ایران در باتلاق اوکراین گرفتار شد
انگلیس و فرانسه در مورد برجام کوتاه آمدهاند ولی آلمان کوتاه نمیآید/ خود آمریکا مگر رابطهاش را با چین کم کرده است؟
اعتماد: نشست « واکاوی روابط دوجانبه منطقهای و بینالمللی ایران و روسیه: چالشها، فرصتها و تهدیدها » از سلسله نشستهای «راه گفتگو» روز سهشنبه در محل موسسه اطلاعات با حضور غلامرضا انصاری، دیپلمات و معاون سابق دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه و محمود شوری، کارشناس مسائل روسیه و معاون مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا برگزار شد. به گزارش روزنامه اطلاعات، غلامرضا انصاری در این نشست با نگاهی تاریخی به رابطه تهران و مسکو به آسیب شناسی این رابطه پرداخت.
انصاری در پاسخ به این پرسش که برنامه و هدف ما در این برهه از زمان از رابطه با روسیه چیست؟ گفت: پاسخ این سؤال بسیار ساده است؛ یعنی اینکه ما باید با روسیه زندگی کنیم! زیرا روسیه همسایه ماست و تاریخ مشترک داریم. قرار هم نیست هر اتفاقی در جهان بیفتد این مساله تغییر کند که روسیه تا ابد همسایه ما است. روسیه در میان کشورهای همسایه نیز، قویترین کشور در منطقه در زمینههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و منابع و ظرفیتها است. در ضمن نقاط مشترک ما در آسیای مرکزی، دریای خزر، قفقاز و سوریه با کشور روسیه به گونهای است که باید سعی کنیم زندگی با این کشور را تجربه کنیم. اما برای این منظور باید ابتدا روسیه را به خوبی بشناسیم. مشکل ما این است که همیشه خود را خیلی بزرگ میبینیم، عاشق این هم هستیم که همه مردم دنیا ما را بشناسند و قدر ما را بدانند؛ اما برای شناخت دیگران تلاش چندانی نمیکنیم. ما در شناخت دیگر کشورها و بهویژه کشورهای همسایه خود، خیلی کوتاهی کردیم.
ما کمترین مراودات شناختی را با همسایگان خود، بهویژه روسیه داریم که آسیبهای جدی بر روابط کشور داشته است، زیرا همیشه بدون شناخت و از طرف آنها صحبت کردهایم! همیشه فکر میکنیم آنها باید ما را دوست داشته باشند و ما را شریک خود بدانند در حالی که این احساس، میان ما و دیگر کشورها متقابل نبوده است. به نظر من شناخت روسیه یکی از مقدمات کار است. روسیه کشوری است که بعد از فروپاشی، هنوز ۱۷ میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و ظرفیتهای جدول مندلیف از نظر منابع زیرزمینی در این کشور بسیار است، ۲ سوم مساحت آن جنگل است که عمدتاً به جنگلهای صنعتی تبدیل شده است و یکی از محلهای درآمد بسیار خوب برای روسیه است. همچنین معادن نفت، گاز، الماس و انواع فلزات نایاب در دنیا را دارد.
اما این روسیه با این عظمت، در طول تاریخ همواره نقاط ضعفی داشته است. یکی از این ضعفها، محدودیت دسترسی این کشور به آبهای آزاد است. برای ابرقدرتمند بودن در جهان باید به آبهای آزاد دسترسی داشت. یکی از دلایل قدرت انگلستان، قدرت دریایی آن است. دسترسی روسیه به آبهای آزاد، بهویژه در شرایط فعلی، فقط در منطقه کریمه و دریای سیاه است. ضعف دوم روسیه، جمعیت رو به کاهش آن است. همچنین کوههای اورال این کشور را به ۲ قسمت تقسیم میکنند: بخش ثروت آن در یک سمت و تکنولوژی و صنعت آن در بخش دیگری قرار دارد. روسیه در بخش ثروت، با چین همسایه است و در بخش تکنولوژی و صنعتی، همسایه ناتو و اروپا است.
