روایت جوانفکر از دلیل سکوت احمدی نژاد
جوانفکر گفت: آقای احمدی نژاد در آخرین اقدام هوشمندانه اش ، با در پیش گرفتن سیاست سکوت ، در حال کمک به دولت یازدهم است. این سکوت فرصت سازی برای دولت فعلی است اما به نظر می رسد که نه آقای روحانی و نه همکارانش قدر این سکوت را نمی دانند و با اظهارات عجیب و غریب خود می خواهند کاری کنند که دکتر احمدی نژاد سکوتش را بشکند و وارد مجادلات سیاسی و رسانه ای با آنها شود.
علی اکبر جوانفکر که باید او را در زمره همراهان وفادار احمدی نژاد تعریف کرد که نه تنها از عملکرد احمدی نژاد و دولت سابق دفاع می کند، که سرسختانه اسفندیار رحیم مشایی را هم مورد حمایت قرا رمی دهد.
بهانه گفتگوی ما با علی اکبر جوانفکر همان یادداشتی بود که او اخیرا در آن ضمن انتقاد از قسم جلاله روحانی، شائبه هایی درخصوص دخالت دولت در انتخابات ۹۶ را مطرح ساخته بود. اما مشاور رسانه ای احمدی نژاد به مصاحبه حضوری رضایت نداد و به صورت مکتوب به پرسش های خبرآنلاین پاسخ داد.
او معتقد است احمدی نژاد هنوز در بین مردم از اصولگرا تا اصلاح طلب پایگاه رای دارد و چنانچه برای بازگشت به قدرت ابراز تمایل کند این پایگاه رای پشت سر او قرار می گیرند. او مشایی را نه تنها هزینه برای احمدی نژاد که سرمایه ای بی بدیل برای گفتمان احمدی نژادی ها می داند.
او نقد جدی نیز به عملکرد دولت روحانی دارد از اقتصاد تا مذاکرات هسته ای. جوانفکر می گوید زمینه برای رسیدن به توافقنامه هسته ای از یک سو و برقراری رابطه با آمریکا در دولت قبل فراهم بود ولی عده ای نگذاشتند. ولی امروز روحانی بدون هزینه قادر به انجام آنها شده است.
مشروح گفتگو با علی اکبر جوانفکر را در ادامه مطالعه فرمایید:
آقای جوانفکر! شما از معدود چهره های دولت سابق هستید که صریحا دولت فعلی را خطاب قرار داده و نقد می کنید آنهم در شرایطی که رییس دولت سابق و برخی از نزدیکانشان تقریبا سکوت اختیار کردهاند، این نقدها با وجود عمر یک ساله دولت نشات گرفته از تعصب تان به عملکرد دولت متبوعتان است یا عملکرد دولت فعلی نتیجه این موضع گیری هایی شما است؟
دولت آقای احمدی نژاد در زمان خودش متبوع شما و همه مردم و البته مطبوع بنده و بسیاری از آحاد جامعه بود. ممکن است شما دفاع متعهدانه و مجدانه از خوبیها و کارهای مفید و دستاوردهای ارزشمند را نشانه ای از تعصب توصیف کنید اما این تعصب ممدوح است و مذموم نیست.
ضمن آنکه توجه داشته باشید دکتر احمدینژاد و همکارانشان قصد نقد عملکرد دولت یازدهم را نداشتهاند که اگر چنین بود، می توانستیم روزانه انبوهی از انتقادات در باب تصمیمات و اقدامات دولت کنونی به رشته تحریر در آوریم. معدود نقدهای صورت گرفته، در پاسخ به مواضع ناصوابی بوده که بدون توجه به موقعیت های قانونی و مسئولیت آور، اتخاذ شده است و الا اگر چنین مواضع یا سخنانی در خارج از این جایگاهها مشاهده می شد ، شایسته هیچ اعتنایی نبود.
مهمترین نقطه ضعف و عملکرد مثبت دولت فعلی را چه چیزی می دانید؟
مهمترین و سنگین ترین مسئولیت ها در اداره کشور برعهده دولت و قوه مجریه است ، بنابراین همه دستگاهها باید به دولت کمک کنند تا بتواند کشور را با استفاده بهینه از تمامی ظرفیت های موجود، به بهترین وجه ممکن اداره کند و اصولا در قانون اساسی نیز با همین نگاه به تنظیم و تقسیم وظایف و تاسیس قوا توجه شده است. دولت یازدهم نیز مانند هر دولت دیگری دارای نقاط قوت و ضعف است.
فکر می کنم نقطه قوت دولت فعلی در این است که به هر شکل ممکن توانسته است همکاری و حمایت نهادهای بالادستی یا همتراز را برای پیشبرد اهداف و برنامه هایش جلب کند و نقطه ضعف عمده آن نیز بی توجهی به استفاده از توانمندیهای داخلی و کم تحرکی و کندی حرکت آن است که بیشتر می تواند متاثر از سن بالای رئیس جمهور و اعضای دولت ایشان باشد.
شما چندین بار سیاست های هسته ای دولت را نقد کرده اید، شاید این نقد شما به نوعی دفاع از تیم سابق تلقی شود، این درحالیست که برخی از نزدیکان آقای احمدی نژاد معتقدند ایشان هم در سال های آخر دولتشان نقشی در پرونده هسته ای نداشت والا رویکردی متفاوت را دنبال می کرد، یا در موضوع رابطه با آمریکا عنوان می شود که دولت سابق هم تمایل داشت که روابط سرد ۳۰ ساله شکسته شود، با این وجود چرا رویکردهای دولت فعلی را که شاید در همان راستا باشد نقد می کنید؟ نقدتان به اصل اهداف است یا استراتژی و نحوه عملکرد دولت؟
اقدام شتابزده دولت آقای روحانی برای مذاکره و توافق با ۱+۵ ، در بدترین شرایط ممکن اتفاق افتاده است و این در حالی است که ما بهترین شرایط را برای یک توافق عزتمندانه در دولت دهم در اختیار داشتیم اما اجازه داده نشد که از آن فرصت استثنایی برای این مهم، استفاده شود.
متعاقب آن با اقدامات هدفمندی که در جهت محدود ساختن اختیارات رئیس جمهور وقت و بی اثر کردن تصمیمات دولت دهم و آسیب به اقتصاد کشور به عمل آمد، بستر اعمال تحریم های شدید غرب علیه ایران فراهم گردید. دولت یازدهم در شرایط تحریم و نابسامانی اوضاع اقتصادی به سمت مذاکره و توافق رفته است که حاصل آن تا کنون به زیان ملت ایران بوده یعنی بخش مهمی از فعالیت های هسته ای تعطیل شده و البته در مقابل آن هیچ چیز عایدمان نشده است.
در مورد ارتباط با آمریکا هم رویکرد دکتر احمدی نژاد ، دو مشخصه اصلی داشت. رویکرد اول ، نسبت به مردم آمریکا بود. ایشان از سال اول روی کار آمدنشان به دنبال ارتباط گیری و تماس فکری با مردم آمریکا و روشنگری در افکار عمومی این کشور بودند. اقداماتی مانند نامه نوشتن به مردم آمریکا، سفرهای هر ساله به نیویورک و ملاقات با گروه های مختلف مردمی و مصاحبه های متعدد با رسانه های پربیننده آمریکا، مطرح کردن موضوع خط هوایی مستقیم و ... با همین هدف انجام شد و نشان داد میان دو ملت هیچگونه دشمنی وجود ندارد. به نظر می رسد عده ای از ادامه این دشمنی منافع بسیاری را دنبال می کردند.
مشخصه دوم رویکرد دکتر احمدی نژاد در قبال آمریکا و شکستن تابوی رابطه با این کشور بود. دکتر احمدی نژاد در عین حال که بی پروا جنایت ها و سیاست های غلط دولت آمریکا را در مجامع بین المللی افشا می کرد و به چالش می کشید، اعتقاد داشت مذاکره با آمریکا باید شفاف و در مقابل دیدگان افکار عمومی باشد و نه پشت درهای بسته و پنهانی. ایشان اعتقاد داشت ایران هیچ محدودیتی برای ارتباط با هیچ کشوری در دنیا ندارد زیرا بر این باور بود که منطق و حقانیت ملت ایران هرگاه در معرض قضاوت افکار عمومی قرار بگیرد، پیروز است. اما باز هم به نظر می رسد گروههایی در هیات حاکمه آمریکا و همچنین در داخل ایران، منافع خود را از برقرار شدن یک رابطه عادلانه میان دو کشور برپایه احترام متقابل، در خطر می دیدند. رئیس جمهور فعلی آمریکا در حالیکه در دور اول مبارزات انتخاباتی اش در پاسخ به مطالبه افکار عمومی این کشور، از نشستن و مذاکره کردن با آقای احمدی نژاد سخن می گفت، بعد از انتخابات سال هشتاد و هشت که به فاصله چند ماه از انتخابات آمریکا برگزار شد به بهانه جریانات انتخابات از این موضوع سر باز زد که این مساله باز هم نشان می دهد برقراری رابطه عادلانه و شفاف میان دو کشور ، منافع گروه هایی را به خطر می اندازد.
اما باز اینجا هم شاهد تغییر رویکرد در دولت جدید هستیم. اینکه دولت فعلی ایران آشکار شدن رابطه با آمریکا را از ابتدا در دستور کار خود قرار داد به نظر من چیزی نیست جز مطالبه افکار عمومی در ایران و آمریکا که در این سالها شکل گرفت و از حالت یک تابو خارج شد. اما باز هم سوال اصلی اینجاست که چرا پیشنهاد دکتر احمدی نژاد برای برقراری ارتباط عادلانه و بر اساس احترام در داخل مورد حمایت قرار نگرفت و برعکس در این دولت با کمترین واکنش و هزینه ممکن انجام شد؟ از مدتها قبل افکار عمومی آماده این قضیه بود اما تغییر موضع سیاسیون چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ فکر می کنم نقد اصلی متوجه افراد و جریانهایی است که در شرایط عزتمندانه و مقتدرانه از دکتر احمدی نژاد برای هر دو موردی که اشاره کردم، حمایت نکردند و امروز در بدترین شرایط ممکن دست دولت روحانی را در هر دو مورد باز گذاشته اند!
دولت آمریکا می تواند این توجیه را داشته باشد که تحت فشار صهیونست ها حاضر به مذاکره با احمدی نژاد، کسی که هلوکاست را زیر سوال برده و از جنایات آمریکا پرده برداری کرده، نشده است، اما به راستی سیاسیون داخلی چه توجیهی می توانند داشته باشند؟
شما چهره ای رسانه ای هستید، برخی نقطه مثبت دولت احمدی نژاد را در رسانه بودن خودش و تیم اش می دانستند. الان هم شاهد هستیم که تیم رسانه ای اقای احمدی نژاد مثل شما یا آقای داوری فعال هستند و برخی مانند آقای مشایی، بقایی یا حتی الهام هم سکوت کرده اند، این رویکردی خاص در طیف شما محسوب می شود یا نقدهای شما به دولت شخصی است؟
یک ضعف اساسی دولت آقای احمدی نژاد که بارها مورد تاکید رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت این بود که نتوانست در باب حجم سنگین خدمات و فعالیت های گسترده اش ، به مردم اطلاع رسانی کند و در مقابل، انبوهی از رسانه های مخالف و عمدتا اصلاح طلب وجود داشتند که با سیاه نمایی و نشر گزارشهای خلاف واقع، افکار عمومی را علیه دولت بمباران تبلیغاتی می کردند و اسناد آن نیز در دسترس است، بنابراین از نظر رسانه ای نمی توان به دولت قبل نمره مثبت داد. رسانه ای بودن آقای احمدی نژاد معطوف به شخصیت ایشان است، به طوری که باوجود یک سال سکوت، همچنان در صدر اخبار قرار دارند. همچنین توجه داشته باشید که نقد منظم و هدفمند دولت یازدهم در دستور کار ما قرار نداشته است و فقط به صورت پراکنده برخی نقدها را آن هم بر اساس ضرورت یا در پاسخ به سخنان خلاف واقع در دولت فعلی مطرح کرده ایم. البته نقدهای اساسی به دولت، در موقع خودش انجام خواهد شد.
آقای روحانی در موارد متعدد انتقاداتی را به عملکرد دولت سابق وارد کردند، آقای احمدی نژاد زمانی درخواست مناظره را مطرح کردند ولی بعد از آن سکوت اختیار کرد، این سکوت مصلحتی است یا...؟ فکر نمی کنید سکوت آقای احمدی نژاد می تواند تاییدی بر صحت گفتارهای رییس دولت فعلی باشد؟
آقای احمدی نژاد در پایان کار دولت دهم با صدق نیت تمام به دیدار آقای روحانی رفت و آمادگی خود را برای هر گونه همکاری و کمک به وی اعلام کرد و به اعضای کابینه اش نیز ماموریت داد تا تمامی اطلاعات لازم و مفید را در اختیار آقای روحانی قرار دهند و برای کمک به دولت نیز اعلام آمادگی کنند، کاری که در سال ۸۴ آقای خاتمی از آن دریغ کرد و فقط معاونین وزارتخانه ها اجازه یافتند به دیدار آقای احمدی نژاد بیایند. در برابر این رویکرد مثبت و سازنده دکتر احمدی نژاد و اعضای دولت دهم، متاسفانه آقای روحانی و همکارانش ناسپاسی کردند و از همان ابتدا رفتار خصمانه را در پیش گرفتند.
گزارش صد روزه رئیس دولت یازدهم نیز مشحون از مواضع کینه توزانه و اطلاعات غلط و بی پایه و اساس بود. آقای احمدی نژاد از موضع دلسوزی برای کشور و با هدف روشنگری و پیشگیری از تصمیمات و اقدامات ناصواب دولت جدید، درخواست مناظره را مطرح کرد که مورد استقبال قرار نگرفت. به هر حال ایشان به آقای روحانی اتمام حجت کرده است و مسئولیت همه آسیب های ناشی از تصمیمات غلط نیز متوجه رئیس جمهور و دولت جدید است.
آقای جوانفکر قبول دارید که سکوت طولانی مدت آقای احمدی نژاد تناسبی با شخصیتی که ۸ سال در اذهان و افکار عمومی شکل گرفته بود ندارد؟
آقای احمدی نژاد در آن هشت سال در قبال مسئولیت های سنگینی که به عنوان رئیس جمهور برعهده داشتند، پاسخگو بودند. ایشان در چنین جایگاهی بسیار فعال، پرکار، پویا، دارای نظام فکری منسجم، هدفمند، خلاق و دارای شناخت همه جانبه نسبت به مسائل کشور ظاهر شدند و با جرات و آگاهی کامل می گویم که هیچ رئیس جمهوری در دنیا پرتحرک تر و اثرگذارتر از دکتر احمدی نژاد نبوده است. اکنون ایشان هیچ مسئولیت تعهد آوری برعهده ندارند که لازم باشد در باره آن با مردم سخن بگویند و دولت یازدهم هم از حسن نیت رئیس جمهور سابق برای کمک به دولت استفاده نکرده است ، آیا بازهم معتقدید که ایشان باید کار دیگری انجام می دادند؟
آقای احمدی نژاد در آخرین اقدام هوشمندانه اش ، با در پیش گرفتن سیاست سکوت ، در حال کمک به دولت یازدهم است. این سکوت فرصت سازی برای دولت فعلی است اما به نظر می رسد که نه آقای روحانی و نه همکارانش قدر این سکوت را نمی دانند و با اظهارات عجیب و غریب خود می خواهند کاری کنند که دکتر احمدی نژاد سکوتش را بشکند و وارد مجادلات سیاسی و رسانه ای با آنها شود. روشن است که دولت فعلی به دنبال کسی می گردد که گناه ناتوانی ها و ناکارامدی هایش را متوجه او سازد.
