کشف «گنج مادر» با اسلحه دستساز
یکی دیگر از مجرمان دستگیرشده مردی است که به خیال به دست آوردن گنج اسلحهای را خرید و آن را با خود حمل کرد. مرد ۴۳ سالهای که این اسلحه دستساز را از یک چوپان گرفت. او در جستوجوی گنج بود. برای همین راهی یکی از شهرهای غربی کشور شد که یک اسلحه از یک کولی ساز بگیرد. او هنگامی که برای بهدست آوردن گنج به شهرستان میرفت، از سوی پلیس دستگیر شد.
شهروند: صحبتهای عجیبی را مطرح میکنند. هرکدام انگیزهها و شگردهای عجیبی برای تبهکاریهایشان دارند. یکی با حرارت فندک اتمی در خودروها را باز کرد و دیگری برای کشف گنج خیالی اسلحه دستساز را با خود حمل کرد.
یکی از سارقان هم برای پرداخت ۱۱ میلیارد رد مالش دوباره دست به دزدیهای سریالی از خانهها زد. این دزدان حرفهای پایتخت، هرکدام در عملیاتهای جداگانه و در طرح رعد پلیس پیشگیری پایتخت دستگیر شدند.
حالا هرکدام از ماجرای دزدیها و خلافکاریهای عجیبوغریبشان میگویند:
روایت سارق حواسپرت
یکی از آنها آنقدر اعتیاد دارد که حتی حواسش نیست چه میگوید. یک بار اتهامش را دزدی از خانهها مطرح میکند، اما بعد از کمی صحبت یادش میافتد که به اتهام سرقت خودرو دستگیر شده است. حال روحی خوبی ندارد و عجیبوغریب صحبت میکند.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
به جرم سرقت از خانهها دستگیر شدم. وارد خانههای مردم میشدم و هرچه پول و طلا داشتند برمیداشتم و سرقت میکردم.
چند وقت است که اینکار را انجام میدهی؟
یادم نمیآید. من هیچ چیز یادم نمیآید. مدتی است که آلزایمر گرفتهام و مسائل کوچک را هم فراموش میکنم.
چطور وارد خانهها میشدی؟
با فندک اتمی در خانه را حرارت میدادم و وارد میشدم. البته یادم نمیآید شاید در ماشینها را اینطور باز میکردم. الان یادم آمد. من سارق خودرو هستم، نه خانهها. سرقت منزل برای پرونده قبلیام بود.
یعنی سابقه سرقت منزل داری؟
بله. قبلا از خانهها سرقت میکردم. آن زمان مهریه همسرم را پرداخت میکردم. همسرم از من طلاق گرفته و مهریهاش را اجرا گذاشته بود. باید دو ماه یک بار نیمسکه پرداخت میکردم. من هم پولی نداشتم. برای همین دست به سرقت میزدم. یادم میآید از یک خانه سهمیلیارد پول و طلا دزدیدم که همه را به عنوان مهریه به همسرم پرداخت کردم.
از چند خانه سرقت کردی؟
صد خانه را هدف سرقتهایم قرار دادم. بعد از آن دستگیر شدم و به زندان افتادم.
شگرد باز کردن در خودرو با فندک اتمی را از کجا یاد گرفتی؟
در زندان بودم که یک نفر این روش را به من آموخت. کلی دوره دیدم تا توانستم یاد بگیرم چطور در عرض ۱۰ ثانیه با فندک قفل ماشینها را باز کنم. هر مدل ماشینی را هم میتوانم باز کنم. حتی خودروهای مدل بالا را.
بابت این دوره آموزشی پولی هم پرداخت کردی؟
نه. من در زندان هوای آن فرد را داشتم. هیچکس جرات نداشت به او حرفی بزند یا توهینی کند. همه کارهایش را هم انجام میدادم. در ازای همین کارها او هم این روش را به من آموخت.
چرا حواست سر جایش نیست و همه چیز را فراموش میکنی؟
اعتیاد دارم. وقتی مواد به من نمیرسد، حواسم سر جایش نیست و حالم بههم میریزد.
به چه موادی اعتیاد داری؟
همه چیز میکشم از تریاک و حشیش گرفته تا شیشه و گل و قرصهای روانگردان. الان هم بهشدت خمارم و بدنم درد میکند. برای همین است که مغزم فرمان نمیدهد. همه چیز را فراموش میکنم. احساس میکنم دچار آلزایمر شدهام. مواد باعث شده که هیچ چیزی در ذهنم باقی نماند. باور کنید الان پدرم را هم نمیشناسم. همیشه وقتی مواد به من نمیرسد حالم بد میشود.
چطور دستگیر شدی؟
چون سابقهدارم و بارها به زندان رفتهام، تصویرم قابل شناسایی است. احتمال میدهم دوربینها هنگام سرقت چهرهام را ثبت کرده باشند. به هر حال پلیس دوشنبه شب به مخفیگاهم در حوالی کن آمد. من هم از طریق بالکن فرار کردم. پلیس همچنان در تعقیبم بود که خودم را در رودخانه کن پرت کردم. با این حال ماموران دست از تعقیبم برنداشتند و درنهایت دستگیر شدم.
درجستوجوی گنج مادر
یکی دیگر از مجرمان دستگیرشده مردی است که به خیال به دست آوردن گنج اسلحهای را خرید و آن را با خود حمل کرد. مرد ۴۳ سالهای که این اسلحه دستساز را از یک چوپان گرفت.
