جاسبی: در انتخابات ۸۸ دو طرف مقصر بودند
رئیس سابق دانشگاه آزاد اسلامی در برنامه شناسنامه گفت: من به کارهایی که کردهام اعتقاد دارم و بنابراین از تحقیق و تفحص نیز استقبال خواهم کرد.
شناسنامه به زندگی یکی از فعالان عرصه سیاست و فرهنگ بعد ازانقلاب پرداخت. مدیریت عبدالله جاسبی بر یکی از بزرگترین نهادهای علمی کشور در طی حدود ۳۰ سال و حضور طولانیاش در این نهاد و هم چنین بررسی فعالیت های سیاسی وی از سال ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ در این برنامه از برنامههای شناسنامه مورد بررسی قرار گرفت.
متن صحبت های مجری برنامه محمدحسین رنجبران و هم چنین عبدالله جاسبی در متن زیر به طول کامل آمده است.
آقای دکتر جاسبی! بعد از دو سال کنار رفتن از مسؤلیت در دانشگاه آزاد به چه کاری مشغول هستید و چه فعالیتی را انجام می دهید؟
کارهای زیادی دارم که انجام بدهم بزرگترین و مهم ترین کارم تدریس در دانشگاه علم و صنعت است و در حال حاضر چند دانشجوی دکتری دارم در کنار آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای مرکزی و نهادهای دیگر فعالیت می کنم و درخدمت عزیزان هستم و در دانشگاه آزاد اسلامی عضو هیأت موسس و هیأت امنا میباشم و یکی از کارهایی که جدیدا شروع کرده ایم نیز تدوین و نگارش تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی است که از طرف هیأت موسس به من محول شده است. یک سری کارها هم از گذشته داشته ایم از جمله تاریخ حزب جمهوری اسلامی که پنج جلدش تا به حال بیرون آمده و فکر می کنم چهار یا پنج جلد دیگر هم باقی مانده است که باید روی آن کار شود تا به نتیجه برسد.
آیا هنوز برای تحقیق و تفحص به مجلس رفت و آمد دارید؟
یکی دو بار رفتهام و خیلی خوب بوده است. سووالاتی کرده اند و ما هم جواب دادهایم و مشکلی هم پیش نیامده است.
آیا تا به حال به نتیجه ی خاصی هم رسیدهاند و چیز خاصی بیان شده است؟
نخیر. این موضوع دیگر خود مجلس است که باید تمامش کنند ولی من استقبال کردم و خیلی خوشحالم از این که چنین کاری صورت گرفته است.
به نظر شما اموال دانشگاه آزاد اسلامی متعلق به چه کسی است؟ آیا متعلق به دانشجویانی است که سال های سال درس خواندهاند و شهریه دادهاند و به نوعی به ثروتمند شدن و قدرتمند شدن دانشگاه آزاد کمک کردند یا متعلق به دولت و نهادهای دولتی و حاکمیتی است که کمک هایی به این دانشگاه داشته اند یا این اموال به اعضای هیأت امنا و هیأت موسس که سنگ بنای دانشگاه آزاد را گذاشته اند تعلق دارد.
اموال این دانشگاه متعلق به هیچ فرد خاصی نیست نه اعضای هیأت موسس نه اعضای هیأت امنا نه دانشجویان و نه استادان و نه هیچ کس دیگر. اموال دانشگاه آزاد اسلامی چه در اساسنامه قبلی و چه در اساسنامه فعلیاش متعلق به مردم ایران و ملت ایران است به این ترتیب که هیچ کس نمی تواند از این اموال برای خود مصرف کرده، ضبط کرده و به نام کند البته هر کس کار می کند حقوقی می گیرد این بحثش جدا است اما این اموال متعلق به همه مردم است و درست است که غیر دولتی است ولی غیر انتفاعی است در اساسنامه هم پیش بینی شده است اگر روزی هم دانشگاه انحلال پیدا کند اموال در اختیار ولی فقیه قرار می گیرد البته در اساس نامه قبلی هم بود که در اختیار آموزش عالی کشور قرار خواهد گرفت ولی در هر حال هیچ وقت متعلق به فردی نبوده و نیست.
دوست داریم از زبان خودتان بشنویم. زیرا جالب بود که گفتید من از تحقیق و تفحص استقبال می کنم در صورتی که اوایل نسبت به تحقیق و تفحص موضع زیادی داشتید.
من هیچ وقت موضعی نداشتم دو بار تحقیق و تفحص را مطرح کردند یکی سال ۸۴ بود به نتیجه رساندند و آن ها چیزی نداشتند و گزارشی هم ندادند و یکی هم الان هر دو را استقبال کرده ایم و برای همه ی سؤالات هم پاسخ داشته ایم من هیچ وقت موضعی نداشتم و خوشحالم و معتقدم که تحقیق و تفحص هرچه بیشتر انجام شود به نفع ما است زیرا به آنچه عمل کرده ایم اعتقاد داشتهایم و داریم و معتقدیم هرچه موضوعات شفاف و روشن تر شود برای مردم هم بهتر است.
چقدر در زمان ۲۹ سال مدیریت خود اهل لابی و بد و بستان بوده اید؟
۲۹ سال نبوده ۲ ماه از ۳۰ سال کمتر بوده اما مدیریت من فقط در دانشگاه آزاد اسلامی نبود من از اول پیروزی انقلاب اسلامی مسوؤلیتهای مختلفی داشتم که دانشگاه آزاد اسلامی آخرین و طولانیترینش بوده است اما هیچ وقت بده و بستانی شخصی با کسی نداشتهایم البته بده بستان را باید تعریف کرد فرض کنید آدمهای خیری بودهاند که آمدهاند زمین و امکاناتی به دانشگاهها دادهاند و ما نیز هیچ وقت در قبال این امکانات کار خلاف و غیر قانونی نکردهایم و همواره قانونمند عمل کرده ایم و روی این قانونمداری هم محکم ایستادهایم در این میان روابط و تعامل خوبی با نمایندگان مجلس و مسؤولان نظام داشتهایم و در عین حال در چارچوپ مقررات و ضوابط کارمان را پیش بردهایم.