بازگشت دکتر احمدی نژاد به عرصه مدیریت اجرایی کشور ، موضوعی است که مردم باید در باره آن تصمیم گیری کنند و این اتفاق هم فقط با حضور و تصمیم مردم در پای صندوق های رای حادث می شود. سوگند جلاله آقای روحانی، گذشته از آنکه کاری نکوهیده و مذموم است ، می تواند اقدامی تحریک آمیز برای شکستن سکوت آقای احمدی نژاد تلقی شود.
بازگشت دکتر احمدی نژاد به عرصه اجرایی کشور، در حیطه اختیار یا تصمیم آقای روحانی و دولت او نیست مگر آنکه آنها از هم اکنون خواب و خیالهایی را برای انتخابات سال ۹۶ در سر داشته باشند و بنده نیز در یادداشتی نسبت به آن هشدار دادم. به هرحال آقای روحانی سه بار سوگند جلاله خورده است و اسلام تکلیف کسی را که به ناحق سوگند جلاله یاد کند، مشخص کرده است.
شما در این نوشتار شائبه دخالت دولت در انتخابات آینده را مطرح کرده اید، این شائبه حتی تهمت به دولت هم محسوب می شود، این حرف نشات گرفته از چیست؟ چه برخوردهایی از دولت این شائبه را برای شما ایجاد کرده است؟
هشدار دادن نسبت به شائبه ای که ثمره اظهاراتی نادرست و غیرشفاف است، به معنی تهمت زدن نیست. فکر می کنم توضیحاتی که در پاسخ های قبلی دادم به اندازه کافی اقناع کننده است.
آقای جوانفکر! رویکرد امروز آقای روحانی در قبال دولت آقای احمدی نژاد را زمانی دیگر در دوره خود اقای احمدی نژاد شاهد بودیم، ایشان هم زمانی که در مسند کار بودند انتقاداتی را به دولت های سابق مطرح می کردند، فکر نمی کنید این سنگ بنایی که ایشان گذاشت باعث شده که امروز روحانی اینگونه صریح دولت سابق را مورد نقد قرار دهد؟
فرض بر این است که ما در یک جامعه آزاد زندگی می کنیم و انتقاد صحیح و روشنگرانه از کارکردها و جهت گیریهای مسئولان کشور در هر جایگاهی که هستند، امری ممدوح و لازم است و این کار هم منطق روشنی دارد. مردم می خواهند برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند و نیازمند آگاهی و شناخت هستند که آن هم از رهگذر چنین نقدهایی به دست می آید، بنابراین شما باید مراقبت کنید که انتقاد با انتقام همسان سازی نشود. دستاوردهای حیرت انگیز دولت و ملت در هشت سال دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد حاصل تلاش بزرگ دانشمندان، متخصصان، صنعتگران، مهندسان و در راس آنها برنامه ریزی های عالمانه دولت بوده است.
دکتر احمدینژاد در قبال هجوم گسترده تبلیغاتی دولت یازدهم به این دستاوردهای بزرگ و شگرف که در تمام زمینه ها چندین برابر دولت های قبل است، پیشنهاد مناظره دادند چرا که ایشان همیشه افکار عمومی را بهترین قاضی دانسته و می دانند اما طرف مقابل با علم به اینکه در مقام بحث و ارائه منطق و استدلال هیچ شانسی در مقابل افکار عمومی ندارد، با مراجعه یکطرفه به قاضی و به خدمت گرفتن رسانه های پرشمار می خواهد فضا را به نفع خود تغییر دهد، لذا با بهانه های بسیار سطح پایین ، از انجام این مناظره که می توانست به نفع کشور ، مردم و حتی خود دولت یازدهم باشد، سر باز زد.
دکتر احمدی نژاد یک رسانه است اما زمانی که در مقابل افکار عمومی قرار بگیرد، چیزی که رسانه های زنجیره ای و پرشمار دولتی و حامیان دولت از آن بیم دارند و می کوشند با تحریف و سانسور، فرصت را از قضاوت صحیح افکار عمومی در باره دکتر احمدی نژاد سلب کنند.