او در جستوجوی گنج بود. برای همین راهی یکی از شهرهای غربی کشور شد که یک اسلحه از یک کولی ساز بگیرد. او هنگامی که برای بهدست آوردن گنج به شهرستان میرفت، از سوی پلیس دستگیر شد.
چرا دستگیر شدی؟
به جرم حمل اسلحه مرا دستگیر کردند. قصد داشتم به شهرستانمان بروم که پلیس در راه به من مشکوک شد و دستگیرم کرد. وقتی اسلحهام را دیدند بازداشت شدم.
اسلحه را از کجا آوردی؟
از یک چوپان گرفتم. میخواستم به گنج برسم. برای همین از یک چوپان اسلحه گرفتم تا هنگام بهدست آوردن گنج آن را همراه خودم داشته باشم.
چه گنجی؟
من به شهرستانمان رفته بودم تا به خانوادهام سر بزنم. آنجا در کوهستان با یک چوپان آشنا شدم. او به من گفت که در آن حوالی گنجی وجود دارد به نام گنج مادر؛ میگفت که مردم پیشگویی کردهاند و میدانند که در آن حوالی زیر زمین این گنج وجود دارد. من هم تصمیم گرفتم که آن حوالی را بگردم تا به زیرخاکیهایی که آن چوپان میگفت دست پیدا کنم. برای همین راهی منطقه مورد نظر شدم. چوپانی که میگفت نقشه گنج دارد، اسلحه دستساز را به من داد. گفت بهتر است هنگام حفاری همراهمان باشد.
اسلحه را چه کسی درست کرده بود؟
وقتی آن چوپان اسلحه را به من داد، میگفت آن را یک کولی ساز ساخته است. کولی همان افرادی هستند که سازهای مختلف مانند تمبک و سهتار میسازند.
فشنگ هم میخورد؟
فشنگ میخورد، اما نمیدانم چند عدد فشنگ میخورد.
قیمتش چقدر بود؟
آن چوپان از من پولی نگرفت، ولی خودش آن را خریده بود و نمیدانم چند خریده بود.
حالا گنجی هم پیدا کردید؟
اصلا فرصت نشد که سراغ گنج بروم. قرار بود بهزودی جستوجو را شروع کنیم که دستگیر شدم. من به تهران آمده بودم تا تجهیزات بخرم. بعد میخواستم دوباره به شهرستان برگردم، اما در راه دستگیر شدم.
دزدی برای رد مال
برای پس دادن پول شاکیها دوباره دست به سرقت زد. میخواست اموال دزدی را برگرداند، بار دیگر دزدی کرد. با اعضای تیم سرقت، به خانههای مردم شمال پایتخت دستبرد زد. اموال آنها را دزدید تا بتواند ۱۱ میلیارد پول شاکیهای دیگر را پس بدهد. این سارق نیز در گفتگو ماجرای دزدیهایش را روایت میکند:
چرا دستگیر شدی؟
از خانههای مردم سرقت میکردیم.
شگردتان چه بود؟
خانهها را در شمال تهران شناسایی میکردیم. شبها به سرقت میرفتیم. اگر خانهای برقش خاموش بود، زنگ را میزدیم. کسی که در را باز نمیکرد، به روش توپیزنی وارد خانهها میشدیم و اموال ارزشمند را سرقت میکردیم.
چند وقت است این کار را انجام میدهی؟
حدودا چهار ماه است که این سرقتها را انجام میدهم.
سابقهداری؟
بله. قبلا هم به جرم سرقت در زندان بودم.
چه مدت در زندان بودی؟
ده سال حبس کشیدم و بعد آزاد شدم.
چرا دوباره وارد کار سرقت شدی؟
چون باید پول شاکیها را پس میدادم. ردمال داشتم. ۱۱ میلیارد تومان بود. برای تهیه این پول باز هم تصمیم گرفتم سرقت کنم، چون راه دیگری نداشتم.
چرا مبلغ رد مالت انقدر زیاد است؟
ده سال قبل که به زندان افتادم، طلا انقدر گران نبود. در کل اینقدر گرانی نداشتیم. مبلغ ردمال به همان سال حساب میشود. بعد از این همه سال همه چیز گران شده است. ردمال من هم رسید به ۱۱ میلیارد تومان.
چه چیزهایی سرقت میکردی؟
معمولا طلا و پول سرقت میکردیم.
با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
در زندان با هم آشنا شدیم. یکی از آنها ۲۷ سال به اتهام موادمخدر در زندان بود. در زندان نقشه سرقت را کشیدیم و بعد از آزادی دور هم جمع شدیم. همان همدستم که به خاطر موادمخدر در زندان بود هم با گذاشتن وثیقه به بهانه مرخصی از زندان بیرون آمد تا سرقتها را انجام دهیم.
نظر کاربران
اینا از آخرت نمیترسن،مال مردم میخورن،اقا بگو بیاین منو بکشین من پول ندارم ک قرض خودمو بدم،تو مهریه بدم میرم زندان
از پیشرفتهای دولت رئیسی هست که اوضاع معیشت مردم تباه شد .تورم چند برابر شد وهر کس که قرض دار بود بیچاره شد .حال مردم از لحاظ معیشت واقعا خراب هست و کسی از مسولان هم بجز به منافع خودشون به فکر مردم عادی نیست که چگونه زندگی میکنند و اینهمه اموال و سرمایه های کشور که متعلق به همین مردم هست رو دزدی میکنند در آخر هم مردم مجرم شناخته میشوند
عجب عجب مملکت گل و بلبلی