در کنار این ضعفها، نقاط قوت هم دارد، از جمله این که تمامی جمعیت آن از نژاد اسلاو هستند. این نژاد قبل از فروپاشی اکثریت داشت و در حال حاضر نیز نژاد اسلاو در این کشور اکثریت مطلق دارد و حتی در برخی از جمهوریهای جداشده، هنوز نژاد اسلاو وجود دارد. اسلاوها ناسیونالیست هستند و بسیار خودشان را قبول دارند.
روسیه در شرق، تجربیات بسیاری بدی دارد. در سال ۱۹۰۴ در جنگ از ژاپنیها شکست خورد و ناوگانش تقریباً از میان رفت و به دنبال این شکست، تحولات بزرگی در روسیه در سال ۱۹۰۷ اتفاق افتاد که به فروپاشی تزارها و روی کارآمدن بلشویکها انجامید. تجربههای منفی دیگر این کشور، در تجزیه کشور کره و بعد از آن، حضور در افغانستان بود. بعد از خروج از افغانستان، از ۱۹۸۵تا ۱۹۹۱ فروپاشی کامل شوروی به وقوع پیوست و بخش عظیمی از روسیه جدا شد و جمهوریهایی شدند که تاکنون، بهویژه بعد از جنگ اوکراین، نگران آینده و سرنوشت کشور خود هستند. توصیه میکنم روزنامهنگاران، سال ۲۰۲۲ را خیلی دقیق بررسی و ملاحظه کنند.
به نظر من در این سال، آینده قرن بیست و یکم رقم خورد. ۲ دهه اول قرن بیست و یکم درس بسیار سنگینی را به آمریکاییها داد؛ شکستهای بسیار فاحشی در عراق و افغانستان تجربه کردند، وضعیت داخلی کشور آمریکا به شدت دوقطبی شد، مشکلات اقتصادی آن از ۲۰۰۸ به بعد زیاد شد و همچنین مشکلات اقتصادی اروپا از آن زمان افزایش یافت.
2 دهه اول قرن بیستم، حوادث منفی بسیاری برای غرب اتفاق افتاد، اما حادثه سال ۲۰۲۲ یعنی حمله روسیه به اوکراین، تحولات بسیاری را در آینده قرن بیستم و یکم رقم خواهد زد که سرنوشت روسیه هم از آن جدا نیست.
رابطه ایران و روسیه بعد از انقلاب پرتحرک بود
انصاری در ادامه سخنانش با اشاره به پیشینه رابطه تهران-مسکو گفت: اگر بخواهیم به رابطه روسیه با ایران واقعبینانهتر نگاه کنیم، شاید بتوانیم روشنترین و موفقترین رابطه روسیه با ایران را دوران حکومت پهلوی دوم بدانیم. در این دوران نکات بسیار مهمی در ارتباط میان ایران و روسیه اتفاق افتاد. عمده منابع سنگین ایران، صنایعی هستند که در آن دوران از روسیه به ایران منتقل شدند؛ از جمله ذوب آهن، راهآهن برقی، نیروگاههای برق، ماشینسازی و تراکتورسازی تبریز. در واقع زیربناهای صنعتی ایران از مراودات آن دوران با روسیه وارد ایران میشود.
در ذهن ما همیشه جای این مسأله خالی مانده است که یکی از اقدامات دولت پهلوی دوم، این بود که توانست تعادلی بین شرق و همسایه شمالی و غرب ایجاد کند و با این تعادل، توانست بخش عظیمی از صنایع سنگین را وارد ایران کند و این صنایع همراه با دانش و هوش ایرانی که عمدتاً از دانشگاههای غرب آموخته بودند، پیشرفت کردند و زیر بنای صنعتیشدن ایران را رقم زدند.
غربیها در ۲ بخش، صنایع وارد ایران کردند؛ اول، بخش نفت و گاز که خودشان از آن منفعت میبردند و دوم، بخش نظامی که مأموریتی بود که برای شاه در منطقه تعیین کرده بودند.
