۱۲۶۷۸۷۸
۱۷ نظر
۱۱۳۶۱۵
۱۷ نظر
۱۱۳۶۱۵
پ

ناگفته‌های تلخ مادر یک نوجوان بازداشتی در کرج

روزنامه اعتماد در گزارشی به روند بررسی حقوقی یکی از نوجوانان بازداشتی اعتراضات اخیر پرداخته است.

روزنامه اعتماد در گزارشی به روند بررسی حقوقی یکی از نوجوانان بازداشتی اعتراضات اخیر در کرج پرداخته و در گفت‌وگو با الهام نجف، مادر این نوجوان نوشت: 

«خانم من نمی‌دانم درباره کدام پرونده صحبت می‌کنید؟ پرونده‌های زیر دست من زیاد است. احتمالا هرچه که در پرونده لازم بوده، من نوشته‌ام.» این عباراتی است که وکیل تسخیری امیرحسین رحیمی، زندانی ۱۵ ساله رخداد‌های اخیر در پاسخ به الهام نجف، مادر امیرحسین مطرح کرده است. عباراتی که نشان می‌دهد، روند بررسی حقوقی به پرونده‌های افراد دستگیر شده در رخداد‌های اخیر براساس خواسته و مطالبات خانواده‌ها پیش نمی‌رود.

ناگفته‌های تلخ مادر یک نوجوان بازداشتی در کرج

روایت پیش رو، اما درباره مادرِ سرپرست خانواری است که ناچار می‌شود خودروی زیر پایش را برای تامین هزینه پول پیش یک سرپناه حداقلی بفروشد و زمانی که فرزندش در رخداد‌های اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی دستگیر می‌شود و قاضی وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی برای آزادی‌اش تعیین می‌کند، امکان تامین پول وثیقه را نداشته است.

هر زمان که درباره این فقدان صحبت می‌کند، بغض گلویش را می‌فشارد و طنین صدایش به لرزه می‌افتد. روایت امروز، روایت پسربچه‌ای است که ۱۵ آذر جشن تولد ۱۵ سالگی خود را نه در جمع خانواده، بلکه در کانون اصلاح و تربیت پشت‌سر گذاشته است. مادر امیرحسین در گفتگو با «اعتماد» از همه مشکلات، نگرانی‌ها، دلهره‌ها و تنهایی‌هایی می‌گوید که طی این ماه‌ها او را گرفتار ساخته است.

خانم نجف، امیرحسین چند ساله است، چه زمانی دستگیر شد. یک شرحی از پرونده می‌دهید؟

امیرحسین ۱۵ سال دارد. ۲۱ مهرماه در فردیس کرج بازداشت شد. یک هفته از او بی‌خبر بودیم و هر جا که مراجعه می‌کردیم اسمی از او نبود. بعد از یک هفته هم به کانون اصلاح تربیت زندان کچویی منتقل شد. دو ماه است در این زندان حضور دارد.

پرونده امیرحسین در بازپرسی شعبه ۸ دادسرای عمومی کرج بود، قاضی برایش ۵۰۰ میلیون تومان وثیقه برید که ما نتوانستم این مبلغ را تهیه کنیم. هر چقدر هم التماس کردیم که این رقم را به کفالت بدل کنند، بازپرس قبول نکرد. هر اندازه تلاش کردیم با شرایط ساده‌تری- مثلا فیش حقوقی- اجازه داده شود امیرحسین تا زمان دادگاه بیرون بیاید، باز هم اجازه ندادند. گفتند اتهامات سنگینی به او وارد شده و نمی‌توانند تخفیفی بدهند. آنجا هم بازپرسی و بازجویی شد و نهایتا قرار نهایی‌اش صادر شد و به دادگاه انقلاب شعبه یک کرج ارسال شد. امروز هم (سه‌شنبه) قرار بود بازپرسی امیرحسین توسط قاضی آصف‌الحسینی انجام شود.

درباره اتهاماتی که در کیفرخواست امیرحسین آمده، توضیح می‌دهید؟

امیرحسین صبح‌ها به مدرسه می‌رفت و بعدازظهر‌ها در دفتر املاک کار می‌کرد. روز دستگیری هم توسط نهاد‌های مسوول به مغازه‌ای که امیرحسین آنجا کار می‌کرد، اعلام شد که باید ساعت ۱۸ و نیم بسته باشند. امیرحسین به من زنگ زد که مامان اینجا خیلی شلوغ است، بیا دنبالم. بچه‌ام نگران بود و از شلوغی می‌ترسید. به سمت مغازه رفتم، متوجه شدم که از فلکه سوم فردیس به بالا اجازه تردد به تاکسی‌ها و خودرو‌ها داده نمی‌شود. من بین فلکه‌های سوم و چهارم ایستادم تا امیرحسین از فلکه دوم به من برسد. خیابان شلوغ بود و ماموران همه جا حضور داشتند. فاصله من با امیرحسین ۲ الی ۳ دقیقه بود. امیرحسین بستنی می‌خرد و به سمت من حرکت می‌کند.