یک چیزی از شما در جلسه شورای مرکزی دانشگاه آزاد در اردیبهشت سال ۸۸ نقل شده که گفتهاید این همه ما به نمایندگان مجلس سرویس می دهیم متقابلا آن ها باید از ما حمایت کنند و نباید جاده یک طرفه باشد. آیا این جمله را شما گفته اید؟
از صحبت من یک قسمت را گفتهاند و یک قسمت را نگفتهاند. صحبت من این بود که به طور مثال بعضیها مشکلاتی در واحدهای ما داشتند مثلا فرض کنید ما یک زمینی را گرفته بودیم و بعد از اینکه پولش پرداخت کرده بودیم و کارهایش انجام می شد به اشکالی برخورد می کردیم به طور مثال سند به نام دانشگاه زده نمی شد البته چنین اتفاقاتی کم پیش می آمد اما خب طبیعتا چنین مسائلی هم وجود داشت چون تعداد واحدها زیاد بود و در سراسر کشور گسترده بود بالاخره از این مسائل هم ممکن بود پیش بیاید یا مشکلات دیگری اتفاق می افتاد ما در آنجا این مسأله را مطرح کردیم که ما با نمایندگان مجلس شورای اسلامی تعامل داریم و آنها هم با ما رابطه ی خوبی دارند من مرتب به مجلس می روم و نمایندگان مسائل حوزه شان را مطرح می کنند و من می شنیدم و تا جایی که امکان داشت و در چارچوب ضوابط بود به مسائلشان توجه می کردم و در کنار آنها ما نیز از آنها توقع داشتیم که اگر مشکلی پیش می آید و باید از حقوق دانشگاه دفاع شود آن ها نیز کمک کنند این موضوعی که مطرح شد تنها همین موضوع بوده اما بعضی آمدند و از این موضوع سوء استفاده کردند اگرنه ما کار خاصی نداشتیم که مثلا من گفته باشم که جاده یک طرفه. همان طور که ما به خواستههای نمایندگان در حوزه انتخابیشان برای توسعه دانشگاه یا رشته ها توجه می کردیم آنها هم می بایست به دانشگاه کمک می کردند. ما مسأله شخصی با کسی نداشتیم و این بحثها همه بحث دانشگاه بود.
چطور دوباره به هیأت امنا بازگشتید؟ چندسالی هیأت امنا و هیأت موسس نبودید و دوباره برگشتید آیا درست است؟
من موقعی که رئیس دانشگاه بودم عضو هیأت امنا بودم از ابتدا هم که عضو هیأت موسس بودم ولی بعدش هم تغییر و تحولاتی صورت گرفت زمانی که رئیس عوض شد من دیگر نمی توانستم عضو هیأت امنا باشم مگر اینکه جزء کسانی باشم از طرف هیأت موسس. منتها چون رئیس فعلی دانشگاه که قبلا عضو هیأت امنا بود دیگر به عنوان عضو هیأت موسس در هیأت امنا حضور نداشت جای یک نفر خالی بود و مرا معرفی کردند.
آیا می توان گفت که در واقع علقهی شما به آقای هاشمی رفسنجانی روی این موضوع تأثیر گذاشته است؟
خیر! البته روابط ما خوب بوده است ولی خب من فقط چند صباحی عضو هیأت امنا نبودم.
سابقهی آشنایی شما با آقای هاشمی رفسنجانی به کجا بر می گردد؟ آیا این سابقه متعلق به قبل از انقلاب است؟
من قبل از انقلاب با شهید بهشتی و شهید باهنر آشنایی داشتم و با آقای هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی انقلاب و در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی آشنا شدم.
به نظر می آید که قبل از انقلاب شما در دوره متوسطه با چند از تن دوستانتان یک گروه مذهبی و انقلابی تشکیل دادهاید و با همان گروه به دیدار امام رفتهاید آیا درست است؟
بله!
چه کسانی در این گروه بودند؟
ما سال آخر دوره متوسطه بودیم که در حقیقت می توان گفت آخرین روزهای سال ۱۳۴۱ بود. روزی که به مدرسه فیضیه حمله کردند و سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام بود ما به قم رفته بودیم.
ما گروهی تشکیل داده بودیم که شش- هفت نفر عضو گروه بودند که از آن تعداد سه چهار نفر در قید حیات هستند واتفاقا از نیروهای معتقد به انقلاب و نظام هستند و یکی دو نفر نیز فکر می کنم که فوت کرده اند. دو نفر از این گروه مأمور شدیم تا با حضرت امام صحبت کنیم و مجوز مبارزه مسلحانه بگیریم.
من و یک نفر دیگر به نام حاج صادق که البته فامیلیاش حاج صادق بود دو نفره به منزل امام در قم رفتیم بعد از ظهر بود که حضرت امام تشریف آوردند و مداحان آمدند و متنهایی خوانده شد آن جا محلی بود که بحث مبارزه با شاه بسیار رونق داشت و تنها جایی بود که افراد جرأت می کردند این مسائل را بگویند. من و همراهم خیلی جوان بودیم و بسیار تحت تاثیر شخصیت امام قرار گرفتیم و به خودمان اجازه ندادیم راجع به این مسائل صحبت کنیم شب موقع بازگشت که سوار اتوبوس شدیم دیدیم که مأموران ساواک به فیضیه حمله کردند و ما به چشم خود این حملات وحشیانه را دیدیم و می دیدیم که از کسبه میخواهند عکس شاه را همه جا بزنند من آن موقع فکر می کنم ۱۸ سال داشتم. دیدن این صحنه ها باعث شد تا با غم و اندوه بسیار به تهران بازگردیم زیرا آن اتفاق اثرات منفی روی ما گذاشت در کل این سفر به قم اولین دیدار من از امام بود.
پس از آن نیز برای گرفتن مجوز به سراغ کس دیگری رفتیم که آن فرد آیت الله لاله زاری بود که به ما می گفتند ایشان برای این کار آمادگی دارد ولی وقتی به ایشان گفتیم ایشان ما را از این کار منع کرد.
به نظر سال ۴۶ با شهیدان نامجو، عباسپور، اقارب پرست و شهید کلاهدوز و آیت گروه زیرزمینی تشکیل دادهاید کمی درمورد این گروه برایمان توضیح میدهید که این گروه چگونه گروهی بوده است و آیا در گروههای مسلح هم نفوذ پیدا کرده بودید؟
مقدمات این گروه و فعالیتهای ما از سال ۴۶ شروع شد و جلسات متعددی را برای مطالعه تاریخ ایران و تاریخ جهان تشکیل میدادیم و سال ۴۸ بود که گروه موجودیت خود را تثبیت کرد و کسانی که عضویت در این گروه را پذیرفته بودند آمادگی برای هر نوع خطر را داشتند، یکی از کارهای اصلی ما در این گروه نیز نفوذ در گروههای مسلحانه بود.
از دوستان ما که در این گروه عضو بودند شهید نامجو بود که از عناصر اصلی این گروه بود و همچنین شهید کلاهدوز بود که تنها فردی بود که در گارد جاویدان حضور داشت و در جریان انقلاب اسلامی نیز وقتی به گارد جاویدان دستور به نیروی هوایی میدهند شهید کلاهدوز موفق میشود تا سوزن تانکها را بکشد و تعدادی از تانکها را از کار بیندازد.
از دیگر اعضاء این گروه، شهید اقارب پرست و تیمسار رحیمی بودند که تیمسار رحیمی از عناصر اصلی بودند که پس از انقلاب نیزمدتی سرپرست وزارت دفاع و مشاور مقام معظم رهبری بود، افراد دیگری هم بودند که در ردههای پایینتر گروه قرار داشتند مانند سرهنگ کتیبه و تعدادی دیگر. افراد دیگر نیز مانند شهید عباسپور و شهید آیت بودند.