بعد از انقلاب هم روابط ما با روسیه روابط بسیار پرتحرک بود و رفت و آمدهای بسیار سطح بالایی با این کشور داشتیم. در همین دوران هم صنایعی از آن کشور وارد ایران شد که مطمئن هستم غرب این صنایع را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار نمیداد. مثلاً نیروگاه هستهای برای کشور ساختند و ایران برای اولین بار صاحب نیروگاه هستهای شد. در حوزههای نظامی، همکاریها بسیار گستردهتر بود.
به هرحال، تبادل صنایع در دوران قبل از انقلاب بسیار گستردهتر بود و در دوران بعد از انقلاب، به دلیل ارتباطات ایران با اروپا و دیگر کشورها، دانشجویان و تحصیلکردههای خارج کشور که عمدتاً غربی بودند، توانستند هم صنایع غربی و هم صنایع روسی را وارد کشور و بهروز کنند و به پروژههای ایرانی تبدیل شوند.
روسیه و چین میگفتند نمیتوانند مقابل غرب بایستند
درس مهمی که ما بعد از انقلاب از روسها گرفتیم، دفاتر طراحی بود که در اکثر کارخانههای کشور تشکیل شد. در واقع صنایع ما در بهدست آوردن دفاتر فنی و مهندسی پویا شدند و این دفاتر به زایش صنعت و تولیدات و ابتکارات جدید در کشور کمک کردند.
در مجموع، روابط ایران با روسیه در این سالها بسیار پر فراز و نشیب بودهاست. مثلا در اوایل انقلاب، روسها در جبهه جنگ به عراق کمک میکردند، ولی بعد از جنگ تحمیلی و سفر آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق به روسیه، فضای روابط سیاسی ما با این کشور بسیار متفاوت شد. طبیعتاً غربیها تصور روابط گسترده میان ایران و روسیه و به تبع آن، روابط با چین را تا این میزان پیشبینی نمیکردند. بهویژه در حوزه نظامی که روابط و همکاریها در حوزه زمینی و هوایی و دریایی بسیار گسترده شد، برای غربیها باورپذیر نبود.
بعد از داستان برجام که فضایی برای ارتباط مجدد غرب با ایران بعد از توافقهای بسیار سنگین بود، طبیعتاً روسها هم بخشی از ماجرا بودند؛ البته روسها و چینیها با تمامی قطعنامههایی که علیه ایران در سازمان ملل متحد صادر شد، موافقت کردند. استدلال آنها این بود که امکان آن را ندارند تا در مقابل غرب بایستند و افکار عمومی هم خیلی به هستهایشدن ایران حساس بود. یکی از مقاماتشان استدلال میکرد که اگر ما در جبهه آنها باشیم، بیشتر میتوانند از ما مواظب کنند. مشخصا تأکید داشتند که قطعنامهها را تعدیل کردند.
در سیاست خارجی اسیر برداشتهای خودمان از رفتار دیگران هستیم
ما همیشه در سیاست خارجی اسیر برداشتهای خودمان از رفتار دیگران هستیم. هیچ وقت سعی نکردهایم که ریشه و دلیل حرکتهای آنها را دریابیم. من چند نکته در اینباره بیان میکنم.
آقای پوتین، غربگراترین رئیس دولت و رهبر روسیه است؛ حتی بیشتر و داغتر از «پتر کبیر». پتر کبیر وقتی سنپطرزبورگ را بنا کرد، تمامی هدفش رسیدن و حرکت به سمت غرب به عنوان تنها راه نجات روسیه بود. یادآوری کنم روسیه کشوری است که همه چیزش وارداتی است: ادبیات، دین و … . پوتین در اینکه باید با غرب هماهنگ باشد و به سمت اروپا برود، حتی از پتر کبیر هم جدیتر بود. تصور نکنیم که پوتین امروز، همان پوتینی است که سال ۱۹۹۹ سرکار آمد. او یک کشور ورشکسته رسمی را در ۱۹۹۹ تحویل گرفت. در این سال روسیه به کلوب کشورهای ورشکسته پاریس معرفی شد. کلوپی در پاریس است که مسئولیتهای مالی و بدهیهای کشورهای ورشکسته را قبول میکند و روسیه در این سال عضو این کلوپ شد. پیش از آن و در سال ۱۹۹۰ آمریکاییها یک میلیارد دلار به روسیه اختصاص دادند تا غلات و مواد غذایی برای مردم آن کشور بخرد.
