چرا و چگونه جنبشهای اعتراضی رادیکالیزه شدند؟
روزنامه هم میهن در گزارشی تحت عنوان «چرا و چگونه جنبشهای اعتراضی رادیکالیزه شدند؟» به بررسی وقایع اخیر پرداخته است.
روزنامه هم میهن در گزارشی تحت عنوان «چرا و چگونه جنبشهای اعتراضی رادیکالیزه شدند؟» به بررسی وقایع اخیر پرداخته است.
در این گزارش را بخوانید:
«جلیقهزردها» از سال 2018 در اعتراض به «افزایش قیمت سوخت» و «مالیات» به خیابانهای پاریس آمدند و این اعتراضات به یکی از پرالتهابترین، خشنترین و سختترین مواجهه حکومت و مردم معترض طی دهه اخیر در کشورهای توسعهیافته بدل شد؛ اما در نهایت معترضان خواستار استعفای امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه شدند.
بااینحال، وقتی در کشورهای توسعهیافته مردم برای اعتراض به خیابانها میآیند؛ کمتر تصور میرود که این افراد به دنبال تحولی عظیم در سیستم سیاسی کشور و تغییر نظام حاکم باشند.
معمولا آنچه خواهانش هستند، تغییر رویکرد موجود در دولت یا بیان اختلافات و طرح اعتراضات با حزب حاکم در آن دوره ریاستجمهوری یا مجلس وقت است؛ اما هرچه از این توسعهیافتگی سیاسی فاصله میگیریم، جنبشها و اعتراضات خیابانی بیشتر رنگوبوی تغییر بزرگ میگیرد.
مردم مصر وقتی به خیابان آمدند و میدان التحریر را مرکز تحصن خود قرار دادند؛ خواهان تغییر حاکمیت و سرنگونی «حسنی مبارک» شدند. اعتراضات فوریه 2011 مردم لیبی که در نهایت به انقلاب «17 فوریه» معروف شد، بهدنبال سرنگونی حاکمیت و نظام دیکتاتوری «معمر قذافی» بود. اعتراضات 28روزه مردم تونس هم، در نهایت به «انقلاب یاس تونس» ختم شد و زینالعابدینبنعلی و حکومتاش را به زیر افکند.
«اعتراض» خواسته و ناخواسته امکان بروز در هر نظام سیاسی را دارد. اختلافنظر میان حاکمیت و مردم مقوله جدیدی نیست، اما یافتن راهکار مناسب برای پایان دادن به آن، هنر دولتها و حکومتهاست.
قانون اساسی کشورهای توسعهیافته و دموکراتیک، حق اعتراض را برای مردم لحاظ کرده است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم که بخشی از سازوکارهای دموکراسی را برای خود تعریف کرده است؛ اصل 27 به آزادی تجمعات اختصاص دارد و مبنایی برای تضمین همین حق شهروندی تلقی میشود.
با وجود این سازوکار، در سالهای اخیر در مواردی هم که هدف از حضور مردم در خیابان مشخص بوده است؛ مثلا در واکنش به «افزایش قیمت بنزین» یا «وضعیت بد اقتصادی» و اخیرا «اعتراض به عملکرد گشت ارشاد» تجمعاتی را شکل دادند؛ اما در ادامه و خیلی سریع، موضوعات کلانتری مطرح شد و شاهد شعارهای رادیکال و با اهداف براندازانه در تجمعات بودیم.
بروز و تکرار این رخداد در گفتمان رسمی نیز بازتاب یافته است و مسئولان ارشد هربار در مواجهه با این تجمعات از ضرورت تمایز قائل شدن میان «اعتراض» و «اغتشاش» سخن میگویند. اما پرسش کلیدی این است که چرا مرز میان این دو پدیده، چنین کمرنگ و ناروشن است؟ چرا و چگونه نیروهای رادیکال اپوزیسیون فرصت و زمینه آن را پیدا میکنند تا شعارهای براندازانه را بر موج اعتراضات اولیه سوار کنند؟
برای یافتن پاسخ این پرسش، شاید بهتر باشد کمی به عقب برویم و سرنوشت جنبشهای پیشین را بازخوانی کنیم. جنبشهایی که در آنها، نیروهای سیاسی موثر بودهاند که عموما در داخل کشور و با گفتمان اصلاحطلبانه و منتقدانه فعالیت میکردند و اگر به رفتارها و روندهای جاری هم انتقاد داشتند، اما بر حفظ کلیت کشور، امنیت ملی و حتی نظام سیاسی تاکید میکردند.
ارسال نظر