ماجرای دانشگاه شریف؛
صراحت بسیج دانشجویی و مبهمگویی رییسجمهوری
مبهمگویی رییس جمهور وقتی بیشتر توی ذوق میزند که مهمترین تشکل حامی او در دانشگاه صنعتی شریف (بسیج دانشجویی) واقعه را صریح و روشن روایت کرده است.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «نباید اعتبار علمی دانشگاه شریف، با رفتارهای تحمیلی از بیرون مخدوش شود.» این جمله واکنش آقای ابراهیم رییسی رییس جمهوری به اتفاقات اخیر در دانشگاه صنعتی شریف در دیدار با وزیر علوم و مقامات این وزارتخانه است منتها معلوم نیست منظور او از «رفتارهای تحمیلی از بیرون» چیست؟ نیروهای امنیتی را میگوید یا معترضان بیرون دانشگاه را یا لباس شخصیها را؟
در جای دیگر می گوید: «دانشگاه شریف جزو نمادها و از پیشرانهای علم و پیشرفت کشور است.» این هم ربطی به اتفاقات ندارد و توضیح واضحات است و کیست که نداند. به هر که بگویی نخبهترین دانشجویان در کجا هستند پاسخ میدهد دانشگاه شریف. البته میتوان پرسید چند درصد مدیران ارشد، برآمده این دانشگاه اند و چند درصد از جای دیگر؟ اما داستان بر سر نماد و پیشران یا موتور و قطار که نیست. صحبت آدمهاست و احساساتشان و شعور و عقایدشان. دانشگاه، ساختمان و در و دیوار نیست. دانشجو و استاد است.
مثل این که پزشک مشهوری بازداشت یا کشته یا مضروب یا تحقیر شده باشد و یکی به جای پرداختن به موضوع از جنبۀ انسانی بگوید پزشکی خیلی حرفه مهمی است و اگر طب نبود آدم ها بهبود نمییافتند در حالی که بحث بر سر آن شخص است نه اهمیت و قداست پزشکی.
در ادامه هم گفتهاند «نباید اجازه داد قداست علمی و اخلاقی و اعتبار و خوش نامی جامعۀ نخبگی این دانشگاه مخدوش شود» و این پرسش پدید می آید کی نباید اجازه دهد؟ از لباس شخصیها صحبت میکند یا نیروی انتظامی یا خود دانشجویان؟ اگر اولی که "نباید" نمیخواهد و باید پرسید چرا جلوی آنها را نمیگیرند و اگر پلیس که دیشب سردار اشتری گفت "پلیس از ورود به دانشگاه منع شده" و معلوم است که ماجراجویان چه جماعتی هستند و اگر خود دانشجویان آن همه هندوانه زیر بغل شان را در توصیف با صفاتی چون نخبه و پیشران و نماد را کجای دل زخمیشان بگذارند و در پایان هم این عبارت رمانتیک: «قطعا شریف با شرافت باقی میماند». یعنی اگر اتفاق در دانشگاه شهید بهشتی افتاده بود لابد میگفتند قطعا بهشتی، بهشتی میماند یا اگر در دانشگاه شهید باهنر کرمان: باهنر، قطعا هنر خود را حفظ میکند.
بازی با کلمات برای تلطیف سخن خوب است اما این جا صحبت از آدمهاست و عجبا که در سخنان ایشان به آدمها اشاره نشده. آدمهای گوشت و پوست و استخوان و خوندار.
قداست علمی، شرافت، اعتبار اخلاقی و تعابیری از این دست اما همه ناظر به مفاهیم انتزاعیاند حال آنکه به تعبیر مصطفی ملکیان ما باید دغدغۀ «انسان گوشت و پوست و خوندار» را داشته باشیم و در قضیه دانشگاه شریف هم صحبت از آدمهای گوشت و خوندار است (که البته بچههای نخبهای هم هستند) نه مفاهیم پرطمطراقی مانند قداست و اعتبار و کلماتی از این دست. ضمن این که اسم دانشگاه هم اگر "شریف" است ربطی به "شرافت" ندارد؛ تنها یک اسم است و بخشی از یک نام خانوادگی و البته ناظر به یک رخداد تاریخی.
نام دانشگاه، شریف است چون نام دانشگاه صنعتی آریامهر طبعا باید بعد از انقلاب ضد سلطنتی تغییر میکرد مثل خیابان آریامهر که شد دکتر فاطمی یا ورزشگاه صد هزار نفری آریامهر که شد آزادی.
(نام دانشگاه صنعتی آریامهر هم به اسم دانشجوی کشته شده این دانشگاه عوض شد: مجید شریف واقفی که عصر 16 اردیبهشت 1354 در جریان درگیریهای درون گروهی سازمان مجاهدین خلق با گلوله حسین سیاه کلاه از رو به رو و وحید افراخته از پشت سر به قتل رسید و هر دو به اتفاق محسن سید خاموشی جنازه را به بیابانهای مسگرآباد بردند و خاموشی شکم مجید شریف واقفی را پاره کرد و محلول بنزین و کلرات و شکر درون آن ریخت و جسد را به آتش کشید).
مبهمگویی رییس جمهور وقتی بیشتر توی ذوق میزند که ببینیم مهمترین تشکل حامی او در دانشگاه صنعتی شریف چگونه روایت کرده است؛بسیج دانشجویی همین دانشگاه بی هیچ ابهامی گفته است:
«حضور بیضابطه و رعبآور جمعی از نیروهای امنیتی در اطراف دانشگاه صنعتی شریف، صحنههایی تاسفآور و نگرانکننده را رقم زد و بیتردید این حضور بیمبالات، در دمیدهشدن بر آتش تنش در دانشگاه صنعتی شریف نقش داشت.
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف، برخوردهای خشن و قهرآمیز با دانشجویان را عمیقا و قویا محکوم میکند و از وزیر علوم انتظار دارد، قاطعانه نسبت به جلوگیری از تکرار چنین اتفاقات تلخی در فضای دانشگاه شریف و سایر دانشگاههای کشور، اقدام کند. حداقل انتظار ما از وزیر علوم علاوه بر تضمین جلوگیری از تکرار چنین وقایعی، دل جویی از دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف و جبران خسارت معنوی عظیمی است که بر دانشگاه صنعتی شریف وارد شد.»
صریح و روشن گفتهاند چه اتفاقی افتاده و از آدمها صحبت کردهاند در هر دو سو منتها آقای رییسی مشتی مفاهیم مبهم را مدام تکرار میکند مثل 42 باری که در مجمع عمومی سازمان ملل از عدالت گفت بی آنکه تعریف روشنی ارایه دهد.
کاش آقای رییسی اهل خواندن متون متفاوت هم باشد. اگر هم نباشد این چند جملۀ مصطفی ملکیان بسنده است:
«من نه دلنگران سنتام، نه دلنگران تجدد، نه دلنگران تمدن، نه دلنگران فرهنگ و نه دلنگران هیچ امر انتزاعی دیگری از این قبیل. من فقط نگران انسانهای گوشت وخونداری هستم که میآیند، رنج میبرند و میروند.
سعی کنیم انسانها هر چه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند و به حقایق هرچه بیشتری دسترسی پیدا کنند؛ علاوه بر آن هر چه کمتر درد بکشند و رنج ببرند؛ و علاوه بر آن هر چه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند.
برای تحقق این سه هدف، از هر چیزی که سودمند میتواند بود بهره گیرند؛ از دین گرفته تا علم، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و همۀ دستاوردهای بشری دیگر.» (عقلانیت و معنویت)
دغدغۀ اصلی باید انسان گوشت و خوندار باشد چرا که نمادها و اعتبارها وقتی قابل اعتنایند که معطوف به انسان باشد. باید از انسان ها سخن بگوییم و از این منظر هرچه بیانیه بسیج شریف انسانی و واضح است سخنان آقای رییسی مبهم است. این که سیاستمدار گاهی باید دو پهلو صحبت کند خاصه در عرصه های ملی و بینالمللی گزاره درستی است اما گاهی و نه همیشه و خود دو پهلوگویی هم تازه مهارت میخواهد و با مبهمگویی به نحوی که مشخص نشود از که و از چه سحن میگوید فرسنگها فاصله دارد.
سخنان مبهم رییس جمهوری آن قدر زیاد شده که به دشواری میتوان جملهای از آن استخراج یا حتی استنباط کرد که دیدگاه او را منتقل کند چرا که گاه احساس میکنی دیدگاهی در میان نیست. وجه تأسفبارتر قضیه این که در این فقره دستکم میتوانست موضعی نزدیک به بسیج دانشجویی بگیرد و نگرفته است یا اصلا میگفت آن طرفیها کار خوبی کردهاند.
(شگفتآورترین بخش ماجرا این است که چند شب قبل آقای رییسی روبه دوربین گفته بود در دانشگاه میتوان اعتراض کرد و دستکم از این منظر باید تقبیح می کرد چون سخن خود او را در فاصلۀ کوتاهی زیر پا گذاشتند.)
ارسال نظر