تلاش دختر بیپناه برای آزادی پدر سارقش
دختر جوان میگوید با اینکه پدرش سارق است، میخواهد به او کمک کند چون هیچ پناهگاهی در زندگی ندارد.
اعتماد آنلاین: گلناز دختری جوان است که برای پیگیری کارهای پدرش به دادگاه آمده است. پدر گلناز به جرم دزدی بازداشت شده و دخترش بیشتر از خود او نگران این وضعیت است. گلناز برای اعتمادآنلاین، از دلایل نگرانی برای پدر و وضعیت زندگیاش میگوید.
*پدرت خیلی راحت با موضوع پروندهاش کنار آمده است، اما تو مدام گریه میکنی؛ چرا؟
پدرم بیمار است. او امیدی به زندگی ندارد اما من میدانم اگر پدرم نباشد چه بلایی سرم میآید.
*پدرت در حالی که بیمار است دزدی هم میکرده؟
چارهای نداشت. پول از کجا میآوردیم. البته بیشتر دزدیها کار دوستانش بود.
*چرا پدرت کار نمیکرد؟
چون مریض بود؛ پدرم بیماری قند خون دارد و چون بیماریاش شدید است سخت به او کار میدهند، ضمن اینکه چون همیشه نمیتواند کار کند بنابراین کار شرافتمندانهای گیرش نمیآید.
*خیلیها هستند که بیمارند اما کار میکنند.
من این چیزها را نمیدانم.
*خودت هم کار نمیکنی؟
نه من هم کار ندارم. با پدرم زندگی میکردم.
*مادرت چه شده است؟ خواهر و برادر نداری؟
مادرم وقتی من بچه بودم از پدرم طلاق گرفت. من ماندم و پدرم. پدرم به خاطر من ازدواج نکرد. من و پدرم با هم زندگی میکنیم.
*حالا که پدرت نیست کجا زندگی میکنی؟
ما یک خانه داریم، در همان خانه زندگی میکنم ولی خرجی ندارم.
*دنبال کار نرفتی؟
این مدت فرصت نشده است. دنبال کار پدرم بودم.
*خودت میگویی پدرت بیمار است و ممکن است فوت کند، به تنهاییِ بعد از پدرت فکر نکردهای؟
خیلی فکر کردم. برای همین هم تلاش میکنم که او را زنده نگه دارم. اگر پدرم فوت کند من آواره میشوم.
*میدانی ممکن است مجازات سنگینی برای پدرت در نظر بگیرند؟
بله میدانم. امیدوارم به من رحم کنند و این کار را نکنند.
*سعی کردهای از شاکیان پدرت رضایت بگیری؟
خیلی سعی کردم هنوز موفق نشدهام. آنها پولشان را میخواهند، من نمیدانم چطور باید این پول را بپردازم.
*فامیلی داری که کمک کند؟
یک عمو دارم که معتاد است. خیلی از تنهایی و آوارگی میترسم.
نظر کاربران
میشه شماره تلفنی از این بنده خدا برای ما بدید