روسیه تمام تلاش خود را برای نزدیکی به غرب کرد
در این سالها، پوتین تمامی تلاشش را برای نزدیکی به غرب کرد. در ایران برداشت ما همیشه این است که روسیه و آمریکا سرشاخ ایستاده و در حال مبارزهاند و تصور میکنیم که این دو کشور هموزن هستند. هیچ روسی تصور نمیکند روسیه هموزن آمریکاست. روسها تمامی تلاش خود را برای نزدیکی به غرب کردند و حضور غرب در دوران پوتین ـ که شاید یکی از طولانیترین دوران رهبری در روسیه را دارد ـ به شدت گسترده بود؛ در حوزه صنعت، در حوزه مالی، در حوزه بانکی، حمل و نقل و هر موضوعی که تصور کنید غرب در روسیه حضور داشت.
من صنایع مختلف را در روسیه بازدید کردم؛ آنها از ۲۰۰۵ تمامی سیستمهای خودشان را با ماشینهای غربی تعویض کردهاند. حتی توپولف تعطیل شد. در دوران پوتین روسیه عضو G7 و G7 به G8 تبدیل شد. G8 استراتژیکترین گروه سیاستگذاری مالی، پولی، سیاسی و امنیتی جهان است و روسیه وارد آن شد. روسیه همچنین در دوران پوتین وارد G20 شد. گروه صنعتی ـ اقتصادی G20 شامل کشورهای توسعهیافته است و حدود ۹۰ درصد اقتصاد دنیا در اختیار آنهاست.
روسیه همه تلاش خود را برای بیشترین نزدیکی با غرب کرد و از همه مهمتر، موضوع «نورداستریم۲» یا خط دوم لوله گاز در اروپا بود. این لوله در کنار لولههای دیگر از جمله «نورداستریم۱» بود، ولی دومی بسیار استراتژیک بود؛ زیرا حجم گاز بسیار بیشتری وارد اروپا میکرد. روسیه حتی برای اینکه به اروپاییها اطمینان بدهد که قصد همکاری دارد، آقای شرودر را به عنوان رئیس پروژه «نورداستریم۲» انتخاب کرد. در این پروژه ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون سرمایهگذاری شد تا گاز روسیه به اروپا برسد. پروژه تا انتهای کار هم پیش رفت. آقای ترامپ و آمریکاییها، خانم مرکل را در اینباره تهدید کردند. مرکل مقاومت کرد و قرار شد نورداستریم۲ راه بیفتد. اگر نورداستریم راه میافتاد، وابستگی اروپا به روسیه به شدت افزایش پیدا میکرد و حجم گازی که از روسیه وارد اروپا میشد تا سالهای سال موجب وابستگی اروپا به روسیه میشد. این موضوع موجب عصبانیت آمریکاییها بود. آمریکاییها از نزدیکی بیش از حد روسیه به اروپا احساس خطر کردند.
دومین مسأله، نزدیکی روسها به چینیها و عامل سوم، نزدیکی چینیها به اروپاییها بود و مجموعه اتفاقاتی که در دو دهه اول قرن بیست و یکم افتاد، باعث شد که آنها به شدت احساس خطر کنند و برای اینکه بازی را بههم بزنند و این ارتباطات را از بین ببرند، جنگ اوکراین اتفاق افتاد. اوکراین باتلاقی بود که آمریکاییها درست کردند و دشمنان، مخالفان و رقبای خود را یکی یکی به سمت آن فرستادند.