هیچ زمانی لو نرفتید؟
تنها زمانی که خطر ما را تهدید کرد و خیلی هم سخت گذشت زمانی بود که من یک سالی بود که به خارج کشور رفته بودم در آن زمان بود که خبر دادند تیمسار رحیمی که آن زمان سروان بود دستگیر شده است آن زمان خیلی برای ما سخت بود زیرا احساس میکردیم اگر افراد لو بروند تمام اعضا را بدون استثناء تیرباران میکنند.
بعد چند ماه بود که فهمیدیم از خطر عبور کردهایم و آقای رحیمی هیچ چیز درباره گروه نگفته است و دستگیریاش نیز به خاطر یک اعلامیه بوده که از حضرت امام در دست داشته است، خود آقای رحیمی هم میگفت که خلاص شدن از آن جریان معجزه بوده زیرا به او یک دستی هم زده بودند.
به نظر میآید که در دانشگاه رتبه برتر صنایع را کسب کرده و همچنین مدال درجه یک فرهنگ را که آن زمان به رتبههای برتر تحصیلی میدادهاند کسب کردهاید آیا این موضوع صحت دارد؟
بله، من در دوران تحصیلم همیشه شاگرد اول بودم و بعد هم که فارغ التحصیل شدم در زمان شاه یک برنامه بود که شاگردان اول و شاگردان ممتاز را چه در داخل و چه در خارج کشور به عنوان عضو هیئت علمی در دانشگاه استخدام میکردند منتهی طرح نظام وظیفه بود و ۱۳ هفته باید در پادگان دوره میدیدیم بقیه را نیز باید با لباس افسری میگذراندیم. در آن زمان شهید عباسپور، شهید باکری و حداد عادل نیز با ما همدوره بودند.
آن زمان که به شما مدال و نشان دادند از فعالیتهای ضد رژیمی شما اطلاع نداشتند؟
خیر اطلاعی نداشتند، هرچند که من نیز نرفتم مدال را بگیرم و بعدا خودشان برای من فرستادند و هنوز هم آن نشان را دارم.
چه طور شد که سال ۵۱ به انگلستان رفتید؟
۲ موضوع دست به دست هم داده بود یکی به خاطر اینکه من شاگرد اول بودم و بورس تحصیلی در اختیار من گذاشته بودند تا رایگان در خارج کشور تحصیل کنم، دوم این که بعد از ضربهای که چریکهای خلق و سپس مجاهدین خلق خوردند، فضا به شدت امنیتی شده بود به گونهای که ما همیشه اصل را بر این میگذاشتیم که همیشه تحت تعقیب هستیم مگر این که خلاف آن ثابت شود یعنی اگر میخواستیم وارد جلسهای هم بشویم تا مطمئن نمیشدیم که تحت تعقیب نیستیم وارد ان جلسه نمیشدیم.
بعضی از اعضا مانند شهید نامجو و عباسپور کسانی بودند که به وسیله من وارد گروه شده بودند و در حقیقت من از اعضا اصلی گروه بودم بسیار احساس خطر میکردیم که یکی از ما دستگیر شود در این میان بود که مسئله بورس من مطرح شد این بود که دوستان به من گفتند بهتر است شما از داخل این گردونه خارج شوید و به خارج بروید تا فضای امنیتی بیشتر شود، و این برای من تأییدی برای استفاده از بورس تحصیلیام بود و خوشبختانه همانجا نیز به فعالیتهایم ادامه دادم و موفق هم شدیم.
چه زمانی به ایران بازگشتید؟
همان ابتدای انقلاب
نخستین سمتتان بعد از انقلاب همان مشاوره وزیر کشور بود؟
بله، آن زمان مشکل بیکاری بسیار حاد شده بود آقای هاشمی از من خواستند تا طرحی را تهیه کنم و من نیز طرح اشتغالی را تهیه کردم به عنوان مشاور وزیر کشور. بعد از یک سال نیز معاون نخستوزیر شدم.
مشاورت وزارت کشور یعنی مشاوره آقای هاشمی رفسنجانی بودید؟
بله
دولت موقت بود یا دولت شورای انقلاب؟
دولت شورای انقلاب بود، بعد از آن شهید رجایی من را به عنوان وزیر بازرگانی به بنیصدر معرفی کرد که او نپذیرفت و پس از آن برای من حکم معاونت برنامهریزی را زد. چون سازمان برنامهریزی آن زمان وضعش مختل بود و همه ناراضی بودند ما در حقیقت یک چیزی در موازات سازمان برنامهریزی تشکیل دادیم.
آیا با بنیصدر زاویهای داشتید که نپذیرفت؟
بنیصدر اصولا در برابر افراد حزب جمهوری اسلامی موضع داشت نگویم با همه افراد حزب اما میتوان گفت با اکثریت افراد. مرحوم نوربخش برای وزیر اقتصاد، من برای وزیر بازرگانی و چند نفر دیگر را که معرفی شدیم هیچکدام را نپذیرفت.
شما در دو دوره معاونت نخستوزیر بودید یا بیشتر؟
بیشتر، من معاونت شهید رجایی بودم بعد از آن وقتی که شهید رجایی رئیس جمهور شد شهید باهنر آمدند و معاونت ایشان را بر عهده داشتم و پس از آن نیز آیتالله مهدوی کنی آمدند و من معاونت ایشان شدم، و با حفظ سمت یک پست دیگر هم در زمان ایشان گرفتم که معاونت نخست وزیر در امر بازسازی نیروی انسانی بود و دبیر کل سازمان امور استخدامی شدم یعنی از زمان شهید باهنر من دبیر کل سازمان امور استخدامی شدم که در زمان آیتالله مهدوی کنی با حفظ سمت معاونت بازسازی نیروی انسانی را هم در اختیار گرفتم.
در حزب جانشین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی شدم و موقعی که مقام معظم رهبری در آنجا مسئولیت داشتند من هم آنجا حضور داشتم و بعد آرام آرام وارد بحث دانشگاه آزاد شدم.
ایده تشکیل دانشگاه آزاد اسلامی چگونه شکل گرفت و ایده برای چه کسی بود؟
من از زمانی که خارج کشور بودم یکی از چیزهایی که همیشه در ذهنم بود این مسئله بود که چرا ما برای مقطع دکتری و تحصیلات تکمیلی اینقدر باید دانشجو به خارج کشور بفرستیم و خودمان در ایران اقدام به کاری نمیکنیم، این که هرچند ممکن است بعضی از رشتهها باشند که لازم باشد حتما به خاطر آن مجبور باشیم به خارج برویم اما بنظر من ما میتوانستیم ۹۰ درصد از رشتهها و مقاطع تحصیلی را در ایران راهاندازی کنیم یک مسئله دیگر که مورد توجه من بود بحث کنکور بود و این مطلب که کنکور برای نسل جوان ما یک معضل شده بود که باید حل میشد.