خودش می‌گوید، ناگهان ماموران برخورد‌های تند را آغاز می‌کنند و دستگیری‌ها آغاز می‌شود... امیرحسین می‌ترسد و در یک فرصت مناسب فرار می‌کند. ماموران با ساچمه او را می‌زنند. من هم چند متر پایین‌تر منتظر فرزندم ایستاده بودم. به او زنگ می‌زدم، اما جواب نمی‌داد. دلشوره امانم را بریده بود، یکی از تماس‌هایم را جواب داد، از او پرسیدم کجایی مامان؟ گفت: فلکه چهارم، تعجب کردم، چون من هم فلکه چهارم بودم. بعدا فهمیدم، امیرحسین را به مسجد فلکه چهارم بردند. یکی از تماس‌ها را پاسخ داد و یکی از ماموران به من گفت برای بردن بچه‌ات بیا اداره امنیت. ما همه کلانتری‌ها و نهاد‌های امنیتی را گشتیم، هیچ اسمی از این بچه نبود تا یک هفته. اینکه در این یک هفته چه بر سر این پسر ۱۵ ساله رفته است، خودش داستان دیگری است. [اظهارات مادر امیرحسین در خصوص وضعیت او در این ایام در روزنامه موجود است.

وضعیت امیرحسین چطور است؟

امروز که ملاقات کابینی داشتم، امیرحسین گفت در سینه و شکم، سر و گردنم احساس درد دارم. یک ساچمه در سر، یک ساچمه در گردن و چندین ساچمه هم در سینه و شکمش باقی مانده است. این ساچمه‌ها ممکن است عفونت کنند و مشکلات جسمی خطرناک برای امیرحسین ایجاد شود. امیرحسین می‌گفت که احساس می‌کند، ساچمه داخل سرش، حرکت کرده و جابه‌جا شده است. می‌گفت، به بهداری کانون گفته است او را به بیمارستان مدنی کرج ببرند و این ساچمه‌ها را در آورند. از وقتی که امیرحسین این حرف‌ها را زده تا همین الان، دلشوره امانم را بریده، نمی‌دانم باید چه کار کنم، تورو خدا مسوولان به سلامتی این بچه رسیدگی کنند.

آیا وکیل تسخیری پرونده شما به درخواست‌های شما رسیدگی کرده است؟ [وکیل تسخیری امیرحسین، همان وکیلی است که پرونده محمدمهدی کرمی را نیز در دست دارد.]وکیل تسخیری امیرحسین که هیچ کاری نکرده است. من تازه زمانی که برگه پرینت قرار نهایی دادسرا را گرفتم، آنجا فهمیدم که وکیل من آقای [..]است.

تازه شماره تماس وکیل را هم نداشتم، به زحمت شماره تلفنش را پیدا کردم و تماس گرفتم، آقای وکیل گفت: «خانم من نمی‌دانم درباره کدام پرونده صحبت می‌کنید؟ پرونده‌های من زیاد است. هرچه که لازم بوده، من احتمالا نوشته‌ام.» گفتم: «آقا شما وجدان داری، می‌خواهم بدانم چه دفاعی از بچه من کرده‌ای؟» به من جواب داد: «خانوم من بیشتر از این نمی‌توانم با تو صحبت کنم.»

هیچ‌وقت ملاقات حضوری با این آقای وکیل داشتید؟ آدرس دفتر را داشتید؟​

آدرس دفترش را به من نداد و هیچ‌وقت با هم ملاقات نکردیم حتی تماس‌های من را هم پاسخ نمی‌داد. زمانی هم که امیرحسین بازداشت شد، به واسطه اینکه درگیر شده و نهایتا فرار کرده بود، فردی که امیرحسین را گرفته بود، برخورد تندی با او داشت [نحوه رفتار با امیرحسین در دفتر روزنامه موجود است.]تصویری که از امیرحسین موجود است، او را یک بچه نحیف نشان می‌دهد. مگر می‌تواند با ماموران درگیر شود؟

امیرحسین ریزجثه و کوچولو است. فقط یک مسافت کوتاه از این سوی خیابان به آن سوی خیابان را فرار کرده بود و همین موضوع باعث عصبانیت ماموران شد. [روایت مادر از نحوه بازداشت امیرحسین در روزنامه موجود است]نهایتا امیرحسین را به خانه‌ای می‌برند که به معترضان پناه داده بود و ماموران این خانه را گرفته و همه بازداشتی‌ها را به آنجا منتقل می‌کردند.

شما با آقای آصف الحسینی، قاضی پرونده دیدار نداشتید؟

نه والا، هیچ دیداری نداشتم.