چین هوشیارانه در باتلاق اوکراین نیفتاد
اولین کسی که در این باتلاق افتاد، خود روسها بودند. چاره دیگری نداشتند، زیرا تهدیدات ناتو برایشان خطرناک بود و ناچار به دفاع بودند. این شد که الان بیش از ۹ ماه است در آن گرفتارند و الان میفهمیم عجب باتلاقی بوده است. آمریکاییها خیلی تلاش کردند چینیها را هم وارد این باتلاق کنند؛ اما چینیها هوشیارانه عمل کردند و وارد داستان نشدند و به مرور از ماجرا فاصله بیشتری گرفتند. هندیها نیز با زرنگی کامل از موضوع فاصله گرفتند، چون هم رابطه سنتی با روسها دارند و هم الان روابط خوبی با غربیها دارند. الان غربیها به هند گلایه میکنند ولی به دلیل نیازهایی که به هند دارند، فعلاً از موضوع عبور کردهاند.
از دوره مرحوم هاشمی با روسیه همکاری نظامی داشتیم
یکی از کسانی که بهویژه در حوزه تبلیغات و رسانه وارد باتلاق شد، ایران بود. آن چیزی که از دو سه هفته یا یک ماه بعد از شروع واقعه اوکراین بر همگان روشن شد، پیروزی قطعی رسانهای غربی در موضوع اوکراین بود. رسانهها نقش مؤثری در این موضوع داشتند و فشار زیادی روی روسیه و هرکسی که نزدیک باتلاق شد آوردند.
ما از دهههای قبل، همکاری نظامی گستردهای با روسها داشتیم. از سفر آقای هاشمی و بعد آقایان ناطق و خاتمی به روسیه، یکی از زمینههای همکاری گسترده ما با روسها، همکاری نظامی بود. این همکاریهای نظامی ادامه داشت تا موضوع اوکراین. در این ماجرا به یکباره رسانههای غربی روی این موضوع متمرکز شدند که ایران هم وارد جنگ اوکراین و امنیت اروپا شده و در حال تهدید امنیت اروپاست. از پهپادهای ما گزارش دادند و خبر ارسال موشک را منتشر کردند و در واقع ما را وارد این باتلاق کردند. باتلاق بسیار خطرناکی بود و افکار عمومی غرب شاهد و ناظر بودند تا ببینند چه کسانی وارد این باتلاق میشوند و از اینجا به بعد فشار از برجام به بحث اوکراین کشیده شد.
آنچه به رسانهها رسید و افکار عمومی ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داد، این بود که ایران وارد صحنه شده و مشغول اقدامات نظامی است. حال سؤال بزرگ این است که چه چیزی باعث شد اوکراین تبدیل به این صحنه شود؟ بزرگترین اشتباه اوکراین این بود که نفهمید کجا زندگی میکند، نفهمید که این طرف مرزش روسیه و آن طرف مرزش ناتو است. سیاستورزیدن در چنین جغرافیایی کار هنرمندانهای نیاز دارد که از یک نمایشنامهنویس برنمیآید. آقای زلسنکی پیروز شد، دور و اطرافش را گرفتند و تبلیغ زیادی برایش کردند. بعد دقیقا در همان دامی افتاد که برایش پهن کرده بودند و غلتید به سمت غرب و غلتیدن زلنسکی به غرب، آغاز بحران اوکراین و شروع سوءاستفاده آمریکاییها و در رأس آنها انگلوساکسنها بود.
ما در آینده باید غرب را از انگلوساکسنها جدا کنیم وگرنه در تحلیلها دچار اشتباه میشویم. انگلوساکسنها رهبری این جریان را به عهده گرفتند و فشارها روی روسیه روزبهروز افزایش پیدا کرد و از همه مهمتر اینکه بعد از هفتاد سال، انقلاب بزرگی در اروپا اتفاق افتاد. اروپاییها در حال مستقلشدن و مقاومت در برابر خواستهای آمریکا بودند و علیرغم فشارهای علنی ناتو، مثل قبل سیاستهای ناتو را تکریم نمیکردند.
تقویت ناتو، جداکردن اروپا از روسیه و جداکردن اروپا از چین، سیاست قطعی انگلوساکسنها بود و براین اساس، اولین کارشان قطع «نرداستریم۲» و بعد منفجر کردن «نرداستریم۱» و در نهایت قطع ارتباط انرژی اروپا از روسیه بود؛ اروپایی که از ۲۰۰۸ دچار مشکلات اقتصادی و انزوای اقتصادی شده بود و هنوز هم ادامه دارد.