من وقتی به ایران آمدم چون دانشگاهها تعطیل بود و انقلاب فرهنگی هم پیش آمده بود، من در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی این موضوع را با آقای هاشمی در میان گذاشتم و پیشنهادم را به ایشان دادم اول کمی برایشان مبهم بود و توضیح بیشتر خواستند به همین دلیل من یک جلسه دیگر برای ایشان موضوع را توضیح دادم، آقای هاشمی یک مرتبه در ذهنش جرقهای زد و احساس کرد که این کار، کار خوبی میتواند باشد و باید انجام بشود، و بیان کرد که باید پیشنهاد را خدمت امام ببریم.
ابتدا در شورای اقتصاد و بعد در راستای سه قوه موضوع را مطرح کردند و بعد من مطلب را مکتوب کرده و یک اساسنامه نوشتم و ایشان به خدمت امام بردند. امام هم خیلی استقبال کرده بودند و یک میلیون تومان هم برای این کار هدیه کردند و به این ترتیب دانشگاه تأسیس شد.
البته هیئت مؤسس ابتدا قرار بود که ۵ نفر باشد اما پس از آن آیتالله موسوی اردبیلی هم اضافه شد و شدیم ۶ نفر یعنی با اعضا رئسای سه قوه، حاج احمدآقا و بنده باهم شدیم ۶ نفر.
چون ایده اصلی از شما بود ریاست دانشگاه به شما سپرده شد؟
بله، در حقیقت میتوان گفت وقتی اساسنامه مطرح شد حضرت آیتالله خامنهای گفتند من وقت ندارم، من با ایشان صحبت کردم و گفتم به هرحال شما باید تشریف بیاورید که بعد آقای هاشمی با ایشان صحبت کرده بودند و در نهایت ایشان پذیرفتند
خود من اساسنامه را تدوین کرده و به ثبت رسانده بودم و همه کارها را خودم پیگیری نمودم و کار را هم که خواستیم شروع کنیم حکم را برای من زدند منتهی نکتهای که در تحقیق و تفحص هم مطرح شد این بود که شما همه کاره بودهاید و آقای هاشمی. من همه کاره بودم و این البته برای من مایه افتخار است.
چون آقایان وقتشان کم بود من و آقای هاشمی جلسات را پیش میبردیم زیرا ۴ نفر دیگر وکالت داده بودند به آقای هاشمی تا ایشان از طرف آنها تصمیم بگیرند و این یکی از اشکالاتی بود که مطرح شد.
شما بیشتر چهره سیاسی هستید یا فرهنگی؟
هر دو
سلیقه سیاسی شما بیشتر به سمت کدام جناح است؟
من شخصا یک اصولگرا هستم همیشه و از ابتدای انقلاب نیز اصولگرا بودهام و یکی از محورهای اصولگرایی هم بودهام منتهی هیچ وقت نه در حوزه افراط و تفریط قرار گرفتهام و نه نسبت به اصلاحطلبان موضع خصمانه داشتهام از طرفی هیچ زمانی هم معتقد نبودم که برای رسیدن به هدف باید از روشهای افراطی استفاده کرد این مش و روش من بود اما خودم همیشه اصولگرا بودهام.
هنوز عضو مؤتلفه هستید؟
بعد از اینکه حزب جمهوری اسلامی تعطیل شد و به اصطلاح فتیلهاش پایین کشیده شد یک مدتی در مؤتلفه حضور داشتم و همکاری میکردم که بعدش دیگر آن هم نرفتم البته از پیش از انقلاب آنها را میشناختم، نیروهای خوبی هم بودند و هستند اما من احساس کردم که خواستههایم برآورده نمیشود.
چه اتفاقی افتاد که فتیله حزب جمهوری اسلامی پایین کشیده شد؟ مرحوم عسگراولادی برای من تعریف میکردند که در کنگره آخر صبح آقا صحبت کردند و بعداز ظهر آقای هاشمی رفسنجانی و بعد از آن سخنرانیها چند دستگی ایجاد شد. آیا اینگونه بوده است؟
من چندین مصاحبه راجعبه این موضوع دارم و در تاریخ حزب جمهوری اسلامی نیز به صورت مفصل به آن خواهم پرداخت که اصلا علت این که حزب جمهوری اسلامی به تعطیلی کشانده شد چه بوده است.
من در اینجا تنها به بعضی موارد اصلی اشاره خواهم کرد، یکی از محورهای اصلی همین اختلافاتی بود که در حزب به وجود آمد میشود گفت که افراد تقریبا سه گروه شده بودند دو گروه در حال موضعگیری و کشمش بودند و یک گروه هم این وسط قرار گرفته بودند.
این دو گروه، گروه چپ و راست بودند، گروهی طرفدار دولتی شدن همه چیزبودند و یک گروه هم طرفدار بازار بودند، البته به نظر من همه اینها افراد متدینی بودند که همه امام و مسئولین و مؤسسین حزب را قبول داشتند ولی این اختلافات پیش میآید و البته یه مقدار هم این اختلافات از بیرون القاء و تشدید میشد.
از چه جاهایی این القائات صورت گرفت؟
مثلا مجاهدین انقلاب دو دسته شدند آنها هم به راست و چپ تبدیل شدند چپ شان به چپ حزب نزدیک شد و می خواستند آنها را جذب کنند راست شان به طرفداران بازار جذب شدند و آنها را می خواستند جذب کنند یک تعداد هم که ماها بودیم که در این وسط قرار گرفته بودیم به خصوص مقام معظم رهبری آن موقع که دبیر کل بودند از من خواستند که شما نقشی را ایفا کن که همه را بتوانی جذب کنی به همین خاطر من هیچ وقت موضع گیری علیه این دو گروه نمی کردم البته گروه مؤتلفه و اصولگرا به من بیشتر نزدیک بودند آن هم به دلیل سوابق و قبل از انقلاب و موارد دیگر ولی من سعی می کردم با همه دوست باشم و یک تعداد هم بودند که با ما وسط قرار داشتند و الان هم هستند.
موضع آقای هاشمی به کدام سمت بود؟
موضع آقای هاشمی بستگی به نوع تصمیم گیری ها بود.
آیا دکتر جاسبی رنگ و بوی جبهه ها را درک کرده است؟
بله! البته این طور که زیاد در جبهه باشم خیر ولی به جبهه رفت و آمد داشتیم نیرو می فرستادیم و در تماس بودیم.
تعداد شهدادی دانشگاه آزاد را می دانید؟
تعدادشان نسبتا قابل ملاحظه است. ما یک کتابی چاپ کردیم و عکس شهدا را در آن نیز آوردیم اما الان تعدادشان یادم نیست.