وکیل تسخیری به شما نگفته برای این اتهام چه حکمی ممکن است، بریده شود؟

وکیل اصلا با من حرف نمی‌زند؛ با تندی با ما برخورد می‌کند. من با بازپرس شعبه ۷ فردیس صحبت کردم، ایشان به من گفت، بچه شما مظلوم و ریزنقش و کوچولوست. گفت دستش باز نیست، چند اتهام شدید در شعبه قبلی به او بسته‌اند که کار را سخت می‌کند. امیرحسین به من می‌گفت، این آقای بازپرس موقع بازپرسی مدام می‌گفت چرا این اعتراف را کرده‌ای؟ چرا این برگه را امضا کرده‌ای؟ امیرحسین هم می‌گفت... [اظهارات مادر امیرحسین در این خصوص در دفتر روزنامه موجود است]شما سرپرست خانوار هستید؟ غیر از امیرحسین فرزند دیگری دارید؟

بله من مادر مجرد هستم. دو فرزند دارم. یک دختر ۱۸ ساله دیگر هم دارم. به بازپرس شعبه ۷ که فرد منعطفی بود، گفتم: آقای بازپرس به من نگاه کن، من خودم نخوردم، نپوشیدم، بچه‌ام را فرستادم مدرسه، فرستادم ورزش، تلاش کرده‌ام بچه‌ام سمت مواد و بزهکاری و خلافکاری نرود. با چنگ و دندان بچه‌ام را بزرگ کرده‌ام. تا به امروز هم هیچ سازمان دولتی، هیچ کمکی به من به عنوان یک سرپرست خانوار نکرده است. یک بار نشده، انجمن زنان سرپرست خانوار به من بگوید، تو که تنها و بدون حامی دو بچه را بزرگ می‌کنی، چطور زندگی می‌کنی؟ این سازمان‌ها و انجمن‌های دولتی با این همه بودجه‌های نجومی، هیچ وقت کاری نکرده‌اند. باور کنید آقا، من با سیلی صورتم را سرخ نگه می‌دارم.

هنوز حکم قطعی برای امیرحسین نداده‌اند. پیش‌بینی از حکم احتمالی دارید؟

بازپرس به من گفته همه چیز به قاضی بستگی دارد. این چند روز که پرونده به شعبه یک دادگاه انقلاب رفته، همه کار ما گریه و زاری بود، چون می‌دانستیم قاضی این شعبه احکام سنگینی می‌دهد. دست به دعا هستیم که در این پرونده معجزه‌ای شود و قاضی رای تندی صادر نکند.

هزینه‌های زندگی شما از چه راهی تامین می‌شود؟

بخشی از هزینه‌هایم را امیرحسین تامین می‌کرد (بغض مادر امیرحسین می‌شکند). در مشاور املاک کار می‌کرد و گاهی اوقات قراردادی تنظیم می‌شد و او هم درآمدی داشت. من مستمری‌بگیر هم هستم و مبلغ بسیار اندکی از این طریق به دستم می‌رسد.

اگر شما روبه‌روی مسوولان ارشد قضایی قرار داشتید، از ایشان چه درخواستی داشتید؟

من به بازپرس امیرحسین هم گفتم، شما خودتان می‌دانید، بازجو‌های شما چگونه عمل می‌کنند و... این منصفانه نیست، اگر خدا و پیغمبر هم وسط بیاورید، وجدان آدم قبول نمی‌کند با یک پسر ۱۵ ساله این طور رفتار شود. بچه من در این داستان‌های اعتراضی نبوده است. اما اگر از زندان بیرون بیاید، امیرحسین به یک آدم دیگه تبدیل شده است. کلی درس تازه از زندان یاد گرفته و حجم عظیمی خشم او را در بر گرفته است. این‌ها حرف‌هایی است که مسوولان باید به آن توجه کنند، اما هر قدر اصرار کردم که من پول ندارم و اجازه بدهید پسرم را با وثایق کمتر آزاد کنم، اجازه ندادند.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    خدا کمک کنی ایشلا

  • ناشناس

    وکیل تسخیری

  • ملوسک

    الله اکبر

  • نرگس

    الله اکبر

  • ناشناس

    کسی نظری نداره ؟؟؟؟

  • ناشناس

    تاوان بدی پس میدید انشالله .

  • ناشناس

    از برترینها خواهش میکنم از این مطالب سوزناک نذارید خیلی ناراحت شدم ، جگرم سوخت ظلم و جور تا کی

  • ناشناس

    باباش کجاس؟سوال اینجاست؟ بیشتر اینایی که گرفتن بچه طلاق بوده

  • ناشناس

    اخه طفلک خدا این جوونا نجات بده.مشکلات خانواده میبینن نارحت میشن دیگ

  • کیانا

    ای بابا به خدا پناه میبریم

  • علیرضا

    شما رو به اون خدا قسم این بچه رو آزاد کنید

  • ناشناس

    على دايى با اين همه ادعا اگه راست ميگه بره وثيقه برا اين نوجوان بزاره

  • ناشناس

    لااقل خدا را درنظر داشته باشید

  • علی

    بابا این ۱۵ سالشه به سن قانونی نرسیده ..
    خدایا شکرت مرگ واسه همه هست ....
    دیر و زود داره سوخت و سوز نداره

  • محمد

    درست تربیت میکردی الکی حرف نزن مگه میشه الکی بگیرن ببین چیکارکردن بدون سند و مدرک که کسی رونمیگیرن چرا ما رونگرفتن دروغ نگو خانم

  • ناشناس

    واقعیت رو نوشته،فیلم که تعریف نکرده

  • مونا

    بچه تو ..تو شلوغی‌ها چیکار میکردی آخه..☹️☹️☹️

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج