خط قرمزهای شادی جوانان ایرانی
چگونگی بروز شادی و نشاط جوانان در محیطهای عمومی، همواره یکی از مسایل چالشبرانگیز در کشور بوده است.
تجربههای مختلف در سالهای اخیر نشان میدهد از طرفی جوانان برخی هنجارها را هنگام بروز شادیهای خود در نظر نمیگیرند و از طرف دیگر، نهادهای مربوطه تا حدی مانع بروز شادی و نشاط میان جوانان در محیطهای عمومی میشوند و به جرات میتوان گفت به همین دلیل بروز شادی و نشاط در محیطهای عمومی در کشور تنها محدود به شادیهای پس از پیروزی تیمهای ورزشی کشور شده است. از سوی دیگر برخی کارشناسان نبود بستر مناسب برای بروز شادی و نشاط در کشور را زمینهساز افزایش میزان افسردگی و غم درمیان جوانان میدانند.
در همین رابطه دکتر «محمود گلزاری» معاونت امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در گفتوگو با «شرق» تاکید میکند، هماکنون ما در میان جوانان بیشتر غم و کمنشاطی را میبینیم که به معنای افسردگی نیست. او همچنین میگوید: «ما یاد نگرفتهایم که در محیطهای عمومی شادی و نشاطی سالم داشته باشیم. برای مثال وقتی تیمهای ملی و ورزشی ما در مسابقات مختلف افتخارآفرینی میکنند، نوع تجمعات ما نشان میدهد علاوه بر اینکه شادی میکنیم، گاهی هرجومرج و بینظمی نیز ایجاد میکنیم که نشان از همین عدمیادگیری نشاط در محیطهای عمومی دارد.»
محمود گلزاری، معاون کنونی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در کنار فعالیت اجرایی خود، عضو هیاتعلمی دانشگاه علامهطباطبایی تهران است. او در سال ۱۳۲۸ در شهر سیرجان در استان کرمان به دنیا آمده و تاکنون فعالیتهای اجراییای همچون: موسس و مدیر انتشارات رشد (۱۳۵۸ تاکنون)، معاون فرهنگی و امور کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (۱۳۶۰- ۱۳۵۸)، معاون دفتر امور کمکآموزشی، سردبیر مجله رشد معلم و سردبیر مجله رشد جوان وزارت آموزشوپرورش (۱۳۶۹- ۱۳۶۱)، رییس مرکز تحقیقات و برنامهریزی سازمان صداوسیما (۱۳۷۴-۱۳۷۶)، مدیرکل مرکز مشاوره بنیاد شهید (۱۳۷۷) و مدیرکل مرکز پژوهش و مطالعات ستاد مبارزه با موادمخدر (۱۳۷۸-۱۳۷۹) را در پرونده کاری خود دارد. آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی «شرق» با دکتر محمود گلزاری است.
آمارهای تاییدنشدهای وجود دارد که در میان جوانان ایرانی افسردگی شایع شده، حتی عنوان شده دلیل آن برآوردهنشدن آرزوهای جوانان ایرانی است. شما این آمار را با توجه بهسمت اجرایی خود تایید میکنید؟
متاسفانه در حد وسیع و گسترده پژوهشی صورت نگرفته که تاییدکننده این موضوع باشد اما نمیتوانیم نادیده بگیریم که جوانان ما با همه استعدادها و توانمندیهایشان نشاط کمتری دارند. اگر ما نشاط را یک هیجان مثبت در نظر بگیریم، متوجه میشویم که نشاط در میان جوانان ایرانی کم است. اما اینکه کمبود نشاط به معنی افسردگی باشد نه اینطور نیست. چرا که افسردگی یک بیماری جدی است و ما افسردگی را مرکب از سه حالت غم، احساس گناه یا تقصیر و ناامیدی میدانیم. در میان جوانان ما هم بیشتر غم و کمنشاطی را میبینیم که بهمعنای افسردگی نیست.
ما الان تا حدودی احساس گناه یا بهخصوص ناامیدی را نیز در میان جوانان میبینیم.
بله تا حدودی وجود دارد اما تحقیق جدیای در این رابطه انجام نشده. شادابی و نشاطی که باید از یک جوان ایرانی انتظار داشته باشیم را نداریم.
یعنی شما معتقدید که شادی و نشاط در میان جوانان کم است؟
بله. شادی و نشاط کم است. بروز هیجانات مثبت کم است که دو نوع دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد و مجموعه اینها باعث شده هیجانات مثبت در میان جوانان ما کم باشد.
به نظر شما دلیل این کمبود نشاط در میان جوانان این نیست که برنامهریزان کشور بسترهای مناسبی برای جوانان ایجاد نکردهاند؟
بله ما بسترهایی ایجاد نکردهایم که جوانان ما در محیط سالم بتوانند هیجانات مثبت خود را داشته باشند. در کنار این مساله ما حتی یاد نگرفتهایم که در محیطهای عمومی شادی و نشاطی سالم داشته باشیم. برای مثال وقتی تیمهای ملی و ورزشی ما در مسابقات مختلف افتخارآفرینی میکنند، نوع تجمعات ما نشان میدهد علاوه بر اینکه شادی میکنیم، بعضا هرجومرج و بینظمی نیز ایجاد میکنیم که نشان از همین عدم یادگیری نشاط در محیطهای عمومی دارد. به همین دلیل ما بهعنوان برنامهریزان باید زمینههای بروز نشاط عمومی در کشور بهخصوص در میان جوانان را فراهم کنیم.
مثلا ما در فرهنگمان زمینههای بروز نشاط عمومی را داشتهایم که مردم به پایکوبیهای درست و فعالیتهای اجتماعی بپردازند اما کم شده و بستر خوبی برای نشاط جوانان نداریم. حتی این بسترهای نشاط را در دانشگاهها هم نداریم. ما الان حدود پنجمیلیون دانشجو داریم و به غیراز چند اردو دانشجویی که خیلی از دانشجویان نیز در آن شرکت نمیکنند برنامه دیگری در نشاط عمومی در میان جوانان نداریم.
اما نکته حایزاهمیت در اینباره این است که جوانان بارها قدمهایی برای نشاط و شادابی در محیطهای عمومی برداشتهاند مثل جشنوارههایی که در تهران به صورت خودجوش در پارک آب و آتش صورت میگرفت .
من معتقدم که برخوردها در این حوزه تا حد زیادی بیسلیقگی است. چراکه اولا ما خودمان زمینههای نشاط عمومی در میان جوانانمان را ایجاد نکردهایم. در مرحله دوم جوانان ما هم یاد نگرفتهاند به چه شکل فعالیتهای اجتماعی و بانشاط و به شکل سالم داشته باشند. همچنین در بعضی از این فعالیتها مثل جشنوارههایی در پارک آب و آتش گاهی دیده میشود که فعالیتها و اقداماتی منافی برخی هنجارها در کشور انجام میشود که باز دلیل بر برخورد با جوانان نمیشود. ما باید زمینهها را فراهم کنیم، آموزش دهیم و یکی از اصول تربیتی اسلام را سرلوحه کار قرار دهیم که اصل «تغافل» است. یعنی معدود کارهای جوانان که مورد پسند ما نیست را بزرگ نکنیم.
شما از نشاط سالم در میان جوانان صحبت میکنید. در صورتی که این مفهوم کلی است، حد و مرزی ندارد و مشخص نیست کدام شکل از نشاط در میان گروهی از جوانان سالم است و کدام شکل ناسالم.
روانشناسان این روزها در حوزه شادکامی و نشاط کارهای زیادی انجام دادهاند. آنها شادی را به دو سطح تقسیم کردهاند که سطح اول سطح گذرا و سطح دوم که ماندگارتر است و تحت عنوان شادکامی و خوشبختی از آن یاد میکنند. بررسیها ثابت کرده هماکنون کسانی که از سطح اول شادی برخوردارند، سلامت ذهنی بیشتری دارند و میتواند در سایر زمینههای زندگی نیز به او کمک کند. اما نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد حد شادی است. شادی باید اخلاق، سلامت و معنویت ما را بالا ببرد و حالا اگر ما به شادیهایی روی بیاوریم که مانع این ارتقای اخلاق، سلامت و معنویت ما شود که شادی نیست، مثلا اگر کسی بخواهد شادی را با محرکها و رفتارهای غیراخلاقی به دست بیاورد، آسیبهایی متوجه او میشود و نمیتواند اخلاق، سلامت و معنویت فرد را ارتقا دهد. هماکنون در روانشناسی جدید هم بر زمینههای سالم و بهرههای مثبت شادی تاکید شده است.
اما برخی جوانان شاید اشکال دیگری از شادی را دوست داشته باشند، مثلا در حریمهای شخصی خود اقدام به پایکوبی کنند و آسیبی متوجه آنان نشود، اما این ترس را داشته باشند که نکند با آنها برخورد شود.
تحقیقی در سالهای بیش انجام شده بود، در یکی از کشورهای خارجی که در آن ۱۰کشور را انتخاب کرده بودند و از رده سنی ۱۵ تا ۲۳سال پرسیده بودند که شما چگونه شادی میکنید. در آنجا ثابت شد متناسب با هر فرهنگی افراد شادی میکنند و شباهت زیادی در میان آنان نیست. به همین دلیل به نظر من اگر ما بسترهای شادی متناسب با فرهنگ خودمان را برای جوانان ایجاد میکردیم، الان جوانان ما به شادیهای نامتناسب با فرهنگمان روی نمیآوردند. ببینید در همه کشورها این قضیه وجود دارد که شادی متناسب با فرهنگ آن کشورها باشد و در مرحله بعد شادی بتواند اخلاق، سلامت و معنویت را حفظ و ارتقا دهد.
یعنی شما میفرمایید پارتیهایی که الان تا حد زیادی شایع است، چون با فرهنگ ما تناسب ندارد، برای جوانان آسیبزاست؟
ببینید این برنامهها علاوه بر اینکه با فرهنگ ما متناسب نیست، با عقل و منطق نیز تناسبی ندارد. یک جمله زیبایی امام علی(ع) دارند که میفرمایند: چه بسا شادیهای گذرا که باعث اندوههای طولانی میشود. این جمله تا حد زیادی مبنای عقلی دارد. اگر دریک پارتی نوعی از ارتباطهای نامناسب با جنس مخالف وجود داشته باشد یا اگر الکل و سایر مواد اعتیادزا موجود باشد، تبعاتی برای سلامت جوان داشته باشد و اندوه طولانی برای فرد به وجود بیاورد، میتوان گفت برای جوان آسیبزاست.
خب، ما الان چه شادیهای جایگزینی برای جوانان داریم؟
خیلی چیزها داریم. رفتن در طبیعت با گروههای همسال و انجام فعالیتهای اجتماعی میتواند شادیآفرین باشد. من معتقدم در برخی از این برنامهها باید تفکیک جنسیتی صورت گیرد، اما اگر در یک جاهایی بتوانیم زمینههایی فراهم کنیم که در یک گروههای سنی بالاتر فعالیتهای اجتماعی و علمی داشته باشند، آنجا مشکلی ندارد.
ال بته مصداق رفتن به طبیعت هم زیاد بوده که بعضا مشاهده کردیم با برخوردهایی همراه شده، مانند ممانعت از رفتن تورهای گردشگری به جاهایی مانند تنگه واشی.
من در شورایعالی اجتماعی در وزارت کشور در یکی از جلسات آن فیلمی از تنگه واشی دیدم که در آن فیلم با مردم بومی آن منطقه نیز صحبت کرده بودند و مردم آن منطقه با ناراحتی عنوان کرده بودند این نوع حرکات دختر و پسرها که در این منطقه هنجارها را رعایت نمیکنند، باعث تغییر رفتارها در این منطقه شده است. واقعا نوع برخوردها و پوششها در تنگه واشی و از سوی برخی افراد در حد خیلی زیادی بد است. در آن فیلم ما قسمتهایی دیدیم که افراد حاضر در جلسه احساس کردند ادامه دیدن فیلم درست نیست. اگر شما جوان هستید و با همسرتان بروید تنگه واشی احساس میکنید رفتارها در آن منطقه روی رفتار همراههای شما تاثیر میگذارد.
خب، به نظر شما چه راهی وجود دارد که جوانان در محیطهای عمومی بهراحتی اقدام به بروز شادی و نشاط کنند و مشکلی پیش نیاید؟
ببینید به نظر من ما باید کاری کنیم که نشاطمان همراه با ارتباطات نزدیک، صمیمانه و مشکلآفرین با جنس مخالف نباشد و دوم اینکه از مسایلی مثل مواد و الکل استفاده نشود. نباید فکر کنیم در همه راههای نشاط حتما باید یکی از این دو عامل باشد تا ما بتوانیم به بروز شادی و نشاط بپردازیم.
یعنی مواد و الکل خطقرمزهای شادی و نشاط در محیطهای عمومی است؟
به نظرم مهمترین خط قرمز عقل است. خط قرمز جمهوری اسلامی نیست. یک زمانی ما کار مفصلی در زمینه اوقات فراغت داشتیم درباره گذران سالم اوقات فراغت و اساتید زیادی نیز حضور داشتند و آنجا مشخص شد این موارد تنها مربوط به ایران نیست. در غرب نیز این دغدغهها وجود دارد و ما نباید غرب را از دریچه شبکههای ماهوارهای مشاهده کنیم.
غرب را باید در کتابهای علمی ببینیم چرا که در کشورهای دیگر هم آنها به این دو عنصر حساس هستند. خیلی راههای شادی دیگری هم ما داریم که چون غرب و فرهنگ گذشته خود را درست نمیشناسیم، فکر میکنیم شادی و نشاط تنها تداخل با جنس مخالف، لختی و عوری و استفاده از مواد محرک است.
به نظر شما نقش دولت در بحث بروز شادی و نشاط در محیطهای عمومی چیست؟
به نظر من باید نقش یک معلم دلسوز و صمیمی را داشته باشد، نه یک ناظم قدیمی که مثلا ما در مدرسههایمان داشتیم. خیلی این دو باهم فرق دارد. معلم مهربان است، احترام میگذارد، معلم یک جاهایی به روی خودش نمیآورد و معلم خودش الگوی خوبی است. از طرفی معلم میتواند در حالی که قلبها را با محبت به دست بیاورد با ایجاد رعب به دست بیاورد که فایدهای ندارد. به نظر من همه مسوولان دلسوز جوانان باید با احسان جوانان ما را جذب کنند، وگرنه ما آنها را از دست میدهیم.
نظر کاربران
واقعا اين همه مشكلات داريم به شادي جوانان چه كار داريم
شادي براي جوونا هست كه خط قرمزم ميذارين؟ وقتي از يه مساوي و باخت تو فوتبال شاد ميشيم ديگه ببينين چه خبره نيازي به خط قرمز نيست
خواهشا بي بند و باري و رو با شادي يكي نكنيم