شما در انتخابات ریاست جمهوری ششم سال ۷۲ نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدید. نظرهای مختلفی درباره حضور شما مطرح شد برخی می گفتند شما برای گرم کردن انتخابات وارد عرصه شدید برخی نیز می گفتند آقای جاسبی برای شکستن آراء رقبای آقای هاشمی رفسنجانی وارد صحنه شده است. کدام یک مقرون به صحت است؟
علت اینکه من درانتخابات دوره دوم جناب آقای هاشمی شرکت کردم این بود که می گفتند باید انتخابات گرم شود و مردم با سلایق مختلف بتوانند فرد مورد نظر را انتخاب کنند. پیشنهاد از طرف آقای ناطق نوری شد. ایشان از من درخواست کردند شما بیا و کاندید بشو. اما من ابا داشتم و یک جلسه گذاشتم ایشان با من صحبت کردند و از من خواستند من این کار را بکنم. من هم استخاره کردم. استخاره خوب آمد و رفتم. وقتی به میدان انتخابات رفتم واقعی رفتم یعنی این طور نبود که نظرم به این باشد که مخالفین آقای هاشمی فلان طور شوند.نه. البته برای گرم کردن انتخابات همه وظیفه داشتیم اما وقتی تصمیم گرفتم دیگر جدی وارد میدان شدم.
شما یک سری برنامه ها را ارائه کردید و رقیب اصلی شما هم آقای هاشمی بود. برنامه های شما چه تفاوت هایی داشت و اصلا چه نقدی به دوران مدیریتی اول آقای هاشمی داشتید که حالا به میدان آمده بودید و گفتید میخواهم روش جدیدی را ارائه کنم.
می دانید که من در دو دوره درانتخابات شرکت کردم و در هر دو دوره با اینکه در دوره ی دوم یک طرف اصلاح طلب بودند و من اصولگرا بودم اما کوچکترین تخریبی به عمل نیاوردم و هرگز هم به این موضوع معتقد نیستم و معتقدم که تخریب رقبا به هر شکل و صورتی کار پسندیده و اسلامی نیست البته نقد کردن اشکال ندارد و ما احتمالا به صورت غیر مستقیم نقد کرده ایم زیرا نقد غیر از تخریب است.
موارد نقدتان چه بوده است؟
بیشترین نقدم در حوزه مسکن و اشتغال جوانان بود منتهی من بیشتر برنامه های خودم را ارائه می دادم.
در دوم خرداد ۷۶ کدام سمت بودید؟ حتما به سمت آقای ناطق! درست است؟
بله! من رأیم را به آقای ناطق دادم.
برای ایشان هم کاری کردید؟
سخنرانی کردم.
فکر می کردید رأی نیاورند؟
اوایلش نه، اما بعدها متوجه شدم که زیاد رأی نمی آورند.
آٔقای هاشمی هم در رابطه با آقای ناطق با شما همفکر بودند؟
نه! ایشان موضع شان فرق داشت. البته نمی گفتند که از چه کسی طرفداری می کنند اما ظاهرشان نشان نمی داد که بالاخره به چه کسی می خواهند رأی بدهند اما من کار خودم را می کردم و نظر خودم را داشتم.
آقای ناطق و آقای خاتمی همچنان با هم رقیب اند؟
الان نه، الان با هم دوست هم هستند.
فکر می کردید یک زمان دونفری که یک زمان در دو مسیری کاملا متفاوت حرکت میکردند با هم دوست و رفیق شوند؟
بله این کاملا در جریانات سیاسی طبیعی است و اتفاق هم می افتد.
شما ۱۸ تیر ۱۳۷۸ رئیس دانشگاه آزاد بودید و آن زمان فتنه ی بزرگی به اسم ۱۸ تیر دامن دانشگاه ها را گرفت آیا به دانشگاه آزاد هم کشیده شد؟
هیچ وقت!
چه تدبیری برای این موضوع اندیشیدید که فتنه به دانشگاه آزاد کشیده نشد و ریشه ی این قضیه را با توجه به اینکه در رأس یکی از مهمترین نهادهای علمی ایستاده بودید در چه چیز می بینید؟
در سال ۷۸ کسانی که می خواستند این فتنه را ایجاد کنند و این کار را هم در دانشگاه تهران کردند ابتدا سراغ دانشگاه آزاد آمدند و سراغ واحد تهران مرکزی آمدند به من اطلاع دادند که یک عده در واحد تهران مرکزی هستند که میخواهند کلاس درس را تعطیل کنند و اعتصاب کنند و شعار می دهند تعدادشان هم زیاد نبود.
دقیقا به کجا وابسته بودند و چه کسانی بودند؟
اینها بچه های تحکیم وحدت بودند منتها بچه های تند و افراطی شان و نمی خواهم وارد بحث شوم که از کجا نشأت می گرفتند. چند هفته قبل از ۱۸ تیر ۷۸ این ها می خواستند دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی را وسط بیاورند اما من چون آنلاین بودم و به خوبی با مسائل سیاسی آشنایی داشتم و سریع نیز مسائل سیاسی را به من اطلاع می دادند و به خاطر سابقه ی طولانی که درمسائل سیاسی داشتم موضوع را زود متوجه شدم آن زمان دکتر زارع رئیس تهران مرکز ما بود تا به من موضوع را گفت گفتم فورا درهای دانشگاه ببندید و این ها را آرام آرام بیرون کنید. اما دیدیم مسأله وسیعتر است و این ها برنامه هایی دارند در حقیقت آن ها می خواستند کسان دیگر و مردم را وارد دانشگاه کنند و آنجا را مجموعه ای کنند.ما در آن زمان یک بنایی داشتیم و من گفتم که در قسمت جلو، خاک ها را جلوی دانشگاه بریزند و دور تا دور دانشگاه را نیز همین طور تا کسی نتواند جلو بیاید اما آنها باز هم مقاومت کردند من با سردار نظری صحبت کردم و یک جلسه گذاشتیم اما من به ایشان گفتم نمی خواهم کسی را دستگیر کنید یا بزنید فقط میخواهم محترمانه از این جا بیرون شان کنید ایشان هم انصافا خوب عمل کردند البته مجبور شدند چند نفر را بازداشت کنند که البته بلافاصله آزادشان کردند و من خودم به ایشان گفتم از این جا رفتید آزادشان کنید در هر صورت ما آنجا را تخلیه کردیم و بعد گفتم مدتی داشجو نپذیرند و کلاس ها را تا اطلاع ثانوی تعطیل کنند.
این جریان برای چند مدت قبل از ۱۸ تیر بود؟
درست یادم نیست. فکر میکنم یکی دو هفته. اگر یادتان باشد من یک سخنرانی در نماز جمعه کردم که خیلی سخنرانی تندی بود که وزیر ارشاد وقت به من اعتراض کرد که این چه صحبتی بوده است؟
آقای مهاجرانی؟
بله ایشان به من اعتراض کردند و من گفتم اگر کسی بخواهد دانشگاه را به اغتشاش برساند من با کسی رودربایستی ندارم جلوی ش خواهم ایستاد و به دادگاه معرفی ش خواهم کرد.
ریشه ۱۸ تیر را در کجا می بینید؟
ریشه ۱۸ تیر یک سری افراد تند و افراطی بودند که تحکیم وحدت بخشی از آنان بود که به نظر بنده آن ها میخواستند حاکمیت را در دست بگیرند و شروع کارشان را از دانشگاه آزاد انجام دادند.
به نظر شما این افراد هدایت هم می شدند؟
بله من اسم نمی برم ولی افرادشان مشخص بود که چه کسانی به این ها خط می دهند برای همین ما نگذاشتیم که این جریان به دانشگاه سرایت کند.
شما عضو شورای انقلاب فرهنگی هم بوده و هستید. آیا جلسه ای در این رابطه تشکیل شد؟
بله بحث و تذکر داده شد ولی به صورت جدی خیر.
شما سال ۱۳۸۰ نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودید. این دفعه برای چه وارد این عرصه شدید؟
این دفعه هم من تمایلی نداشتم اما ما را نیروهای اصولگرا تشویق کردند و من باز مشورت و استخاره کردم ولی طبق گذشته کسی را تخریب نکردم و برنامه خودم را ارائه دادم.
نقد دولت هشتم و هفتم چه بود؟
الان یادم نمیآید اما من بیشتر به مسائل اقتصادی و آموزشی تکیه می کردم و همچنین به مسائل مسکن و اشتغال جوانان!
یعنی شما فقط برنامه ارائه می دادید و نقد نمی کردید؟
به صورت نرم نقد هم به حساب می آید و افراد در محضر نقد قرار می داد نه تنها تخریب که حتی اعتراض تند هم نداشتم.
می توانم بپرسم که در انتخابات ۷۲ و ۸۰ چقدر هزینه کردید؟
یادم نمیآید. در دوره اول واقعا هزینه آنچنانی نشد. من یک مبلغی از برادرم گرفتم و کسانی هم کمکهایی کردند اما در دوره دوم مقداری هزینه داشتیم از یکی از صندوق های قرص الحسنه توانستم وام بگیرم که به تدریج پرداخت کردم. سازمان بازرسی کل کشور تمام هزینه ها را بررسی کرد و گزارش داد و بعد هم تأیید کرد.
چقدر وام گرفتید؟
آن زمان ۱۰۰ میلیون تومان.
به هر کسی این مقدار را نمی دادند درست است؟
بله! شاید به هر کسی هم نمی دادند. نه! نمی دادند اما به من دادند.
آیا فعالیت سیاسی شما با توجه به اینکه شما در رأس دانشگاه قرار داشتید و ۲ بار هم نامزد ریاست جمهوری شده بودید تأثیری بر فعالیت سیاسی و جهتگیری و گرایشهای سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی داشت؟ و آیا نه به عنوان رئیس دانشگاه بلکه به عنوان فردی که از بیرون میخواهید نگاهی داشته باشید آیا معتقدید که میتوان گفت که امکانات دانشگاه آزاد برای جناحهای مختلف سیاسی به لحاظ تبلیغی در اختیار این جناحهای بوده است؟
من در زمانی که رئیس دانشگاه بودم و حتی زمانی که کاندید هم بودم و یا افراد دیگر کاندید بودند هرگز اجازه ندادیم که کسی از امکانات دانشگاه استفاده کند و از امکانات این دانشگاه هزینه نماید و این حتی در زمانی هم که خودم هم کاندید بودم صادق بود، من خودم این مطلب را در شورای مرکزی که تمامی رئسای واحدها حضور داشتند گفتم که حق ندارید حتی یک ریال از دانشگاه برای من هزینه کنید اگر هم خیلی به بنده علاقه دارید میتوانید از جیب مبارک خودتان هزینه نمایید.
البته تشکلها خودشان میتوانستند از کاندیدهای خاصی حمایت کنند که امکانات خیلی کمی هم در اختیار داشتند البته این امکانات در زمان ما کم بود اما الان زیاد شده است. آنها نیز معمولا متعادل عمل میکردند زیرا ما تشکلهای فرمایشی نداشتیم وهم افراد اصولگرا در آنها بودند و هم اصلاح طلب و هرکسی از فردی که میخواست حمایت میکرد مثلا در دوره من هم همه اصولگراها از من حمایت نکردند بلکه عدهای اندک حمایت نمودند.
انتخابات سال ۸۴ یعنی در دوره نهم حزبی به نام چکاد آزاداندیشان تشکیل شد که هسته مرکزی آن را رئسای واحد مرکزی تشکیل دادند و حضور دانشگاه آزادیها پررنگتر بود آیا شما در جریان تشکیل چنین حزبی قرار داشتید و با آن موافق بودید؟ زیرا صراحتا هم از آقای هاشمی حمایت کردند.
نه اکثرا از رئسای دانشگاه آزاد نبودند اما از دانشگاه آزاد نیز تعدادی در حزب حضور داشتند و از دانشگاه دولتی هم تعدادی بودند.
بله چکاد آزاداندیشان تفکر خود من بود که این تفکر هم پیاده شد و من تشویق کردم تا این حزب تشکیل شود و کمک فکری هم به آنها نمودم که هم در انتخابات ریاست جمهوری و هم در انتخابات مجلس مؤثر واقعا شوند. خیلی از نمایندگانی که در دوره قبل و دو دوره قبل و یا همین دوره رأی آوردند خیلیهایشان شاید از کاندیدای انحصاری ما بودند که تشکلهایی مانند چکاد آزاداندیشان از آنها حمایت کردند.
حالا به نظرتان درست است که از جمع دانشگاهیان افراد در این عرصه ورود پیدا کنند؟
بله کاملا درست بود افراد هم از دانشگاه آزاد بودند و هم از دانشگاه دولتی و هم از خارج دانشگاه، آنها از امکانات دانشگاه هیچ استفادهای نکردند به طور مثال ساختمانی را اجاره کردند و دو سه سال در آنجا فعالیت داشتند مدتی بعد نیز در روزنامه آفرینش بودند و حتی یک جلسه چکاد آزاداندیشان هم در دانشگاهی تشکیل نشد.
یک مدتی نیز در انتخابات مجلس ساختمانی در وسط شهر اجاره کردند، بنابراین تشکیل چنین نه تنها حزبی اشکالی ندارد بلکه حرکت بزرگی هم بود.
