۱۲۸۸۲۲۶
۳ نظر
۴۶۵۴۳
۳ نظر
۴۶۵۴۳
پ

بلایی که شوهرِ منحرف بر سر همسرش آورد

برخی از زنانی که به ویروس اچ.آی.وی مبتلا می‌شوند، نه اعتیاد دارند، نه با خون و فرآورده‌های خونی آلوده تماس داشته‌اند و نه در روابط غیرمشروع جنسی مشارکت کرده‌اند؛ آنها قربانی همسران خود می‌شوند که درگیر ایدز هستند و بدون درنظر گرفتن حق و حقوق همسران‌شان، آنها را نیز مبتلا می‌کنند.

ایسنا: برخی از زنانی که به ویروس اچ.آی.وی مبتلا می‌شوند، نه اعتیاد دارند، نه با خون و فرآورده‌های خونی آلوده تماس داشته‌اند و نه در روابط غیرمشروع جنسی مشارکت کرده‌اند؛ آنها قربانی همسران خود می‌شوند که درگیر ایدز هستند و بدون درنظر گرفتن حق و حقوق همسران‌شان، آنها را نیز مبتلا می‌کنند.

بلایی که شوهرِ منحرف بر سر همسرش آورد

میترا یکی از زنانی است که از طریق روابط زناشویی به ویروس اچ.آی.وی  مبتلا شده و شوهرش را عامل بدبختی‌هایش می‌داند. در ادامه روایت او از مواجهه با بیماری ایدز را می‌خوانید.

 «آدمی بشاش و فعال بودم تا اینکه روزهایی در سال ۱۳۸۹ به دلیل کسالت فراوان و خستگی زودرس دائم احساس خواب‌آلودگی داشتم. از این وضعیت نگران شدم و یک روز تصمیم گرفتم به مرکز انتقال خون بروم و خون بدهم تا شاید این عوارض کمتر شود. در ابتدا تصورم براین بود شاید به دلیل غلظت خون، خوابم زیاد شده، اما بلافاصله پس از خون دادن متوجه شدم که مبتلا به ویروس اچ.آی.وی هستم.

اولش که در مرکز انتقال خون دکتر این موضوع را به من خبر داد، دوست نداشتم قبول کنم و همواره دنبال راه فراری بودم و تلاش می‌کردم دکتر را متقاعد کنم که اشتباه شده است. اما بالاخره قبول کردم و برای نتیجه قطعی آماده شدم تا مجدد آزمایش بدهم و متاسفانه نتیجه همان شد که پزشک مرکز انتقال خون گفته بود. دکتر درخصوص بیماری توضیح کاملی به من نداد و فقط اصرار می‌کرد که اگر دارو مصرف نکنی بعد از ۱۰ سال خواهی مرد. شاید علت اصرار دکتر برای این بود که من حاضر نبودم قبول کنم مبتلا هستم و او با این کار می‌خواست مرا وادار به درمان کند.

هیچ کس این موضوع را نمی‌دانست و در این مسیر تنها بودم. به خاطر ترسی که داشتم همیشه از آدم‌ها فرار می‌کردم و با کسی ارتباط نداشتم. دوران خیلی سختی بود و مجبور بودم تحمل کنم تا اینکه کم کم با موضوع کنار آمدم و واقعیت را قبول کردم.

از روزی که نتیجه آزمایشم مثبت شد و به زور قبول کردم مبتلا هستم مدت ۹ سال با کابوس ایدز دست و پنجه نرم کردم و نمی‌خواستم قبول کنم که مبتلا هستم. در تمام این مدت دائم نگران تک فرزندم بودم که مبادا به این ویروس مبتلا شود. مدام در اینترنت سرچ می‌کردم که راه‌های انتقال بیماری چیست و او را از خودم دور می‌کردم. دچار افسردگی و سرگردانی بودم و نمی‌دانستم درواقع باید چکار کنم.

