چرا هنرمندان بر غزه چشم بستهاند؟
این روزها که جنایتهای صهیونیستها در نوار غزه دل هر انسانی را به درد آورده است و با تصویر کشته شدن هر کودک چهره هر بینندهای در هر جای این دنیا در هم میرود
دنیای هنر اعم از سینما، ادبیات، تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی در سراسر دنیا پر از آدمهای مدعی است که بیشترشان هدف و گاه تکلیف هنر خود را حفظ و حراست از انسان و انسانیت و حقوق انسانی میدانند. معمولا عموم مردم دنیا هم از این گروه «هنرمندان و روشنفکران»، با این طرز تلقی که شاخکهای حساستری نسبت به بقیه مردم دارند، انتظار دارند در زمانی که در هر جای دنیا انسانیت به خطر میافتد و توحش جایگزین رفتار انسانی میشود با استفاده از خلاقیت و ابزاری که در اختیارشان هست بر رفتار سیاستمداران تأثیر بگذارند و سمت و سوی کنشهای سیاستمداران را نسبت به اینگونه وحشیگریها تغییر دهند تا زخمهای افتاده بر صورت انسان قرن بیست و یکم به فجایع هولناک و بنیان برکنی همچون جنگهای صلیبی، حمله مغول، جنگهای جهانی اول و دوم، فاجعه هیروشیما و ناکازاکی و کشتار مردم حلبچه با گاز خردل تبدیل نشوند.
با این اصل که بخش اعظمی از هنرمندان رسالت خود را حراست از وجوه مختلف انسانیت میدانند اگر امروز به غمبارترین منطقه خاورمیانه یعنی نوار غزه سری بزنیم، میبینیم با وجود چندین دهه جنگ و خونریزی در این منطقه و دیگر سرزمینهای اشغالی، غالبا هنوز آثار هنری قوی و تأثیرگذاری که عیانگر وقایع و دردهای مردم این منطقه باشد، تولید نشده است، زیرا ناگفته پیداست اگر هنرمندان که بسیاری از آنان در جرگه روشنفکران قرار دارند با بهرهگیری از خلاقیت و بهکارگیری ساختاری درست به خلق اثر بپردازند، میتوانند تاثیر قابل توجهی بر ذهن مردم جهان بگذارند تا آنها نیز با کسب آگاهی و بازتر شدن افق دیدشان به واسطه هنر، سیاستمداران را وادار به تغییر رفتارشان کنند.
با این حال و با توجه به اینکه جنگ، خشونت، بیعدالتی و سلطهجویی از آغاز تاریخ جزو بنیادیترین خمیرمایههای خلق آثار هنری بوده است درباره اتفاقاتی که سالهاست در فلسطین رخ میدهد عموما آثار هنری مهم و تأثیرگذاری تولید نشده است، بنابراین امروز این سؤال مطرح است که چرا با گذشت چندین دهه از کشتار فلسطینیها توسط صهیونیستها و همراهی و حمایت همیشگی قدرتهای غربی از این غاصبان، هنرمندان و روشنفکران دنیا که اکثرشان خود را عاری از آلودگی به سیاستورزی حاکمان و دولتها میدانند، هنوز نتوانستهاند آثاری خلق کنند که بتواند موضوع تجاوز صهیونیستها و غصب سرزمین فلسطینیها را به شکلی ریشهیی و گسترده در سطح جهان مطرح کند.
حال آنکه اگر در همین دنیای هنر و ادبیات جستوجویی دم دستی و ساده داشته باشیم با حجم وسیعی از تولیدات ادبی و هنری مواجه میشویم که موضوع آنها به آنچه بر یهودیها در جریان جنگ جهانی گذشته مربوط است. از مشهورترین نمونههای اینگونه تولیدات میتوان به کتاب و همچنین فیلم «فهرست شیندلر» ساخته استیون اسپیلبرگ و فیلمهای «پیانیست» رومن پولانسکی و «حرامزادههای لعنتی» کوئنتین تارانتینو و بسیاری آثار ریز و درشت دیگر اشاره کرد؛ آثاری که به خاطر پرداخت هوشمندانه و به شدت فکرشدهشان آثار شاخصی هستند و به آهداف سازندگان و سفارشدهندگانشان نزدیکاند.
این موضوع به قدری جدی است که تصویری که برخی از همین فیلمها و داستانها از وضعیت یهودیها در جنگ جهانی نشان دادهاند امروز دیگر به اسنادی قابل ارجاع برای بیان مظلومیت آنها در جنگ جهانی تبدیل شده و در حافظه بصری بخش زیادی از مردم جهان حک شده است.
در همینباره عبدالحسین فرزاد، مترجم و پژوهشگر، در پاسخ به این پرسش که چرا پس از سالها جنگ بین فلسطین و اسراییل، در اینباره آثار هنری تأثیرگذار و قابل دفاعی در ادبیات و سینمای جهان تولید نمیشود، به ایسنا میگوید: نویسندگانی مثل محمود درویش و یا سحر خلیفه که نویسندههای بزرگی هستند کارهایی انجام دادهاند، مثلا دکتر سحر خلیفه در رمان «بهار داغ» مسأله فلسطین را بعد از انتفاضه دوم و پیمان اسلو مطرح کرده که در آن بحث دیواره حائل را پیش کشیده و در اثر خود به کشتار مردم فلسطین توسط اسراییل پرداخته است.
او میافزاید: در خود ایران نیز مرحوم سیفالله داد فیلم خوب «بازمانده» را در اینباره ساخته است، با این حال دلیل اینکه تا هنوز از سوی هنرمندان و روشنفکران دنیا آثار تاثیرگذاری در اینباره ساخته و یا نوشته نشده این است که عده زیادی از روشنفکران و هنرمندانی که در غرب زندگی میکنند، نمیخواهند پشتیبانی غرب را از دست بدهند. بنابراین از کنار اتفاقات فلسطین به راحتی میگذرند.
فرزاد اظهار میکند: روشنفکران و هنرمندان غربی به اتفاقات فلسطین و غزه به چشم شورش در یکی از استانهای یک کشور نگاه میکنند، به همین خاطر بسیاری از مردم دنیا نمیدانند که اسراییل کشور فلسطین را غصب کرده است و به همین دلیل موضوع فلسطین و غزه هیچ وقت برای آنها پررنگ نشده است. دلسوزیهای گاه به گاه آنها هم معمولا دلسوزیهای ژورنالیستی است و در حد گفتن جملههایی مثل حمام خون راه نیندازید و بچهها را نکشید است که بیشتر وجهه ژورنالیستی دارند و عمیق و ریشهیی نیستند و به همین خاطر است که هیچکس به آنها گوش نمیدهد.
این مترجم ادبیات عرب ادامه میدهد: البته در غرب هم بعضی مواقع اشارههایی از هنرمندان، فیلمسازان و نویسندگان به موضوع فلسطین و غزه شده است، ولی این اشارات و تولیدات به دلیل کمرنگ بودن نتوانسته است عمق فاجعه را نشان دهد. دلیل دیگر هم این است که اسراییل حاکم بر همه چیز است و از پشتوانه آمریکا و غرب برخوردار است. همه این مسائل باعث شده است که روشنفکران نیز در این زمینه به خودسانسوری روی بیاورند. این همان چیزی است که ادوارد سعید هم به آن اشاره کرده و گفته است با اینکه هنرمندان و روشنفکران میدانند که در فلسطین و غزه چه اتفاقاتی میافتد اما حرف اصلی و واقعی را نمیزنند.
او میافزاید: حتی اگر اثر خوبی در حوزه ادبیات با موضوع غزه و در مظلومیت مردم آن نوشته شود گمان نمیکنم کسی موافق ترجمه آن در غرب باشد و حتما این کار با سختیهایی همراه خواهد بود. ضمن اینکه من اخیرا هم در حوزه ادبیات و هنر اثری با موضوع مظلومیت مردم فلسطین ندیدهام.
سیاستمداران صهیونیست در طول چند دهه به پشتوانه غربیها و البته با استفاده از زبان هنر توانستهاند قوم خود را یگانه قوم مظلوم تاریخ جا بزنند و با پشتوانه حمایت همیشگی غرب و رسانههایشان کاری کنند که اگر گاهی در گوشهای از جهان در یکی از شاخههای هنری جهت آگاهسازی مردم جهان جرقهای زده میشود اجازه تبدیل شدنش به حرکتی معنیدار را ندهند. در این زمینه کافی است به هجمههایی که از سوی رسانههای دنیا و دولتمردان به اظهارنظرهای گونتر گراس، رماننویس و روشنفکر آلمانی، شده نگاهی داشته باشیم تا مشخص شود که صهیونیستها چه میزان نسبت به هر گونه تغییر زاویه دید به آنها پریشان و نگران میشوند. در زمانهای که مردم دنیا برای دفاع از حقوق گربهها و سگها و جلوگیری از شکار پرندگان کمپین راه میاندازند و اِن جی او تأسیس میکنند بیتوجهی هنرمندان و روشنفکران دنیا به فجایعی که در طول سالها و به طور مداوم در اسراییل رخ داده و میدهد معنیدار است و قصور آنها نابخشودنی است.
ارسال نظر