جراحان به لباس ضدگلوله مجهز شدند!
جراحان با پوشیدن لباس ضدگلوله یک نارنجک خنثی نشده را از درون بدن یک سرباز روسی که پس از گیر کردن مواد منفجره در قفسه سینهاش به بمب انسانی تبدیل شده بود، بیرون کشیدند.
روزیاتو: جراحان با پوشیدن لباس ضدگلوله یک نارنجک خنثی نشده را از درون بدن یک سرباز روسی که پس از گیر کردن مواد منفجره در قفسه سینهاش به بمب انسانی تبدیل شده بود، بیرون کشیدند.
این ماده منفجره که از یک نارنجک انداز خودکار اوکراینی پرتاب شده بود، قبل از گیر کردن در نزدیکی ستون فقرات، دنده های او را شکست و به ریهاش آسیب رساند. این بمب مرگبار در عکسهای اشعه ایکس نشان داده شد اما این تفنگدار ارتش روسیه ابتدا حاضر به عمل جراحی نبود. او میگوید: «مخالف بودم، چون نارنجک هر لحظه ممکن بود منفجر شود و به پزشکان آسیب برساند.»
اما پزشکان جلیقه های ضدگلوله پوشیدند و با وجود آگاهی از اینکه این بمب انسانی هر لحظه در میانه جراحی ممکن است منفجر شود، عملیات خود را شروع کردند. سرهنگ دیمیتری کیم لحظاتی پیش از آغاز عمل گفت: «پس با هم منفجر میشویم.»
پزشکان گفتند احتمال انفجار بسیار بالاست اما عمل نکردن او باعث میشود که سرباز روسی در معرض خطر خونریزی مرگبار قرار گیرد.
وزارت دفاع روسیه در بیانیهای اعلام کرد: «با این وجود پزشکان نظامی به همراه همتایان غیرنظامی خود جلیقه های ضدگلوله را زیر لباس پزشکی به تن کردند و این عمل جراحی بسیار پیچیده را انجام دادند.» عملیات موفقیت آمیز بود و این سرباز بعدا به هوش آمد و از جراحان قهرمان تشکر کرد.
سرهنگ کیم که به همراه تیمش از مسکو به مرز روسیه و اوکراین رفته بود تا به سربازان مجروح رسیدگی کند میگوید: «به ماه هشدار دادند که خطر انفجار مهمات وجود دارد، اما هیچکس امتناع نکرد. این اتفاق هر روز نمیافتد که مواد منفجره را از بدن یک نفر بیرون بکشید.»
او گفت: «ماده منفجره بین آئورت و بزرگ-سیاهرگ زیرین قرار داشت. وقتی آن را بیرون آوردیم و درون یک سطل شن گذاشتیم همه یک نفس راحت کشیدند و به هم لبخند زدند.»
یک اتاق عمل دیگر به همراه تیم کاملی از جراحان در حالت آماده باش بودند تا در صورت انفجار مهمات حین این عملیات منحصر به فرد، حاضر باشند.
پاشنکو که دیگر راحت شده بود گفت دو هفته پیش، زمانی که گردانش در جنگلی در اوکراین کمین کرده بود مجروح شد. او گفت: «نبرد سختی بود. نفهمیدم چه شد. ضربهای به لبه زرهم خورد و تمام. هوشیاریام را از دست ندادم. همینطور به حرکت ادامه دادم، بعد همرزمانم پریدند و پانسمانم کردند.»
ارسال نظر