اما نکته بسیار تعجب برانگیز مقایسه مواضع تخریب گرانه رئیس دولت کنونی است که با انتقادات دکتر احمدی نژاد از رویکرد دولت های قبل مقایسه می شود. دکتر احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری خود برخی سیاست ها و رویکردها در دولت های پیش از خود را با ارائه آمار و ارقام و به صورت مقایسه ای به چالش می کشید اما ایشان هیچ گاه دستاوردهای یک ملت را در هر دوره ای که حاصل شده باشد زیر سئوال نبرده است زیرا آن را ثمره یک تلاش جمعی و میراث و سرمایه یک ملت می داند که نباید تخریب شود.
ایشان وقتی در عرصه های مختلف به ملت ایران گزارش می داد همواره از آمار مقایسه ای استفاده می کرد اما دولت کنونی نه تنها هر گونه پیشرفت و دستاوردی در هشت سال گذشته را انکار می کند و حتی موفقیت های آشکار و غیر قابل انکار مانند پیشرفت ایران در عرصه های ورزشی را در اولین گزارش صد روزه اش به دولت خود نسبت می دهد، بلکه در مقام مقایسه نیز هیچ چیزی برای ارائه ندارد. در حالیکه حتی وقتی پای میز مذاکره با قدرت های بزرگ می نشینند و به قول خودشان مذاکرات برد-برد انجام می دهند، میوه ی دستاوردهای هشت سال گذشته را می چینند. حیرت انگیز است که چگونه برخی افراد، انتقاد دکتر احمدی نژاد از برخی سیاست های دولت های قبل را قابل مقایسه با زیر سوال بردن دستاوردهای بزرگ عمرانی و علمی و ... ملت ایران در هشت سال دولتهای نهم و دهم می دانند!. ادعاهای بی پایه و اساس دولت آقای روحانی مانند "مشغول آوار برداری هستیم" و "کشور به اندازه جنگ هشت ساله متحمل ویرانی شده" ، چه نسبتی با انتقاد دارد؟
اگر نبود توطئه ناجوانمردانه دو سال پایانی علیه دولت دکتر احمدی نژاد برای اخلال در بازار ارز و طلا و کاهش ارزش پول ملی، آیا دولت کنونی بهانه دیگری برای زیر سوال بردن این همه خدمات کم نظیر که در جای جای ایران به چشم می خورد و چهره کشور را متحول کرده است و این همه پیشرفت در علم و فناوری و ... داشت؟ متاسفانه دولت کنونی فرق میان انتقاد و تخریب و انتقام را نمی داند و فکر می کند فقط با یک فرد رو به روست که می تواند هر چیزی را در موردش بگوید حال آنکه با زیر سوال بردن و انکار همه دستاوردها، در واقع دارد به شعور ملت ایران توهین می کند و به اعتبار خودش و اعتماد مردم آسیب می زند.
آقای حجاریان اخیرا در مصاحبه ای عنوان کرده بودند همانطور که حضور خاتمی در قدرت منتفی است، حضور احمدی نژاد هم محال است، محال بودنی که اصولگرایانی مثل باهنر هم مطرح می کنند. این را بسیاری خوش بینی این طیف از سیاسیون می دانند و معتقدند که احمدی نژاد بدون شک به سیاست برمی گردد. برخی هم این برخوردها را ناشی از نگرانی جریانات سیاسی از بازگشت احمدی نژاد می دانند. ارزیابی شما چیست؟
قابل انکار نیست که آقای خاتمی به عنوان یکی از پازلهای آقای هاشمی در شکل گیری فتنه پس از انتخابات سال ۸۸ ایفای نقش کرد و با این کار، بر روی سوابق خوب خود قلم قرمز کشید، بنابراین اظهارات آقای حجاریان در خصوص منتفی بودن حضور مجدد آقای خاتمی در قدرت ، منطقی به نظر می رسد.
اما ایشان در مورد آقای احمدی نژاد به بیراهه رفته اند و چشم خود را بر روی واقعیت هایی مثل کارنامه بی نظیر عملکرد درخشان دولتهای نهم و دهم، پایگاه اجتماعی رو به تزاید دکتر احمدی نژاد و حمایت های شفاف رهبر معظم انقلاب از دولت ایشان تا آخرین روز، بسته اند و می خواهند از آب گل آلود خاتمی، ماهی احمدی نژاد را صید کنند.
به شما اطمینان می دهم که قاطبه مردم ایران ذاتا اصلاح طلب و اصولگرا هستند و از بازگشت دکتر احمدی نژاد به عرصه مدیریت اجرایی کشور استقبال می کنند زیرا این باور عمومی وجود دارد که با احمدی نژاد می توانند بار دیگر خاطرات شیرین دوران طلایی دولت های نهم و دهم را تکرار کنند.
آقای احمدینژاد پایگاه رای خاص خودشان را دارند، این پایگاه رای قرار است در این چهارسال چطور هدایت و ساماندهی شود؟
اقبال مردم به دکتر احمدی نژاد را می توان برآیند یک مطالبه عمومی برای مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و برچیدن بساط انحصار طلبان ذی نفوذ و تجمع یافته در یک طبقه خاص دانست. مردم در هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شاهد این مبارزه سخت و نابرابر بودند که در نهایت به قربانی شدن منادی عدالت انجامید و مردم نیز ناگزیر از پذیرش یک هزینه سنگین یعنی سقوط اقتصاد و تحریمهای دشمنان انقلاب شدند.این مطالبه همچنان باقی است و اگر برای آن فکر اساسی نشود، ممکن است در سطحی بالاتر خود را نشان دهد و این احتمال وجود دارد که نگاههای مردم در این زمینه بار دیگر متوجه دکتر احمدی نژاد شود.