آیا میشود گفت که اختلاف نظرهایی که آقای احمدینژاد بعد از رئیس جمهور شدنش با دانشگاه آزاد پیدا کرد به خاطر رقابت آقای احمدینژاد و آقای رفسنجانی در سال ۸۴ بود؟
همه اش این نبود اما بخش مهم آن بله همین مسئله بود
آیا پیش خودتان نمیگفتید کاش در انتخابات این قدر صریح وارد نمیشدید و از کسی حمایت نمیکردید تا مشکلات بعدی به وجود نمیآمد؟
نه اینطور نبود اگر ما وارد هم نمیشدیم و از کسی هم حمایت نمیکردیم بازهم مشکلات پیش میآمد زیرا تفکرات ایشان مورد توافق آقای رفسنجانی نبود و آقای هاشمی هم دلایل خودشان را داشتند و این تضاد هم قطعا به وجود میآمد که به وجود هم آمد.
به نظر شما ادامه این دو قطبی بودن بعد از انتخابات چه تبعاتی برای هر دوی این افراد داشت؟
این را باید تحلیل کنند که چه کسی باعث این اختلافات شده است اما به هر دلیل که این اختلافات در ردههای بالای نظام نه برای مردم خوب است و نه برای نظام و نه برای آن دو. اما گاهی اجتناب ناپذیر است و کاری نمیتوان کرد.
آیا اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد در همین فضای کدورت رقم خورد؟
بله، کاملا
چه قدر طول کشید و چرا؟
۷ سال این اصلاح طول کشید و معتقد بودیم چون در اساسنامه قید شده است که هرنوع تغییر باید با نظر هیئت امنا و پیشنهاد هیئت مؤسس باشد بنابراین این ورود اصلا ورود درستی نبود و این موضوع خودش از محورهای اصلی بحث بود و بعد هم که ورود پیدا کردند خیلی مسائل پیش آمد مانند ترتیب افراد و موضوع نیز کش پیدا کرد که سه چهار سال اساسنامه طول کشید.
بعد از سه چهار سال نهایتا شما کوتاه آمدید یا آن طرف؟
بالاخره کار به جایی رسید که مقام معظم رهبری وارد قضییه شدند منتهی در آخرین مرحله نیز نظر ایشان تأمین نشد ایشان آخرین مطلبی که فرمودند دانشگاه غیردولتی و غیرانتفاعی بود.
غیردولتی یعنی اینکه تعداد اعضا تصمیم گیرنده غیردولتی باید نسبت به دولتی بیشتر باشد. البته ما چون مصوبه بود و تصویب شده بود قبول کردیم.
بعد از این مطرح شدن اصل اساسنامه موضوع وقف پیشنهاد شد؟ این وقف از کجا آمد و برچه اساسی مطرح شد؟
بحث وقف را بنده مطرح کردم من این موضوع را با آقای هاشمی مطرح کردم و ایشان ابتدا مخالف بودند و میگفتند وقف فعالیتهای ما را محدود میکند زیرا بالاخره وقف ضوابطی دارد. اما من به ایشان گفتم که با این موضوع شاید شائبهها از بین برود.
بعد از آن موضوع در جلسه هیئت مؤسس مطرح شد اما اکثریت اعضا یا تقریبا بهتر است بگویم که تمام اعضا موافق بودند. در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز موضع داشتند که این برای فرار از قضییه است. اما در کل یک اشکال به وجود آمد و آن این بود که بعد از این که مطالعات را انجام داده و کارهای وقف را صورت دادیم یک سری از آقایان موضوع را در مجلس مطرح کردند .
بله، که کار آقای عباسپور برادر زن شما بود.
بله اما فقط کار ایشان نبود بلکه ایشان هم یکی از افراد بودند موضوع هم ربطی به دانشگاه نداشت بلکه مربوط به مؤسسات غیردولتی و غیر انتفاعی بود منتهی یکی از نمایندگان این را وصل کرد به دانشگاه آزاد اسلامی که اتفاقا هم ایشان از طرفداران ما بود اما اشتباه کرد زیرا نیازی به مصوبه مجلس نبود.
آنها برای غیردولتیها میخواستند این موضوع را مطرح کنند اما آمدند اسم بردند و حساسیت ایجاد شد و کسانی هم که از مخالفین بودند روی این حساسیت دست گذاشتند و کار کردند و فضایی ایجاد کردند که من فکر میکنم که مقام معظم رهبری دیدند این فضا به نفع جامعه نیست و بعد خود ایشان ورود پیدا کردند و مخالفت نمودند بعد از این که ایشان مخالفت کردند با من مصاحبه کردند و من بیان داشتم که از امروز پرونده وقف بسته است و حرف ایشان برای ما حجت است.
ما برای مسیر وقف مسیر درستی را پیش گرفتیم و موضوع از خود من در هیئت مؤسس شروع شد و آقای هاشمی از ابتدا مخالف بودند اما دوستان ما اشتباه کردند و در نتیجه موضوع کمی رنگ و بوی سیاسی پیدا کرد در حالی که این موضوع سیاسی نبود.
شما در طرح مجلس نقش نداشتید؟ بعضی میگفتند شما نقش داشتهاید.
نخیر من نقشی نداشتهام و این افراد اشتباه میکنند من میدانستم اگر این موضوع وارد مجلس شود نتیجه معکوس خواهیم داشت و همین گونه هم شد.
مسؤل دفتر هیأت امنای دانشگاه از طرف هیأت امنا انتخاب می شود یا از طرف رئیس هیأت امنا؟
مسؤل دفتر رئیس هیأت امنا توسط رئیس هیأت امنا تعیین می شود.
آیا نیازی هم به سابقه ی علمی نیست؟
نه در حقیقت مثل فردی اداری است.
شما به عنوان رئیس دانشگاه آزاد روی این فرد نظارتی نمی توانید داشته باشید؟
ما روی کل دانشگاه نظارت داریم. هیأت امنا هم جایی می خواهد نظارت کند ما باید روی آن نظارت داشته باشیم یعنی کل هزینه ی هیأت امنا شفاف و روشن است و اگر کسی بخواهد یک ریال خلاف هزینه کند ما می توانیم جلوی ش را بگیریم.
درباره آقای مهدی هاشمی که برای مأموریت به خارج از کشور فرستاده شدند نظرتان چیست؟
او از رئیس هیأت امنا حکم داشت اما هزینه های عموم و حقوقی که پرداخت می شد کاملا روشن و شفاف است هیچ چیز هم پنهان نبود.
آیا موافقت شما هم بود؟
وقتی رده ی بالاتر موافقت کند موافقت کند و تصمیم بگیرد موافقت من لازم نیست. اما هزینه ها را من باید کنترل کنم. پولی که مثلا می خواهد فرد بلیت بگیرد و حقوق کاملا مشخص است و رقمی اصلا نبوده است.
یعنی رقم ناچیز بوده است؟
بله
پس رقم ناچیز بوده است ، نکند مثل ان ۱۰۰ میلیون سال ۸۰ ناچیز باشد ... البته مزاح کردم بگذریم ، آیا سال ۱۳۸۸ از حامیان آقای مهندس موسوی بودید؟
ابدا؟!
نبودید؟
جاسبی:نخیر!