همسرم را عامل این بدبختی می‌دانم و هیچ وقت او را نمی‌بخشم. او درست زندگی نکرد و مرا هم به بدبختی کشاند. متاسفانه همسرم علاوه بر اعتیاد شدید با زنان دیگری هم در رابطه بود. در همین روابط به این ویروس مبتلا شده بود. در تمام مدتی که می‌دانسته ایدز دارد، حتی برای سلامت من و فرزندمان حاضر نبوده موضوع را پیگیری کند و با من درمیان بگذارد.

نمی‌دانستم همسرم هم به ایدز مبتلا است. پس از اینکه قبول کردم ایدز دارم با ترس و نگرانی موضوع را با او در میان گذاشتم، برایم جالب بود که خیلی بی‌تفاوت در برابر آن همه نگرانی من فقط گفت «اینکه چیز مهمی نیست من هم ایدز دارم». آنجا بود که فهمیدم از طریق او مبتلا شده‌ام و این بی‌تفاوتی‌اش مانند آوار بر سرم بود. هرچه به او اصرار کردم درمانش را پیگیری کند، می‌گفت «چیز مهمی نیست نیاز به درمان ندارد و خودش خوب می‌شود». آنقدر با این افکار به اعتیادش ادامه داد تا بالاخره به خاطر ایدز و اعتیاد شدید فوت کرد.

هنگامی که بیماری‌ام را به اطرافیانم گفتم خیلی تند برخورد کردند و مرا از خود راندند. این اقدام آنها مرا بسیار ناراحت و سرخورده کرد تا مدت‌ها دچار افسردگی و گریزان از دیگران بودم. اکنون با هیچ کدام از فامیل رابطه ندارم، فقط با یک خواهرم در ارتباط هستم که در مقابل بیماری‌ام سعی کرد آرامم کند و با صحبت‌هایش مرا وادار کرد برای درمان به مرکز مشاوره ایدز بروم. او کمک کرد قبول کنم می‌توانم درمان شوم و به زندگی عادی ادامه بدهم.

 تنها مشکل من در این مدت بیماری، برخورد اطرافیانم بود. در گرفتن خدمات درمانی مانند تست، آزمایش و حتی دارو با مشکلی مواجه نشدم. داروها راحت در داروخانه‌ها در دسترس هستند و آزمایش‌ها و تست‌ها کاملا رایگان است. اچ.آی.وی بیماری بدی نیست و تنها اسمش هولناک است در چنین بیماری‌هایی بهتراست علاوه بر خود بیمار، اطرافیان هم بیماری را بپذیرند و برای تسریع در درمان به بیمار کمک کنند. اگر بیمار از سمت نزدیکانش طرد شود هرگز به دنبال درمان نخواهد رفت».

آنچه در صحبت‌های میترا بیشتر خودنمایی می‌کرد، ترس از قضاوت‌های مردم بود. او در صحبت‌هایش از مردم می‌خواست وقتی می‌شنوند یک نفر ایدز دارد سریع به او برچسب نزنند. او ۹ سال بیماری‌اش را قبول نکرده بود فقط از ترس قضاوت مردم و فامیل. در گفته‌هایش استرس این را داشت که وقتی یک زن در جامعه دچار چنین مشکلی می‌شود، همه او را قضاوت می‌کنند که حتما روابط نامشروع داشته درحالی که خود او از طریق همسر معتادش مبتلا شده بود.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    حالا دادگاه بری بگی همسرمدمعتاد طلاق میخوام، میگن برو هر وقت زمین گیر شد بیا درخواست بده

  • دینا

    دقیقا شوهر منم هم معتاده هم با زن ها رابطه داره منم باید ازمایش بدم لعنت به این ادمای کثیف نفرت دارم از شوهرم فقط دارم میگذرونم تا عمرم تموم شه جای هم ندارم برم خدا لعنتش کنه

  • شیما

    خدا بزرگه.تو دلت را به خدا بسپار‌.انشالله زندگی برای تو هم روی خوش نشون میده.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج