نقش موثر ادرار سگ و ناموس کفتار در قمارِ آنلاین!
روزنامه «اعتماد»، در گزارشی پدیده اعتیادآور قمار آنلاین را بررسی کرده است.
روزنامه «اعتماد»، در گزارشی پدیده اعتیادآور قمار آنلاین را بررسی کرده است.
در بخشی از این گزارش میخوانیم:
* «فکر میکردم میتوانم از راه شرطبندی پول زیادی به دست بیاورم و برای خانوادهام فرد مفیدی باشم ولی هر چه بیشتر به «قمار» ادامه دادم، متوجه شدم که بیشتر در مرداب فرو رفتهام و دیگر نه راه پس داشتم و نه پیش، هر باری که پولی از جایی به دستم میرسید با اشتیاق بیشتر نسبت به دفعات گذشته شرطبندی میکردم تا اینکه در دام یک تیم کلاهبرداری گیر افتادم و همه دار و ندار خانوادهام از دست رفت. حالا دیگر قمار نمیکنم و مدتی است حس بهتری به زندگی دارم، اما بیشک تجربیات تلخ و سختیهایی که در طول این سالها تجربه کردم مرا از پای در خواهد آورد و هرگز نمیتوانم آن استرسهای ویرانگر را فراموش کنم. شاید بتوانی هروئین را ترک کنی ولی اینکه بخواهی قمار را کنار بگذاری تقریبا نشدنی است.»
* این گفتههای «حسن»، شهروندیاست که داراییهای خود و برادرش را در راه قمار از دست داده است و حالا هر دو نفرشان که پیش از این زندگی باکیفیتی را تجربه میکردند، مجبورند برای تامین هزینهها با نیسانشان کار کنند.
* کامیار، فردی 35 ساله است که پیش از این با اعتیادی که به قمار داشت فرصتهای بسیاری را در زندگی از دست داده که حالا موجب بیهویتی او شده است البته او توانسته طی سالهای اخیر از شدت قمار خود کم کند و معتقد است ازدواجش از جمله عواملی بود که باعث شد تا حدودی از قمار عقبنشینی کند. او در مورد وضعیتی که در طول سالهای اعتیادش به قمار تجربه کرده است به خبرنگار اعتماد میگوید: «اولینبار که فهمیدم قمار واقعی چیست در منزل یکی از همکلاسیهایم بود. گِرد هم دور یک میز نشسته بودیم و با ورق، 21 بازی میکردیم، بازی همینطور ادامه داشت تا رفته رفته متوجه شدیم اسکناسهای 50 تومانی و سکههای 25 تومانی روی میز پر شده است. این روال را به صورت منظم ادامه دادم و کمکم جمعها و افرادی که با آنها مینشستم، تغییر کردند.
* در آن روزها نمیدانستم که وارد چه راه پرخطری شدهام، چون لذت پیروزی در بازیهایی که میتوانستم به نوعی در آن شرطبندی کنم، رهایم نمیکرد. سن و سالی نداشتم و اگر میخواستم با بزرگترها بازی کنم حداقلش این بود که باید پاکت سیگارم را روی میز میگذاشتم تا نشان دهم بچه نیستم و دل و جگر قمار کردن را دارم. گاهی وقتها برای قمار به محلات دیگر هم میرفتم، وقتی با طرف مقابلم دست میدادم با کف دستم، زِبری پوستش را حس میکردم و این یعنی سخت است بتوانم از این قمارخانه سالم بیرون بروم. ارتباط بچهها با آدم بزرگها آن هم در فضای قمارخانه توضیح مناسبی ندارد! چند جوان 17، 18 ساله لابهلای مردان و زنان مست و نشئه مینشستیم تا مثلا از آنها ریزهکاری قمار را یاد بگیریم. بارها تا دم مرگ رفتم، بارها نزدیک بود به من تجاوز کنند و ... مردم این حرفهایم را درک نمیکنند، چون حتما باید به قمارخانه رفته باشی تا بدانی از چه لجنزاری صحبت میکنم. به سوال شما برگردم، باید به این موضوع اشاره کنم که حس پیروزی بسیار زودگذر و موقتی است، فردا ممکن است دهها برابر چیزی که امشب برنده شدهای را ببازی و آن وقت است که میفهمی از راه قمار نمیتوانی زندگی کنی.
* رفتهرفته وارد دایره وسیع قمار شدم و هر بار روی بازی جدیدی تمرکز میکردم تا اینکه در اوایل دهه هشتاد وارد دانشگاه شدم. این موضوع را هم باید بگویم که از بچگی همیشه نسبت به آلات قمار علاقه خاصی داشتم و همواره به دنبال بازیهای جدید بودم. آن روز اولی که فهمیدم میتوانم خودم را به عنوان یک «قمارباز» مطرح معرفی کنم در خوابگاه دانشجویی بود. بساط بازی پوکر به راه بود و چند شب برایم برگهای خوبی میآمد و با تشویق بچهها جوگیر شدم و اعلام کردم که میخواهم به قمارخانه بروم و بازی کنم. بازی پوکر را عمویم به من یاد داده بود تا سرگرمم کند ولی نمیدانست در آینده این آموزشها، مسیر زندگی مرا به سمت پرتگاه خواهد برد.»
* او با اشاره به روزهای تاریکی که در قمارخانهها زندگی میکرد، ادامه میدهد: «کمکم قمارخانه به خانه اصلیم تبدیل شد و چون که رفتهرفته درگیر اعتیاد هم شدم، بعد از آن بهانه ماندنم در قمارخانه دو دلیل پیدا کرد، یک قمار و دوم اعتیاد. با پولی که از قمار به دست آوردم، توانستم یک خانه و یک ماشین بخرم. پول نقدی نداشتم ولی مطمئن بودم که در رفت و آمد پول قمار میتوانم اقساط را پرداخت کنم. حالا دیگر در خانه خودم برای آنهایی که علاقه به قمار داشتند، میز میچیدم و از آنها درصد میگرفتم ولی آنچنان درآمدی هم از این راه نداشتم همین که برای مواد پول نمیدادم برایم کافی بود. بعد از اینکه تردد به خانه زیاد شد همسایهها با پلیس تماس گرفتند. نیمههای شب در وضعیت نشئگی بودم که متوجه شدم یکی از دخترها درب را باز کرد و ماموران وارد خانه شدند.
* به جرم دایر کردن محل قمار چند ماهی را در زندان بودم ولی بعد از دخالتهای خانواده و وکیلم توانستم آزاد شوم. وقتی از زندان بیرون آمدم نه ماشین داشتم و نه جایی برای ماندن، به خانه والدینم هم نمیتوانستم بروم. آواره این میدان و آن میدان شدم. شخصیتم خرد شده بود و وقتی به پشت سرم نگاه میکردم فقط شکست میدیدم ولی بعد از چند ماه آوارگی تصمیم گرفتم اعتیاد به مواد مخدر را کنار بگذارم، تصمیمم جدی بود نمیخواستم دیگر زندان رفتن را تجربه کنم به همین دلیل تا امروز که با شما صحبت میکنم پا به هیچ قمارخانهای نگذاشتم. با این حال عطش قمار مرا رها نمیکرد که تصمیم گرفتم «قمار آنلاین» را تجربه کنم.»
* کامیار در پاسخ به این سوال که چگونه مبالغی که در قمار آنلاین بهدست میآورد را وارد حساب ایرانی خود میکند، میگوید: «یکی از دلایلی که من به سمت قمار آنلاین آمدم، این بود که میتوانم هر لحظه که خواستم بازی را متوقف کنم و بروم به باقی کارم برسم و بعد از تاهلم به همسرم قول دادم که قمار را ترک کنم حالا هم به آن شکل قمار نمیکنم که بخواهم پولی از این راه کسب کنم. آن روزهایی که به صورت حرفهای کار میکردم بعضی شبها تا یکی، دو میلیون هم درآمد داشتم. بیشتر سراغ کسانی میرفتم که ضعیفتر هستند و به راحتی میتوانستم آنها را ببرم. یک حساب بینالمللی دارم که هنوز هم با همان حساب بازی میکنم. اگر میخواهی پولت را وارد حساب ایرانی بکنی، باید دنبال کسانی باشی که با دریافت درصدی از کل مبلغ، پولها را بسیار قانونی به حساب ایرانی شما واریز میکنند ولی اینکه چطوری را نمیدانم. حالا هم میشنوم که دوستان به راحتی پولهای خارجی خود را به «ارز دیجیتال» تبدیل میکنند و آن هم خیلی راحتتر به تومان تبدیل میشود.»
