۱۲۷۹۳۱۳
۴۱۸۵
۴۱۸۵
پ

این دانشجوی علوم قضایی در غسالخانه کار می‌کند

وقتی به هر دلیلی به غسالخانه بهشت زهرا (س) می‌رویم، خاطرات تلخ برای ما زنده می‌شود و انگار در اینجا چیزی جز صدای گریه و شیون، غم و ناراحتی وجود ندارد.انگار از غسالخانه و افرادی که در آن کار می‌کنند، فراری هستیم و نمی‌خواهیم باور کنیم که روزی سروکار همه ما به آنجا خواهد افتاد.

همشهری‌آنلاین - ابوذر چهل امیرانی: وقتی به هر دلیلی به غسالخانه بهشت زهرا (س) می‌رویم، خاطرات تلخ برای ما زنده می‌شود و انگار در اینجا چیزی جز صدای گریه و شیون، غم و ناراحتی وجود ندارد.انگار از غسالخانه و افرادی که در آن کار می‌کنند، فراری هستیم و نمی‌خواهیم باور کنیم که روزی سروکار همه ما به آنجا خواهد افتاد.

این دانشجوی علوم قضایی در غسالخانه کار می‌کند

بااین حال، غسالخانه بهشت زهرا (س) برای تعدادی از آدم‌ها جای دیگری است. کسانی که با گریه و شیون‌ها خو کرده‌اند و در اینجا کار می‌کنند؛ افرادی که در آخرین میعادگاه، خدماتی به انسان‌ها می‌دهند. یکی از این غسال‌ها، دانشجویی به نام «پرستو» است که به خاطر رشته تحصیلی‌اش، می‌تواند در پست‌های بهتری فعالیت کند.۲۴ساله است و بدون آنکه هدف او را از انتخاب این شغل بپرسیم، می‌گوید: «غسال‌ها آخرین افرادی هستند که با انسان سر و کار دارند و مهم‌ترین کار را برای او انجام می‌دهند. ‌» 

 قصه‌های خواندنی‌ را اینجا دنبال کنید

انسان، آخرین ملاقات را قبل از وداع کامل با دنیا، با غسال‌ها دارد. شاید همین دلیل کافی است تا به گفته «پرستو»، غسال‌ها باید همواره آدم‌های پاک و خالصی باشند.  

برای خیلی از ما تصور حضور یک ساعت در غسالخانه بهشت زهرا (س) سخت است، اما این دانشجوی ۲۴ساله هر روز پس از بیدار شدن از خواب، خود را آماده‌کاری می‌کند که سروکارش با اموات است. او می‌گوید:  «جاهای زیادی کار کرده‌ام، اما اینجا برایم حال و هوای دیگری دارد. هر روز صبح با عشق به کارم از خواب بیدار می‌شوم و با شوق و ذوق سر کار می‌آیم. ‌» 

وقتی پرستو از عشق به کار و شوق و ذوق برایمان حرف می‌زند، بیشتر متحیر می‌شویم. ‌گویی متوجه شده و می‌گوید:   «کار غسال‌ها سخت است و اگر زن‌باشی و روحیه‌ات لطیف باشد، سخت‌تر است. شاید برای مردها دیدن بعضی صحنه‌ها قابل تحمل باشد، اما زن‌ها نمی‌توانند چنین صحنه‌هایی را تحمل کنند. به همین خاطر، زن‌هایی که این شغل حساس را انتخاب کرده‌اند، سختی‌های زیادی در کارشان دارند. بااین حال، این شغل از کارهایی نیست که بتوان بدون اعتقاد وارد آن شد. باید حال معنوی داشته باشی. در این شغل، یکسری از نیازهای معنوی انسان ارضا می‌شود که در شغل‌های دیگر وجود ندارد. من هم به خاطر همین علاقه‌ها وارد این شغل شدم. ‌» 

پرستو متاهل است و یک دختر ۱۸ ماهه دارد. ترم آخر کارشناسی علوم قضایی است و می‌گوید:  «شاید به خاطر رشته تحصیلی‌ام بتوانم در جاهای بهتری کار کنم و درآمد خوبی هم داشته باشم، اما اینجا را برای کار کردن انتخاب کردم. کارکردن در اینجا حال و هوای خاصی دارد و تا اینجا نباشید، نمی‌توانید بفهمید و درک کنید. من به خاطر مدرکم می‌توانم در دادسرا کار کنم یا دستیار یک وکیل باشم، اما با جان و دل این شغل را انتخاب کردم. ‌» 

تا پیش از صحبت با این غسال جوان فکر می‌کردیم انتخاب شغل غسالی آخرین راه برای خلاصی برخی افراد از بیکاری است، اما پرستو از شرایط سخت پذیرش افراد در این شغل برای ما صحبت می‌کند:  «یک سال و نیم پیش اینجا ثبت نام کردم. خیلی‌ها اینجا ثبت نام می‌کنند، اما هر کسی نمی‌تواند وارد این شغل شود چون شرایط خاصی برای پذیرش وجود دارد و ممکن است از بین ۷۰۰ نفری که اسم می‌نویسند، فقط ۷نفر انتخاب شوند. در کنار این موضوع، متقاضی باید بنیه قوی و شرایط روحی خاصی، تسلط نسبی به مسائل شرعی و اطلاعات دینی و به‌طور کلی، دیدگاه خاصی نسبت به دیگران داشته باشد. در اینجا افرادی وجود دارند که با وجود یک سال فعالیت، هرازگاهی گزینش می‌شوند. گاهی اوقات در آزمون احکام شرکت می‌کنیم و آموزش‌هایی می‌بینیم که نشان‌دهنده حساس بودن این شغل است. هر روز صبح آموزش قرآن داریم. آموزه‌های معنوی هم داریم و مسائل شرعی برای ما گفته می‌شود تا اشکالات ‌ما رفع شود. ‌» 