انزوای اقتصادی و سیاسی از ۲۰۰۸ در اروپا شروع شد و جنبشهای کوچک اقتصادی مثل اصلاح سیستم بانکی اروپا اتفاق افتاد که البته نمیتوانست پاسخگوی نیازها باشد و در رأس همه اینها آلمان بود. پس به زانو درآوردن آلمان، یعنی به اطاعت کشاندن اروپا. اروپا بلافاصله بعد از جنگ اوکراین، قوانین و مقرراتی را در مجلس تصویب کرد که انقلاب بزرگی در این اتحادیه است: ۱۰۰ میلیارد دلار بودجه نظامی و ۲درصد از GDP آلمان به طور مستمر برای رشد نظامیگری در اروپا و آلمان و تبدیل آلمان به عنوان یک نیروی سایبری بسیار قوی برای جنگهای بزرگ از جمله آنهاست. این انقلاب در آلمان و اروپا، به طور کامل این قاره را در اختیار آمریکا قرار داده است.
اعراب در پرونده روسیه و اوکراین یکی به نعل، یکی به میخ می زنند
ما هم از داستان اوکراین بینصیب نماندیم! آلمان را ما خودمان به ۱+۵ دعوت کردیم، زیرا از میان کشورهای اروپا، آلمان بهترین رابطه را با ایران داشت. اعتمادی که علیرغم موارد مختلف به آلمان داشتیم، به هیچکدام از دیگر کشورهای اروپا نداشتیم. امروز انگلیسیها و فرانسویها در مورد برجام کوتاه آمدهاند ولی آلمانیها کوتاه نمیآیند. ساختن چهره منفور از ایران را آلمانها هدایت میکنند. از سه حزبی که در آلمان متحد هستند، دوتا رئیس ایرانی دارند.
درسی که ما از اوکراین میتوانیم بگیریم مهم است. نمیتوانیم به روسیه یا اروپا بگوییم چهکار کنند. باید ببینیم خودمان میخواهیم چهکار بکنیم. سیاست یعنی بازی منفعت. پس اینکه روسها چه میکنند، اروپاییها چه میکنند یا انگلوساکسنها چه میکنند، جوابش مشخص است: آنها در حال سیاستورزی هستند. مهم این است که ما از همسایگی با روسیه چه درسی میگیریم و چه کاری میکنیم. ما باید از اوکراین درس بگیریم. اوکراین نابود شد چون تصمیم اشتباه گرفت.
درس اول این است که تاریخ ایران خیلی مهم است و اگر ما تاریخ را خوب نخوانیم، دچار مشکل میشویم. متأسفانه بخشهایی را که نمیخوانیم تکرار میشوند و هزینه سنگینی هم دارند. درس دوم اینکه جغرافیای ایران مهم است. تنها راه نجات ایران و تضمین امنیتش، سیاست متوازن است؛ سیاست غیرمتوازن بسیار خطرناک است و اگر زودتر جلوی آن گرفته نشود، هزینههای زیادی تحمیل میکند.
آن چیزی که همه ما و کسانی که اهل مطالعه و تفکر هستند باید به آن بیندیشیم، این است که چگونه در سیاست خارجی خودمان و در کشوری که تحولات سریع در منطقه دارد، توازن برقرار کنیم. الان برخی کشورها با این طرف دعوا و آن طرف دعوا روابط دارند و سود هم میبرند. مواضع اعراب در قبال اوکراین را ببینید، یکی به نعل، یکی به میخ میزنند؛ هم با روسیه هستند هم با اوکراین یا بعد از ۹ ماه هنوز کسی نفهمیده مواضع هند در برابر موضوع اوکراین چیست. چینیها علیرغم مواضع اولیه، امروز مواضع معتدل میگیرند. بعد از حوادث ۲۰۲۲ وزیر خارجه چین، سفیر این کشور در آمریکا میشود. در یکی از مصاحبهها میگوید ما اگر میدانستیم در اوکراین قرار است جنگ شود، مانع آن میشدیم. این آخرین موضع چینیهاست.