* «حسن»، شهروندی حدودا 50 ساله است که در راه قمار آنلاین همه زندگی خود و برادرش بر باد رفته است و پولی که سالها از راه قمار به دست آورده بود را تقدیم سایتهای شرطبندی کرد. او در حالی که اتفاقات اخیر افسرده و سرخودهاش کرده است در مورد روایت زندگیاش به خبرنگار اعتماد میگوید: «جام قهرمانان باشگاههای اروپا در سال 2008 بود که برای اولینبار من و برادرم تصمیم گرفتیم که روی «بارسلونا» در روند رسیدن به قهرمانی اروپا، تنها برای سرگرمی شرطبندی کنیم.
* یک سایت خارجی بود که توسط یکی از دوستانمان به ما معرفی شد. آن سال درآمد خوبی داشتم و تیم هم خیلی شگفتانگیز نتیجه میگرفت. با گذشت زمان اتفاقات زیادی برای من و برادرم که به نوعی شریک یکدیگر هستیم، رخ داد. هیچ وقت نتوانستیم شغل خودمان را معرفی کنیم و زندگی مشخصی داشته باشیم. ادامه دادن راههای اشتباه، اعتماد اشتباهی و ... این موارد را میتوانی در تمام سالهای زندگی من پخش کنی تا ببینی وضعیت مردی که همه زندگی خود را شرطبندی کرده چگونه است.
ابتدا برای اینکه بتوانیم برای قمار پول داشته باشیم، تصمیم گرفتیم کنار خیابان میوهفروشی کنیم. پدرم چند مغازه کوچک دارد ولی هیچ وقت حمایتی از ما نکرد که بتوانیم در زندگی مسیر درستی را در پیش بگیریم و همیشه با سرکوب کردن در مورد ما صحبت میکرد. همیشه میخواستیم ماشین مدل بالا سوار شویم و در شمال شهر خانه داشته باشیم و آخر هفتهها برای خوشگذرانی به شمال برویم. البته بگویم که چند سالی به این شکل زندگی کردیم ولی آن روزها چون شرطبندیها سنگین بود استرس باور نکردنی را تجربه کردیم. توپ گرد است و زمین صاف، هر اتفاقی میتواند رخ دهد که نابودت کند.»
* او در مورد اینکه چگونه در دام تیمهای کلاهبرداری افتاده است، ادامه میدهد: «در میان همه دوستانی که در این زمینه کار میکردیم با چند شخصیت جدید آشنا شدیم که مدعی بودند در اسپانیا مدیریت یک سایت شرطبندی را بر عهده داشتند و حالا به ایران آمدهاند. «سرخیو» را از طریق تبلیغات سایتش در تلگرام شناختیم و با همکارانش آشنا شدیم و البته این آشنایی باعث شد نگاه ما به اطرافیان و قمار کاملا تغییر کند. در سالهای اخیر برای اینکه بگوییم در صنف مشخص مشغول به کار هستیم کمکم شروع به خرید و فروش ماشین کردیم، چون برادرم تصمیم داشت ازدواج کند و نمیتوانستیم به خانواده همسرش بگوییم که شغل ما قماربازی است. اینکه همیشه چند سند ماشین در اختیار داشتیم دست ما را برای ریسک کردن باز میگذاشت و همین باعث شد که ما بتوانیم تا حدودی درآمد خوبی داشته باشیم ولی بعد از اتفاقاتی که برای ما رخ داد، فهمیدیم در دام یک تیم کلاهبرداری گیر کردهایم و همه زندگیمان به باد رفت.