حتی حمایت معنوی هم نداشتید؟
من آدم اصولگرایی هستم در عین حال که برای همه ی اصلاح طلبها و کسانی که از طرف آنان کاندید شدند احترام می گذارم. در ریاست جمهوری نه رأی به آنها دادم و نه حمایت مادی کردم. البته مجلس چون تعداد زیاد است متفاوت است.
در فتنه 88 اسم دانشگاه آزاد خیلی بیان شد به خصوص به در اعترافات بعد اسامی مانند حمزه کرمی و مرادی باستانی دیدم که در مصاحبه شان گفته اند که کار چک مان را با چک دانشگاه آزاد انجام می داده ایم.
اصلا این طور نیست. ببینید من مستند می گویم و می توانید بررسی کنید همان طور که بررسی کردند و نتوانستند یک مدرک به دست بیاورند که کسی پولی گرفته و صرف انتخابات کرده است. سایت جمهوریت را می خواستند بزنند گفتند ما می خواهیم برای 25 تاسیس دانشگاه سایتی بزنیم من هم موافقت کردیم. بعد گفتند میخواهیم اسم سایت را جمهوریت بگذاریم. گفتم برای چه جمهوریت؟ گفتند برای اینکه می خواهیم برای انتخابات کار کنیم. و من گفتم به دانشگاه ربطی ندارد و باید به بیرون دانشگاه بروید و امکانات و کامپیوترها را از آنان گرفتیم زیرا من معتقد بودم که دانشگاه نباید وارد صحنه شود و به غیر از تشکل ها یک ریال از دانشگاه ها برای انتخابات گذاشته نشد. به غیر از تشکل ها که بودجه ی کمی داشتند و کارهایی هم می کردند.
شما خودتان بوی فتنه 88 را از کجا استشمام کردید و فهمیدید فتنه ی بزرگی در راه است
من معتقدم بعد از سخنرانی رهبر در نماز جمعه باید همه ی افراد می نشستند کلاه شان را قاضی می کردند و خودشان با ایشان هماهنگ می کردند و مسیری که ایشان مشخص کرده بودند طراحی می کردند. رهبری خودشان گفتند اعتراضی هم دارید مطرح کنید به نظر من از آن زمان به بعد با مصالح نظام انحرافات و زاویه ایجاد شد.
چه هزینه هایی این جریان برای کشور داشت و مسببان اصلی این فتنه باید چه برخوردی شود؟
اولا بنده قاضی نیستم وصلاحیت ندارم چه برخوردی باید با آنان شود در انتخابات هر دو طرف مقصر بودند یعنی تخلف شد اما یکی وزن ش بیشتر شد و ادامه داد این اشکال بود اگرنه از اول هر دو طرف مقصر بودند. بعد از اینکه مقام معظم رهبری گفتند شکایت دارید بروید دوباره می خواهید بازشماری کنید پس از این مسأله ادامه دادن این موضوع کار اشتباهی بود.
شما به عنوان یک فرد سیاسی در این زمینه تلاشی داشتید؟
من تلاشم این بود که دیدگاهم را به دیدگاه مقام رهبری نزدیک کنم و این را به عنوان وظیفه خود می دانم با اینکه از برخی از برخوردها و رفتارها انتقاد داشتم اما در جلسه تحلیف شرکت کردم و همیشه هم به دوستان می گفتم انتقادهای شما درست است اما مصالح نظام ایجاد می کند و باید در خط رهبری ادامه دهید. و من اعتمادم از سال 41 که به انقلاب پیوستم تا به امروز همین بوده است که این خط مشی را پیروی کنم و ضرر هم نکرده ام.
آیا الان به خاطر دارید چه تعداد مدیران ارشد کشور در قوای مختلف در دانشگاه آزاد تحصیل کرده اند؟
خیلی زیاد! عده ای می گفتند چرا این ها آمده اند اما مسؤلینی که می خواهند تحصیل کنند به خصوص در تحصیلات تکمیلی در آزمون های دانشگاه آزاد شرکت می کنند دلیلش هم این است که چون در دانشگاه دولتی پول نمی گیرند تعداد بیشتری شرکت می کنند اما در اینجا تعداد کمتری شرکت می کنند و در درصد قبولی بیشتر است. یک نفر را بیاورید که بگوید من بدون ضابطه وارد دانشگاه شدم. حالا در هر مقعطی که می خواهد باشد.
آیا به مدیران تسهیلات ویژه ای هم نمی دهید؟ از جمله برای درس خواندن یا سر کلاس آمدن؟
نخیر! اصلا این موضوعات به من ربطی ندارم من که نمی توانم وارد جزئیات شوم و بروم سر کلاس ببینم کسی سر کلاس آمده یا نه ورود به دانشگاه مهم است که من در مجلس هم که رفتم یک نفر را بیاورید که بدون ضابطه وارد دانشگاه شدم.
مهمترین نقدی که برعملکرد 29 ساله خود دارید چیست؟
صلاح نیست که من خودم را نقد کنم دیگران باید نقد کنند.
خیلی سیاسی جواب دادید ، البته ایرادی هم ندارد که کسی از خودش نقد کند خوب هم هستاز انتخابات 92 بیش از یک سال می گذرد و دولت آقای روحانی یک ساله است. این دولت را چطور دیدید؟ یک نقطه قوت و نقطه ضعف را بیان کنید.
دولت قدم های مثبت و خوبی برداشته است که مهم ترین آن آرامشی است که در اقتصاد حاکم شده، تغییرات ناگهانی ارز و سیر صعودی آن اثرات بسیار مخربی روی کل اقتصاد می گذاشت. و
خوشبختانه این مهم ترین نکته مثبت دولت آقای روحانی بود. من اگر بخواهم نکته ی مثبت دیگری بگویم طرح بیمه ی همگانی است که بسیار کار درستی بوده است و اثرات دراز مدتی خواهد داشت. در مورد نقد هم راحت می شود نقد کرد امسال که خودشان اعلام کردند می خواهیم به اشتغال بپردازیم اما انتظارم این بود که زودتر به مسأله تولید بپردازند ما باید تولید را جدی بگیریم اگر از همین امسال هم جدی بگیرند و سرمایه گذاری روی تولید داشته باشند بسیار مفید خواهد بود. مشکل ما بیشتر روی کارهای خدماتی است یعنی ما فقط وارد کننده و مصرف کنننده شده ایم تولید ما در یک دهه گذشته به شدت پایین آمده و افت کرده و بسیاری کارخانجات تعطیل شده است این همان نقطه ی حساسی است که باید برای آن اشتغال ایجاد کنیم و اقتصاد را رونق ببخشیم و به فرمایش رهبری درون زا عمل کنیم.
این عکسی که از شما انداخته اند جریانش چیست؟
خبرنگار از رسانه ی اصلاح طلب آمده بود دستم دو طرف میز بود. او عکس گرفته بود و بدون رضایت من منتشر کرد و من اعتراضی نکردم.
ارسال نظر