برای مخاطبانشان به اشتراک بگذارند و برای قبحشکنی انتشار اینگونه تصاویر و فیلمها اصرار بر این دارند که هر زوج یا دختر و پسری این اختیار را دارد که برای بازنشر روابط شخصیشان خودشان تصمیم بگیرند حتی اگر انتشار تصاویر اتاق خوابشان باشد و اراده انتشار این تصاویر تنها و تنها در اختیار خود آنهاست.
البته این جریان پایش را فراتر هم گذاشته است و زوجها و دختران و پسران جوان را تشویق میکنند که وارد روابط چند ضلعی شده و با کلیدواژه «بیغیرتی جذاب» و «گروپهای دیدنی» بنیان ارزشی خانواده که پناهگاه مهم ایرانیان برای عبور از سختیها و مرارتهای زندگی و رسیدن به رشد و کمال فردی و اجتماعی است را به کلی ویران کنند.
نقشه «تبدیل هر رابطه زناشویی به یک پورن وطنی» که طبیعی است برای مخاطب نوجوان و جوان و حتی زوجینی که به تازگی زندگی مشترکشان را آغاز کرده و در خامی و ناپختگی روزهای آغاز زندگی مشترک هستند میتواند جذابیت داشته باشد؛ چون بازیگران پورنهای وطنی هم به زبان خود آنها حرف میزنند و هم احساس روانی مشترک برای بیننده ایجاد میکنند که ناگفته پیداست خطر و آسیب چنین اتفاقی فراتر از تبلیغ و ترویج و تجارت جنسی است و تلاش دارد تئوری «اتاق خوابهای شیشهای» که برخی جامعهشناسان غربی نظریهپرداز آن هستند را به بدترین شکل ممکن در جامعه ایرانی اجرا و نتایج آن را در آزمایشگاههای جامعهشناسی خود تجزیه و تحلیل کنند.
شاید بهترین زمان ممکن برای اجرای این نظریه شرایط فعلی کشور باشد که مسئولان بیش از هر زمان دیگری درگیر حل و فصل موضوعات اقتصادی و معیشتی مردم هستند و از طرفی در حال ترمیم آسیبهای اجتماعی ناشی از حوادث اخیرند.
این هشدار نه از آن جهت که بر محدودیت فضای مجازی بیفزایم بلکه از آن جهت است که اولا خانوادهها در شرایطی که محدودیتهای حاکم بر پلتفرمهای پرمخاطب فیلترشده، امکان نظارتهای جدی آنان را به فعالیت فرزندانشان (که استاد دسترسی و استفاده از فیلترشکنها هستند) کاسته است، از سوی دیگر فعالان فرهنگی فضای مجازی در پلتفرمهای پرمخاطب کمتر حضور دارند و این امکان مدیریت فضا و همچنین مداخله نهادهای فرهنگی و اجتماعی را به حداقل رسانده است و بیم آن میرود زمانی به خود بیاییم که کار از کار گذشته است.
ارسال نظر