* وقتی آنهایی که مدعی بودند از اسپانیا آمدهاند، فهمیدند که روی دور برد افتادهایم شروع به نزدیک شدن به ما کردند و با مهمانیهای آنچنانی که تعداد مهمانان ویژهای هم داشت کمکم اعتماد ما را به خود جلب کردند. همیشه در قمار بعد از اینکه روی دور برد قرار میگیری هر لحظه امکان دارد شرایط تغییر کند و باختهایت شروع شود و دقیقا برعکس این موضوع هم وجود دارد. هیچ وقت نمیتوانی تناسبی در بین این دو به دست بیاوری و ناخواسته درگیر خرافات میشوی. در چند بازی نتایج خیلی بدی کسب کردیم و قسمتی از سرمایه خودمان را از دست دادیم. سرخیو، نفر اصلی سایت ما را با یک رمال آشنا کرد تا با کمک آن بتوانیم کمبودها را جبران کنیم.»
* حسن در مورد اینکه از سِحر و جادو برای برنده شدن در قمار چه استفادههایی کرده است، ادامه میدهد: «بعد از آنکه با این رمال آشنا شدیم در چند بازی درآمد خوبی به دست آوردیم و همین باعث شد که همه چیز را از چشم او ببینیم ولی بعد متوجه شدیم که همه این اتفاقات از پیش برنامهریزی شده بود. رمال ما را مجبور میکرد کارهای عجیبی انجام دهیم. از خریدن «ناموس کفتار» گرفته تا اینکه باید «ادرار سگ» را روی عکس مهاجم تیمی که میخواهیم برنده بازی باشد، بریزیم. بعد از چند ماه که نتایجی به دست آمده تقریبا درخشان بود. او به ما پیشنهاد داد برای اینکه سایت قمار بالا بیاید و مشتری جذب کنند در آنجا سرمایهگذاری کنیم، چون فقط 200 میلیون پول نقد داشتیم سند 2 ماشین به ارزش یک میلیارد تومان را وسط گذاشتیم و همچنین بابت باقی مبلغ 800 میلیون تومان هم سفته دادیم. شب فینال جام قهرمانان اروپای سال گذشته همه چیزمان از دست رفت. ما روی باخت «رئال مادرید» شرط بسته بودیم که آن هم زد و قهرمان شد و ما ماندیم و میلیونها تومان بدهی. فکر میکردیم سرخیو باز هم راهی برای خروج از این وضعیت نشانمان میدهد ولی وقتی با او تماس گرفتیم، گفت هم ماشینها را باید به ما بدهید و هم 800 میلیون تومان را به حسابم واریز کنید در غیر این صورت از راه قانونی اقدام خواهد کرد.
* ما تصمیم گرفتیم برویم و شکایت کنیم ولی یک وکیل به ما گفت چون قمار به خودی خود غیرقانونی است هیچ چیزی را نمیتوانیم ثابت کنیم. سرخیو بعد از چند هفته ماشینها را توقیف کرد و سفتههایی که به او داده بودیم را هم به اجرا گذاشت. کاری از دست ما بر نمیآمد و باید همه زندگیمان را میدادیم. هر چه در راه قمار به دست آمده بود یکشبه نابود شد. حتی مجبور شدیم طلاهای همسر برادرم را هم بفروشیم و کلی هم قرض بگیریم تا مبلغی را به او بپردازیم و مبلغ باقیمانده را با همکاری قاضی دادگاه قسطبندی کردیم و حالا ماهانه باید 4 میلیون به حساب سرخیو واریز کنیم. از آن شب تا حالا دیگر قمار نکردیم. با برادرم تصمیم گرفتیم که یک نیسان بخریم و حالا از راه رانندگی با نیسان زندگی را میچرخانیم تا ببینیم در آینده چه پیش خواهد آمد.»
ارسال نظر