این پایگاه رای آنقدر سنگین و محکم است که بتواند در انتخابات آینده ریاست جمهوری یا حتی مجلس در کنار طیف احمدی نژادی ها قرار گیرد؟
من فکر میکنم دکتر احمدی نژاد با دلهای مردم رابطه ای عمیق برقرار کرده است. مردم او را از جنس خودشان یافته اند و دوستش دارند و مخالفان او با همه ترفندهای سیاسی و تبلیغاتی و انبوه رسانه های در اختیارشان، نمی توانند محبت آقای احمدی نژاد را از دلهای مردم بزدایند. ضمن آنکه تا کنون آقای احمدی نژاد هیچ ابراز تمایلی برای بازگشت به قدرت نداشته اند و اینگونه صحبت ها صرفا برپایه فرضیات انجام می شود.
اساسا پایگاه رای آقای احمدی نژاد در کدام طیف و طبقه جامعه است؟ آیا در ۸ سال گذشته تغییر و جابجایی در این پایگاه رای صورت گرفت یا ...؟
دکتر احمدی نژاد با توجه به توانایی های منحصر به فرد و تجربیات فراوانشان در قبال وضعیت موجود در سال ۸۴ که در آن آرمان های ملت ایران به حاشیه رانده شده بود و قشر وسیعی از جامعه تحت فشار قرار داشتند، توانست در مقابل طبقه خاص شکل گرفته در درون کشور بایستد و به صدای رسای مردم برای عدالت خواهی و استیفای حقوق آنها تبدیل شود. بنابراین فکر می کنم پایگاه واقعی ایشان محدود به قشر یا اقشاری خاص نیست. هر چند در دوره دوم ریاست جمهوری ایشان و مطرح شدن شفاف تر بسیاری از افکار و عقاید آرمانخواهانه رئیس جمهور، خصوصا در مسائل فرهنگی و البته چند اقدام بسیار شجاعانه و آگاهی بخش، احتمالا تغییراتی در پایگاه رای ایشان و خصوصا دیدگاه حامیان ایشان ایجاد شد و چه بسا تصویر متفاوتی از ایشان پیش چشم خیلی ها قرار گرفت. فکر میکنم با شکل گیری مجدد چنین مطالبه غیرقابل اجتنابی، شرایط لازم برای بازگشت ایشان به قدرت فراهم می شود.
شما زمانی عنوان کرده بودید اگر مصلحت ایجاب کند احمدی نژاد به سیاست بر میگردد، این مصلحت ایجاد شده است؟
مصلحت را خود ایشان باید تعیین کنند و آن را ملاک تصمیم خودشان قرار دهند اما با شناختی که از تکلیف گرایی دکتر احمدی نژاد دارم فکر می کنم که اقتضائات کشور در اتخاذ چنین تصمیمی موثر باشد.
آقای احمدی نژاد بخشی از جریان نیروهای انقلاب اسلامی را مورد نقد قرار دادند که در سالهای جوانی در رده های مدیریتی مختلفی حضور داشته اند. دلیل اینکه احمدی نژاد تبدیل به منتقد جدی این طیف از چهره هامطرح شد چه بود و اساس مبانی انتقادات احمدی نژاد از چهره های شناخته شده سیاسی کشورمان چه بود؟ آقای احمدی نژاد در مواردی به خاطر همین انتقادات برخی از منتقدانشان را مجبور به موضع گیری تند می کرد.
انقلاب اسلامی را باید به مثابه یک موجود زنده و پویا فرض کنیم که نسلهای پی در پی آن را حفظ کرده و به نسل بعد منتقل می کنند. به نظر می رسید که عده ای از صاحب منصبان در داخل نظام رسوب کرده و با احساس مالکیت نسبت به اصل انقلاب، می خواهند مناصب و مسئولیت ها را تدریجا موروثی کنند.
علاوه بر آن یک طبقه خاص نیز شکل گرفته است که با یکدیگر روابط خانوادگی برقرار کرده و از منافع یکدیگر نیز حراست می کنند. دکتر احمدی نژاد خارج از مدار بسته قدرت وارد عرصه اجرایی کشور شد و به همین سبب، دست رد به سینه او زدند و برای ناهموار کردن مسیر حرکت دولت ، آن را با چالش های سنگینی را مواجه کردند. نقد طبقه خاص یا اشراف از سوی دکتر احمدی نژاد، با هدف مصونیت بخشیدن به اصل انقلاب و آرمانهای بلند آن انجام شد و صد البته چنین رویکردی منتج از فراگیر شدن یک مطالبه عمومی بود. واکنش هایی که در برابر رئیس جمهور وقت صورت گرفت، ناشی از به خطر افتادن منافع همین طبقه خاص بود و باید آن را یک امر طبیعی تلقی کرد.
نام بردن از چهره هایی همچون هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری در مناظره انتخاباتی با میرحسین موسوی یک تاکتیک انتخاباتی بود یا اینکه احمدی نژاد برای همه ادعاهایی که علیه آن افراد داشت مستندات و اطلاعات طبقه بندی داشت؟
دکتر احمدی نژاد هیچ موضوع غیر مستندی را مطرح نکرده است، ضمن آنکه افراد مورد سوال شما نمی توانند سهم خود را در بوجود آوردن تلخ ترین حادثه پس از انقلاب یعنی فتنه انتخابات ۸۸ انکار کنند.
فکر می کنید آقای احمدی نژاد در چه حوزه هایی از اصولی که خودش تعریف کرده بود عدول کرد و فاصله گرفت؟
فکر می کنم در انتخاب همکارانش در دولت، نتوانست به طور صد در صد کسانی را انتخاب کند که دارای صلاحیت های لازم برای این پست های حساس باشند. یعنی در برخی موارد، افرادی به همکاری فراخوانده شدند که همتراز با رویکردها و نگرش آرمانگرایانه رئیس جمهور وقت نبودند.
خطاهای تاکتیکی و استراتژیک احمدی نژاد در حوزه های زیر چه بود:
الف: حکومت داری
ب: انتخاب همکاران و وزرا در رده های مختلف
ج: تعریف رابطه با ولی فقیه
د: نفی گذشته و عملکرد پس از انقلاب
ه: رابطه با کشورهای مختلف و تحمیل قطعنامه های سازمان ملل
ز: تساهل و تسامح فرهنگی
من با سووال شما به ترتیبی که آن را طراحی کرده اید موافق نیستم زیرا دکتر احمدی نژاد در خصوص رابطه اش با ولی فقیه مرتکب هیچ خطایی نشد. او گذشته و عملکردهای پس از انقلاب را نفی نکرد و صرفا به نقد آنها پرداخت تا تصویر روشن تری از راه آینده را ترسیم کند. در دوره او سیاست خارجی بسیار فعال و تاثیرگذاری در تحولات منطقه ای و جهانی داشتیم که بخش عمده آن به طور مستقیم متاثر از فعالیت خود ایشان بود. او در حوزه فرهنگ معتقد به انجام کارهای منسجم و مطالعه شده برپایه مهرورزی، محبت و صمیمیت با مردم بود و جذب دلها را اصل می دانست و دفع آن را به جز موارد بسیار خاص و ضروری نمی پذیرفت. او بر این باور بود که فرهنگ ناب انقلاب اسلامی در ذات مردم ایران نهادینه شده است و مسئولان کشور فقط باید زمینه شکوفایی و ظهور و بروز آن را فراهم کنند، نام چنین رویکردی در حوزه فرهنگ تسامح یا تساهل نیست بلکه دوری جستن از کارهای ضد فرهنگی است که آسیب های غیرقابل جبرانی به همراه دارد.
آقای جوانفکر! اینکه گفته می شود آقای احمدی نژاد تمایلی به نزدیکی به سیاستمداران اعم از اصولگرا و اصلاح طلب ندارد را می پذیرید. ایشان در بسیاری از مراسمی که گردهمایی سیاسی هم شبیه است حضور ندارند در عوض می بینیم که به حسینیه ها و هیئت ها می روند، تحلیل شما از این رویکرد ایشان چیست؟
آغوش دکتر احمدی نژاد به روی همه کسانی که دلسوز انقلاب و مردم هستند گشوده است و دست رد ایشان فقط متوجه سینه بدخواهان و توطئه گران علیه منافع و حقوق مردم است. ضمن آنکه از بنده نباید بپرسید چرا آقای احمدی نژاد خیلی راحت در بین مردم حضور پیدا می کند بلکه از سایر سیاستمداران باید سووال کنید که چرا رویکردی مشابه آقای احمدی نژاد را سرلوحه کار خود قرار نمی دهند. مردم صاحب همه چیز این کشور هستند و همدلی و همراهی با آنان، کمترین کاری است که مسئولان کشور می توانند انجام دهند.
مدتی پیش داوود احمدی نژاد و احمد خورشیدی بحث دوری مشایی و احمدی نژاد را مطرح کردند، ولی خود داود احمدی نژاد بعد از مدتی این را تکذیب کرد و تعبیر لیلی و مجنون را برای آنها به کار برد؟ این حساسیت ها بر روی فردی به نام مشایی تا چه زمانی قرار است هزینه برای احمدی نژآدی ها باشد؟
من مثل شما به این مساله نگاه نمی کنم. افرادی که شما اسم بردید به سبب نوع رفتارشان نسبت به آقای مشایی، به خودشان آسیب زده اند. علاوه بر این آقای مشایی مدتهاست که از کار سیاسی فاصله گرفته و برای خاتمه دادن به برخی اظهارات ناصواب ، دفتر کار خود را به محل دیگری دورتر از دفتر دکتر احمدی نژاد منتقل کرده است، به زعم بنده ، ایشان برای گفتمان دکتر احمدی نژاد، هزینه نیستند بلکه باید به عنوان یک سرمایه بی بدیل برای این گفتمان درنظر گرفته شود.
شما از افرادی هستید که اتفاقا از مشایی دفاع کردید و حتی برخی هجمه ها علیه او را نتیجه فضاسازی های طیف هاشمی دانسته اید، واقعا اسفندیار رحیم مشایی کیست؟ تعریف شما از او چیست؟
من در زمانی که آقای مشایی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران بودند با ایشان آشنا شدم. او را فردی متدین و پرتلاش یافتم که با رویکردی مومنانه تلاش می کرد فضای فرهنگی و اجتماعی شهر تهران، بازتابی از جاری بودن دین و اخلاق باشد. در دوره اول ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد با ایشان هیچ تماسی نداشتم اما وقتی به سمت رئیس دفتر رئیس جمهور منصوب شدند ارتباطات بیشتری پیدا کردیم و همان تصویر قبلی را در رفتار ایشان ملاحظه کردم. من از آقای مشایی دفاع نکرده ام زیرا ایشان قادر به دفاع از خودشان هستند. چیزی که آن را برنتافتم و به آن اعتراض کردم، رفتار ناحقی بود که در فضای سیاسی و تبلیغاتی نسبت به ایشان صورت گرفت.
آقای جوانفکر! برخی اصرار دارند بگویند احمدی نژاد اصولگرا بود و حتی اصولگرا هست اما اصولگرایی که خودش تعریف کرده است؟ رویکرد آقای احمدی نژاد اما نشان می دهد که خط سیاسی خاص خودشان را دنبال می کند که فارغ از جناح بندی های رایج کشور بوده است. احمدی نژاد به عقیده شما در چه طیف بندی سیاسی قرار می گیرد؟
در اصولگرا بودن آقای احمدی نژاد جای هیچ تردیدی نیست زیرا ایشان عمیقا پایبند به اصول انقلاب اسلامی هستند اما در این مساله که ایشان هیچ ارتباطی با جریان اصولگرایی ندارند نیز جای هیچ تردیدی نیست. اصولگرایی را بسیار ارزشمند می دانیم و بر ضرورت ریشه دار کردن آن پافشاری می کنیم. عمل هرکس بازتاب دهنده اعتقادات و باورهای اوست و باید قضاوت شود که عمل مدعیان اصولگرایی تا چه میزان اعتقادات آنها را منعکس می سازد.
در مورد دکتر احمدی نژاد نیز معتقدم که عملکردهای او و جهت گیریهایش در هشت سال دولت های نهم و دهم برآمده از باور و اعتقاد عمیق او به اصول و آرمانهای انقلاب بوده و تخطی از آن مشاهده نشده است . ایشان را باید یک مسلمان انقلابی و وفادار به آرمانهای انقلاب اسلامی و دوستدار و خادم واقعی مردم دانست که حاضر به قرار گرفتن در مدار بسته طبقه خاص از صاحبان قدرت نیست.
شاید یه موضوعی که اصولگرایان خیلی بر آن تاکید دارند نوع رابطه آقای احمدی نژاد با رهبری است. اقای داوری در مصاحبه ای اخیرا از این موضوع دفاع کرده بودند. برخی اصولگرایان مثل باهنر اتفاقا معتقدند که رابطه خاتمی با رهبری حتی بهتر از رابطه احمدی نژآد با رهبری بوده است.
تعاریف بلند و اختصاصی رهبر معظم انقلاب از دکتر احمدی نژاد در هشت سال ریاست جمهوری ایشان در دسترس همگان قرار دارد. معظم له همچنین در نماز جمعه معروف، بر نزدیک بودن دیدگاههای دکتر احمدی نژاد به نظرات رهبری مهر تایید زده اند و در مورد هیچ رئیس جمهور دیگری چنین اتفاقی نیفتاده است. نظرات آقای باهنر برای خودشان محترم است و محل اعتنا نیست.
شما باید بررسی کنید که افرادی مانند آقای باهنر ، از چه خاستگاهی در موضع به اصطلاح حمایت از دکتر احمدی نژاد قرار داشتند تا متوجه شوید که چرا بعدا به مخالفت با او پرداخت. ضمن اینکه توجه داشته باشید در برخی مواقع شاهد در هم آمیخته شدن خطوط هستیم و کسانی به عنوان اصولگرا معرفی می شوند که نسبت معنی داری با اصولگرایی ندارند و بیشتر در نقش یک واسطه سیاسی ایفای نقش کرده اند.
نظر کاربران
بنده چند بار خواستم علم خود را کنار بگذارم (کارشناسی ارشد اقتصاد) و بصورت مردم عام به دولت نهم و دههم بنگرم و اینهمه ارقام نجومی دولت را درک کنم اما هرچقدر کردم ، نشد!!!
آخه بابا دولت 9 و 10 انقدر خرابی به بار آورده که من به هرطرف زندگی روزمره ام تو اون 8 سال نگاه میکنم،پسرفت و ضعیف شدن میبینم تا پیشرفت و رفاه (بدون توجه به ارقام دولت مهرورز و راستگو)