پرستو ادامه می‌دهد:   «قبل از اینکه در اینجا شاغل شوم، هروقت دلم می‌گرفت به اینجا می‌آمدم و از پشت شیشه به کار غسال‌ها و شست وشوی اموات نگاه می‌کردم. دفعه اول که به اینجا آمدم، افسرده شدم. آن موقع در خانه سالمندان کار می‌کردم. به همین خاطر از دیدن بعضی صحنه‌ها وحشت نمی‌کردم، اما غصه‌دار می‌شدم. حالا هم تنها چیزی که من را بیش از همه اذیت و ناراحت می‌کند، دیدن مادر میت است. بالاخره مادری که پشت شیشه ایستاده و می‌بیند که بچه ‌اش را مقابل چشم‌هایش می‌شوییم، خیلی سختی می‌کشد. ‌» 

 صحبت که به اینجا می‌رسد، از پرستو می‌پرسیم که آیا نگران آینده فرزندش نیست که با شغل او مشکل داشته باشد و از دوستانش خجالت بکشد؟ پرستو در پاسخ می‌گوید:   «اصلا نگران این موضوع نیستم. حتی دوست دارم بچه‌ام را از سن کم به اینجا بیاورم تا او را از نظر دینی بهتر تربیت کنم. خانواده‌ من هم بسیار مذهبی هستند. وقتی یکی از اقوام و آشنایان فوت می‌کند، سعی می‌کنند او را بشویند و با این موضوع مشکل خاصی ندارند. شغل من را به رسمیت شناخته‌اند و از اینکه وارد این شغل شده‌ام، ناراحت نیستند. ‌» 

وقتی از پشت شیشه به غسال‌ها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که سر به پایین انداخته و مشغول کار هستند. شیشه‌ها به قدری قطور هستند که صدای آن‌ها را نمی‌شنویم. اصلا نمی‌دانیم با یکدیگر حرف می‌زنند یا خیر. از پرستو درباره این موضوع می‌پرسیم و او می‌گوید:   «همکارانم در بیشتر اوقات دعایی را با صدای بلند و با صوت خاصی می‌خوانند. آن موقع احساس می‌کنم که روح مرحوم آنجاست و ما را نگاه‌ می‌کند. در بیشتر اوقات هم به عظمت خلقت خدا فکر می‌کنم چون فردی را مقابل خودم می‌بینم که تا یک ساعت پیش نفس می‌کشید و حالا مثل یک چوب خشک شده است. به همین خاطر، هنگام غسل دادن اموات به خدا فکر می‌کنم و حضور او را در زندگی‌ام پررنگ می‌بینم. ‌» 

حرف‌های پرستو از جنسی است که نشان از تأثیر شغل بر روحیه‌اش دارد. او دراین باره می‌گوید:   «دوستان قدیمی‌ام بیشتر از دیگران تأثیر این شغل را روی روحیه‌ام دیده‌اند. حتی بعضی از آن‌ها مشتاق شده‌اند که به اینجا آمده و کار کنند. شاید خیلی از افراد فکر کنند که غسال‌ها به خاطر شرایط محل کارشان افسرده هستند و مدام غصه می‌خورند. درصورتی که بیشتر آن‌ها به بالا (خدا) وصل هستند و افسرده نمی‌شوند. یکی از بزرگ‌ترین و مثبت‌ترین تغییراتی که در من ایجاد شده این است که همیشه به یاد مرگ هستم. باور کنید هر روز که از همسر و فرزندم خداحافظی می‌کنم، جوری با آن‌ها رفتار می‌کنم که انگار آخرین دیدار من با آن‌هاست چون آدم‌های زیادی در اینجا دیده‌ام که سالم از خانه بیرون رفته‌اند و دیگر برنگشته‌اند. ‌» 

وقتی از پرستو می‌پرسیم که آیا چنین رفتاری باعث دوری او از زندگی و لذت بردن از حضور درکنارهمسر و فرزندش شده یا نه؟ پاسخ می‌دهد:   «این‌طور نیست که هرلحظه به مرگ فکر کنم و با خودم بگویم که دیگر به خانه برنمی گردم. چنین تفکری باعث شده تا قدر لحظات و قدر زنده بودنم را بدانم. به این موضوع فکر کنم که زمان زیادی ندارم و نباید کسی را از خودم برنجانم. در کنار این مسائل، قبل از اینکه در اینجا مشغول کار شوم، خیلی زود رنج بودم، اما الان قدرت تحمل من بالا رفته است. ‌» 

موارد عجیب در غسالخانه

غسال‌ها هر روز با مردگان زیادی روبه‌رو هستند. بیشتر آن‌ها به خاطر بیماری یا کهولت سن فوت کرده‌اند، اما افرادی را هم می‌بینند که نوع مرگ آن‌ها عجیب است. غسال جوان بهشت زهرا (س) دراین باره می‌گوید:   «خانمی را شست‌وشو می‌دادم که دچار سوختگی شده بود. همه جای بدنش سوخته بود، اما موهایش سالم بود. این درحالی است که در هنگام سوختگی، موهای سر زودتر از نقاط دیگر بدن می‌سوزد. ‌»  او ادامه می‌دهد: «یک روز هم وقتی می‌خواستم روسری میتی را ببندم، از گوشه چشم‌هایش اشک آمد. انگار جسمش محیط را حس می‌کرد و فهمیده بود که لحظه خداحافظی است. اینجا رسم است که به امواتی که اشک می‌ریزند، التماس دعا می‌گویند و اعتقاد دارند که اگر دعا کنند، دعایشان می‌گیرد. ‌»

*منتشرشده در همشهری محله، منطقه ۱۹؛ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج