روایت روزنامه جوان از نقش رضا پهلوی در اعتراضات
بنا بر شواهد و از جمله روایت اطرافیان و همکاران، وی تمایلی به بازگشت به سلطنت نیز نداشت. تقریباً از ۱۵ سال پیش بود که رسانههای خارجی، سعی کردند تا او را به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی به ایرانیان تحمیل کنند.
روزنامه جوان نوشت: رضا پهلوی وارد ۶۲ سالگی شد.
بنا بر شواهد و از جمله روایت اطرافیان و همکاران، وی تمایلی به بازگشت به سلطنت نیز نداشت. تقریباً از ۱۵ سال پیش بود که رسانههای خارجی، سعی کردند تا او را به عنوان آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی به ایرانیان تحمیل کنند.
جوان در ادامه نوشت: رضا پهلوی دانش و قدرت نظریه پردازی درخوری ندارد. این همه موجب آن شده است که مشت شازده، رفته رفته حتی برای جوانانی که او و پیشینهاش را نمیدانند و تنها از شبکههای حامی سلطنت او را میبینند، باز شود! شاهد آن نیز این نکته است که اتاق فکر اغتشاشات ۴۰ روز اخیر، صلاح ندید که شعاری به نفع او در آشوبها مطرح شود. در این باره در ادامه مقال، بیشتر سخن خواهیم گفت.
درباره حذف شعارهای مربوط به رضاخان و نوادهاش در آشوبهای اخیر، دو فرضیه را میتوان مطرح ساخت. یکی اینکه ابواب جمعی سلطنت در رویکردی تشکیلاتی به عمله و اکره خود در ایران دستور دادهاند تا برای جلوگیری از حساسیت مخالفان سلطنت، عجالتاً شعارگویی به نفع پهلویسم را ترک گویند! دیگر آنکه اساساً براندازان، پس از برانداز کردن رضا پهلوی در سالیان اخیر به این نتیجه رسیدهاند که او فاقد ظرفیتهای لازم برای حکمرانی است و او را پشت سر نهادهاند. فرض نخست چندان واقع بینانه نمینماید، چه اینکه آشوبگران فاقد انسجامی سیستمی و دقیق در سراسر کشور هستند که جملگی و در لایههای گوناگون بتوانند زبان خود را نگه دارند و مکنونات خویش را به زبان نیاورند.
شاهد دیگری که این فرض را تقویت میکند، آن است که اساساً برخی آشوبگران در شعارهای خود، علاقه خود به وجود شاه در آینده ایران را نفی کرده و در فضای مجازی، به مذمت رضاخان و فرزندش پرداختهاند. حضور جریانات متمایل به چپ یا تجزیه ایران نیز به این فرآیند مدد رسانده است. بنابراین میتوان گفت عبور از پهلویسم در میان براندازان، میتواند امری واقعی قلمداد شود. این، اما بدین معنا نیست که اندک هواداران سلطنت در ایران در اعتراضات شرکت نداشتهاند که ترکیب دستگیرشدگان و اعلام آمار آنان شاهد آن است و این تنها نشان میدهد که آنان دیگر در توهم براندازی، جایگاه ویژهای را به خود اختصاص نمیدهند.
عبور اعتراضات کنونی از پهلویسم، از آغازین نکاتی بود که به چشم برخی تحلیلگران وقایع سیاسی آمد. به واقع محدود بودن وقایع و کم وزن بودن آن به شاهدان مجال داد ابعاد گوناگون آن را بازشناسند و تحلیل کنند. به عنوان نمونه سیدحمید محمدیان طی یادداشتی در سایت جماران چنین آورد:
«برای کسانی که رسانههای خارجی را دنبال میکنند، روشن است این اتفاقات که به صورت شورشهای کور واقع میشود تا چه حد مورد استقبال این دسته از رسانههاست. تا جایی که بعضاً این تلویزیونها همانند اتاق جنگ وارد عمل شدهاند. اینجا اصلاً روی سخن من درباره این مسائل نیست، بلکه جهت سخنم اشاره به نکتهای دیگر است که میتواند نشانگر یک پارادایم شیفت یا همان تغییر رویکرد باشد. شاید برای همگان روشن بود که از دو سال قبل، همواره رسانههای ضد انقلاب سعی میکردند با چهرهسازی از فرزندان شاه مخلوع، به نوعی آلترناتیوسازی برای نظام اسلامی اقدام کنند. در رسانههای خود شعارهایی را که توسط عدهای محدود سر داده میشد پر رنگ و با تبلیغات سنگین سعی میکردند، چنین القا کنند که گویا گرایش بخشی از مردم به آن دوره و بازگشت آن دوره است. جدای از صحت و سقم این گزاره - که البته دروغ بودن آن قابل اثبات است- امروز نکته جدیدی در سیاستهای تبلیغاتی رسانههای ضد انقلاب به چشم میخورد و آن اینکه در این هفته، این رسانهها اصلاً به سراغ پهلویها نرفتند و هیچ یک از ایادی آنها هم در سطح میدانی چنین شعارهایی سر ندادند. به نظر میرسد میتوان نتیجه گرفت که آنها که سعی در براندازی نظام دارند و در رأس آنان حاکمان امریکا به این نتیجه رسیدهاند که از تنور پهلوی بازی آبی گرم نمیشود و توده مردم اقبالی به این امر ندارند. پس میتوان گفت درس بزرگ این تجمعات پراکنده آن است که همه باید بدانند تاریخ مصرف پهلوی بازی هم تمام شده است....»
ارسال نظر