پیشنهاد جالب یک رسانه درباره سلبریتیهای معترض
اهل هنر با بهرهگیری از امواج اعتراضی، میتوانند تولید محتوا کنند و خویشتن را بر مخاطبان عرضه کنند. این عرضه خویشتن، ذات و ماهیت کار آنهاست و الزاما هم نمیتوان از این بابت ایشان را ملامت کرد.
روزنامه رسالت در مطلبی به قلم جواد شاملو، همراهی سلبریتیها با اعتراضات و تأملی بر شیوه مواجهه حاکمیت با این پدیده را تحلیل کرد.
در این نوشته آمده است:
نقل است رهبر انقلاب در ابتدای پیروزی نهضت، در مورد موضع مهدی اخوان ثالث، شاعر نامآور شعر نو با او صحبت میکنند و او جمله معروفی میگوید که البته وجهی از منطق ندارد. او میگوید: «ما بر قدرتیم، با قدرت نیستیم.» اخوان قدرت یکپارچه را بد میشمارد و چیزی به نام قدرت خوب و قدرت بد را به رسمیت نمیشناسد.
فارغ از اندیشه و شخصیت اخوان، این رویکرد، گرایشی غالب در بین اهل هنر است. یعنی اهل هنر با بهرهگیری از امواج اعتراضی، میتوانند تولید محتوا کنند و خویشتن را بر مخاطبان عرضه کنند. این عرضه خویشتن، ذات و ماهیت کار آنهاست و الزاما هم نمیتوان از این بابت ایشان را ملامت کرد. حکومتها غالبا معترضانی دارند و درونمایه اعتراض، درونمایهای قوی برای تولید هنری است. همچنین هنرمند با سوار شدن بر امواج اعتراضی، میتواند بهترین برچسبی که هنرمندان امکان کسب آن را دارند به خود بچسباند و آن صدای مردم بودن است. به این ترتیب هنر متعهد و مردمی، در بسیاری از مواقع هنر معترض است. انقلاب اسلامی توانست بدنهای از هنرمندان را تشکیل دهد که با حکومت برآمده از انقلاب همراه باشند و صدای ملت انقلابی شوند و از این جهت، کاری نو انجام داد اما هنرمندان غالبا فاصله خود را از قدرتها حفظ میکنند.
حالا اگر به جای هنرمند، بگذاریم سلبریتی و این قشر را در عصر فضای مجازی بررسی کنیم که همهچیز به شکلی عجیب خصلت نمایشی پیدا میکند، معلوم است بهرهگیری از امواج اجتماعی و دامن زدن به آنها، چه جهشی مییابد. سلبریتی در شبکههای اجتماعی امکانی دارند که پیش از پیدایش این شبکهها نداشتند. آنها حالا علاوهبر شهرت، مخاطب نیز دارند و آن هم نه صرفا در محیط حرفهای فعالیت خویش، بلکه همیشه و همه جا میتوانند با مخاطبانشان در ارتباط باشند. سلبریتیها غالبا در این فضا حداکثر استفاده را برای خودنمایی و کسب محبوبیت انجام میدهند. عدهای نیز هستند که جایگاه خود را به راستی مسئولیتآفرین میبینند.
در اعتراضات اخیری که در کشور رخ داد، شاهد همراهی عجیب سلبریتیها و هنرمندان بودیم که این همراهی، دلایل متعددی دارد. یک دلیل مهم آن این است که خاستگاه این اعتراضات، طبقه متوسط بود که آن هم مطالبهای فرهنگی داشت. این حقیقت جنس اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ را با اعتراضات آبان نود و هشت و حتی هشتاد و هشت متفاوت میکند. البته که بر مبنای آنچه بالاتر گفته شد، هنرمندان و سلبریتیها در هر صورت با اعتراضات ضدقدرت همراه میشوند، اما اینجا در پی توضیح چرایی افزایش قابل توجه این همراهی در اعتراضات اخیر هستیم. اهل هنر و سلبریتیها خیلی راحتتر میتوانند با اعتراضاتی که هدف خود را باز شدن و مدرن شدن فرهنگ قرار داده و محوریت آن نیز با زنان است همراه شوند. زن اساسا احساسات را بیشتر با خود همراهی میکند و در عالم هنر نیز جایگاه مهمی دارند.
همچنین جوسازی بسیار قدرتمندی که برای این اعتراضات ایجاد شد، بسیاری از مشاهیر را به این نتیجه رساند که اینجا دیگر آخر قضیه است و این قطار، به ایستگاه پایانی خود رسیده است. جبهه رسانهای دشمن با ایجاد یک فضای مصنوعی پنجاه و هفتی، افراد مشهور را بر سر یک دوراهی قرار داد: با ما یا با آنها. با مردم یا با حکومت. با انقلاب یا با قدرت.
سؤال اینجاست که اکنون باید با سلبریتیها چه کرد. همانطور که گفته شد، تعداد این افراد که به نحوی با اعتراضات همراه شدند، بسیار بالاست. آیا باید تمام آنها را دستگیر کرد و پس از مجازات، از گردونه فعالیت خارج ساخت؟
این کار به معنی آن است که اکثر سریالها و برنامههای تلویزیون باید از رسانه ملی حذف شوند. اگر بخواهیم کاملا عملگرایانه نگاه کنیم، این کار به لحاظ اجرایی امکان ندارد. یعنی ما امکانات کنار گذاشتن این حجم از افراد هنری و ورزشیمان را نداریم. اگر بخواهیم کمی عمیقتر شویم، باید بپرسیم این طبقه هنرمند سکولار غربگرا را ما خود ساختهایم، به تدریج و با روشهای نرم. حالا بیاییم یک دفعه آنچه خود ساختهایم را با روشی سخت نابود کنیم؟
چرا بد عمل کردیم تا این طبقه حیاط خلوت روشنفکری و غربزدگی شود و اکنون چرا بد عمل میکنیم که نابودی این طبقه باعث ریزش سرمایه اجتماعی و ضربه دیدن هنر و ورزش و رسانه کشور گردد؟ اگر کمی عمیقتر شویم باید پرسید این کار اصولا چه فایدهای دارد؟ سلبریتی بر موجی سوار میشود که در جامعه ایجاد شده، او تنها میتواند به این موج دامن بزند اما خالق آن نیست. به نظر میرسد با سخت گرفتن بر این قشر، داریم کاسه و کوزه را بر سر آنها خراب میکنیم و تاوان ناراحتیمان را نه از کسانی که قدرت کافی برای مقابله با آنها را نداریم، بلکه از چهار هنرمند و ورزشکار میگیریم و کمی هم با سادهانگاری مسئله، خیال خود را ناراحت میکنیم.
یاد جمله اخوان بیفتیم و این نکته را بیاموزیم که نه قرار است و نه نیاز است هنرمند و سلبریتی با حکومت همراه و همنوا باشد. خوب است با نظارتی کلی و نظاممند، سلبریتیها را به پایبندی بر منافع ملی الزام کرد اما همراه کردن آنها با حکومت، خطایی راهبردی است و نظام جمهوری اسلامی را تبدیل به رژیمی ایدئولوژیک و طبقه هنرمند آن را، تقلبی و بیشخصیت میگرداند.
آنچه باید بر آن اصرار کرد، منافع ملی است، سلبریتی نباید از ملیت و از ارزشهای دینی جامعه عبور کند، اما اینکه از لحاظ سیاسی ساز مخالف بزند تا حد زیادی طبیعی است و باید تا جای ممکن تحمل شود. در جریان این اعتراضات هم باید حساب کسی چون علی کریمی را از بسیاری سلبریتیها جدا کرد و نسبت به اغلب آنها، رفتاری توأم با رأفت و وسعت نظر در پیش گرفت.
ارسال نظر