بنابراین سال ۲۰۲۲ سال بسیار مهمی است؛ مصوباتی که در اروپا و آمریکا در پارلمان تصویب شده را مطالعه کنید و لایحه بودجه ۲۰۲۳ دولت آمریکا را مطالعه و با لایحه بودجه سال قبل مقایسه کنید: بزرگترین بودجه نظامی تاریخ آمریکا تصویب شده است.
پیشنهاد عملی من در مورد روسیه این نیست که رابطه خودمان را با آن محدود کنیم، بلکه مهم است رابطه خودمان را با دیگران به توازن برسانیم. حتما رابطه خودمان با چین را باید افزایش دهیم. امروز چین، طرف تجاری همه کشورهای دنیاست. گفتند که قد و قواره ما از صنعت و تکنولوژی روسیه بالاتر است؛ من این را قبول ندارم. روسیه کشوری بسیار توانمند است. روسیه در ۱۹۸۶ در اوج بحران فروپاشی، ایستگاه فضایی «میر» را به فضا فرستاد و ارزیابی آنها این بود که این ایستگاه ۲ سال دوام میآورد ولی ۱۴ سال به دنیا سرویس میداد. روسیه از نظر تکنولوژی کم ندارد. ما راه را اشتباه میرویم. همین الان به دنبال خرید گندم و جو از روسیه هستیم، در حالی که در زمینه معادن بسیار کارآمد است. باید او را به حوزههایی بیاوریم که نیاز داریم.
این اشتباه است که ما به عنوان یکی از واردکنندگان بزرگ مواد غذایی، همه تخم مرغهایمان را در یک سبد بگذاریم. از همه جا باید کالای اساسی وارد کنیم. روسیه در کشاورزی و بهویژه ژنتیک کشاورزی بسیار پیشرفته است. ما در این حوزهها باید با آنها کار کنیم. روسیه توانمندیهای زیادی دارد که باید روابطمان را مطابق آن گسترش بدهیم. بحث این است که «باید» این کار را انجام بدهیم. راز پیشرفت همه کشورهایی که از رشد اقتصادی آنها متعجب هستیم، تعادل در سیاست خارجی است. خود آمریکا مگر رابطهاش را با چین کم کرده است؟ روز به روز رابطه خود را بیشتر میکند. در مجموع لازم است فکر کنیم و برنامه بریزیم تا در سیاست خارجی تعادل ایجاد کنیم. این چیزی است که جغرافیای ایران به ما دیکته میکند و اگر این دیکته را بد بنویسیم، خسارت زیادی به ما وارد میشود.
یک نکته مهم بگویم که کریدور شمال ـ جنوب موضوع بسیار مهمی است و باعث تأسف و خجالت است که ۲۲ سال طول کشیده است. ما برای ایجاد کریدور شمال ـ جنوب نباید به کسی متکی باشیم. همانطور که گفته شد ممکن است سیاست روسیه سال بعد عوض شود. ما اگر فکر میکنیم این کریدور مهم است، باید با اتکا به خودمان آن را به انجام برسانیم. این کریدور برای هیچکس به اندازه ایران مهم نیست و در طول این ۲۲ سال هم مطمئن هستم که کشورهای روسیه و آذربایجان به دنبال این کریدور نبودند، آنها به دنبال کریدورهای دیگری در قفقاز هستند. پس ما باید با همت خودمان آن را اجرا کنیم، همانطور که خطآهن چابهار به زاهدان را خودمان اجرا کردیم. از نظر فنی ـ مهندسی توانمندیهای کافی داریم. ۱۷۰ کیلومتر از کریدور، مانده و معنی ندارد که این همه سال معطل باشد. باید یک کمیته اضطراری در دولت تشکیل شود و این کریدور را تکمیل کند. اگر روسها علاقمند به همکاری بودند، خیلی خوب است که همکاری داشته باشند؛ ولی ما باید خومان با یک اراده قطعی این کریدور را به سرانجام برسانیم.
ارسال نظر