۱۲۲۶۶۹۷
۵۶ نظر
۱۲۲۸۱
۵۶ نظر
۱۲۲۸۱
پ

پیشنهادهای بی‌شرمانه به زن قربانی اسیدپاشی

گفتگوی روزنامه «اعتماد» با «سیما افشاری»، قربانی ۳۳ ساله اسیدپاشی را بخوانید.

گفتگوی روزنامه «اعتماد» با «سیما افشاری»، قربانی ۳۳ ساله اسیدپاشی را بخوانید.

پیشنهادهای بی‌شرمانه به زن قربانی اسیدپاشی

در بخشی از این گزارش بخوانید:

* هشت سال است که از ماجرای اسیدپاشی به سیما افشاری می‌گذرد. اسید توسط زنی به نام «پری‌سیما» بر صورت و بدن این دختر در یکی از پارک‌های شهرستان دهدشت از توابع کهگیلویه و بویراحمد پاشیده و همین موضوع باعث می‌شود زندگی سیما به‌طور کل نابود شود.

* پس از این اتفاق وحشتناک، ازدواج سیما با نامزدش منتفی می‌شود و دو، سه سال بعد از آن نیز مادر و یکی از برادران او از شدت ناراحتی فوت می‌کنند.

* حالا سیما با این وضعیت بد جسمانی نه می‌تواند سر کار برود و نه حتی پایش را از در خانه بیرون بگذارد، البته منظور از خانه فقط یک اتاق است. وضعیت مالی سیما نیز به‌ شدت ضعیف است طوری که حتی پولی ندارد تا هزینه خورد و خوراکش را تامین کند چه برسد به هزینه درمانش. او مانند تمام قربانیان اسیدپاشی از یاد رفته است با این تفاوت که برخی از این قربانیان به واسطه حمایت‌های خانواده‌های‌شان و برخی مسوولان دولتی توانستند عمل‌های مختلفی را برای روند درمان‌شان انجام دهند اما سیما از تمام این حمایت‌ها بی‌بهره ماند و صدایش در این هشت سال به گوش هیچ احدی نرسیده است.

* پری‌سیما؛ زنی که بر چهره و بدن این دختر اسید پاشید در حال حاضر در زندان شیراز به ‌سر می‌برد و از زندان با سیما تماس می‌گیرد و او را به بهانه‌های مختلف تهدید می‌کند. تنها تقاضای سیما از مسوولان دولتی و خیرین این است که او را مورد حمایت قرار دهند. در ۳۰ شهریور ماه ۱۳۹۳ پری سیما؛ زنی که تصور می‌کرد همسرش «عباس» قرار است با سیما افشاری ازدواج کند، برای او نقشه شومی کشید و سه بار به صورت و بدن سیما اسید پاشید.

سیما کلماتش را این‌گونه شروع می‌کند و می‌گوید:

* «شما اصلا نمی‌توانید درک کنید که به من چه می‌گذرد. همان سالی که به من اسیدپاشی شد برخی افراد از خارج از کشور با من تماس گرفتند و از من خواستند که برای درمان به آنجا بروم اما خب برخی مسوولان دولتی به من گفتند که همین جا بمان، ما سعی می‌کنیم هزینه‌های درمانت را تقبل کنیم اما تا همین الان که با شما صحبت می‌کنم دریغ از هزار تومان. بعد از هشت ماه که من در بیمارستان تحت درمان بودم وقتی مرخص شدم انگار دیگر فراموش شدم. فقط چند باری از روزنامه‌های مختلف برای مصاحبه با من تماس گرفتند چه فایده مصاحبه با من را منتشر کردند اما هیچ کس صدایم را نشنید.

* الان آن افرادی که به من گفتند ایران بمان کجا هستند؟! سه هفته است که غذا نخورده ام. اشتهایی هم برایم نمانده که بخواهم غذا بخورم. پس از آن حادثه دندان‌هایم را از دست دادم. زندگی من با این حادثه نابود شد. قبل از حادثه کارت‌های عروسی‌ام را هم پخش کرده بودم اما با این اتفاق ازدواجم به‌هم خورد. دو، سه سال پس از جریان اسیدپاشی مادرم از غصه من دق کرد و مُرد. چند وقت بعد از فوت مادرم هم یک شب وقتی مشغول شام خوردن بودیم برادرم سکته کرد و از دنیا رفت. بعد از مرگ برادرم به نان شبم هم محتاج شدم. هر جا هم برای کار می‌رفتم به خاطر چهره‌ام به من کار نمی‌دادند به آنها می‌گفتم شما کار می‌خواهید من در خانه انجام می‌دهم اما قبول نمی‌کردند.»

* «شما اگر می‌توانید بلیت تهیه کنید و بیایید دهدشت وضعیت زندگی من را از نزدیک ببینید. تک و تنها یک اتاق اجاره کردم و در آن نشستم و فقط به در و دیوارش نگاه می‌کنم تا بالاخره عمرم تمام شود. جرات هم ندارم پایم را از در این اتاق بیرون بگذارم. چه جوری بهتان بگویم تا از در خانه بیرون می‌روم پیشنهادهای بی‌شرمانه در این شهرستان به من می‌شود. چند وقت هم هست صاحبخانه جوابم کرده است، دنبال خانه می‌گردم اما با پولی که دارم بدترین منطقه را به من معرفی کردند. با این پولم باید بروم منطقه‌ای که معتادان و زنان روسپی در آن زندگی می‌کنند. چشم‌هایم هم بینایی‌اش را از دست داده فقط یک چشمم با درصد خیلی کمی می‌بیند. تا برسم به خانه و با شما صحبت کنم پایم پیچ خورد و افتادم داخل جوی آب.»

* (درخصوص زنی که روی صورت و بدنش اسید پاشیده): «پری سیما در زندان هم درگیری ایجاد می‌کند و به همین خاطر هر از گاهی زندانش را عوض می‌کنند و الان هم در زندان شیراز است. مرتب هم با من تماس می‌گیرد و تهدیدم می‌کند که اگر رضایت ندهی بد می‌بینی. دیه هم به من نمی‌دهد و می‌گوید پول ندارم. این زن از خانواده درستی نیست و قبل از من هم روی صورت یکی از اقوام‌شان اسید ریخته بود. پری سیما قبل از اینکه زندان برود طلاق گرفت. یک بار هم از زندان با من تماس گرفت و گفت که با یکی از زندانی‌ها که در بند مردان است ازدواج کرده. بعد هم به من گفت؛ آزاد که شدم جشن عروسی می‌گیرم. تو بیا و در مراسم عروسی‌مان برقص.»

* (درخصوص ماجرای اسیدپاشی‌اش): «عباس همسر پری سیما؛ دوست برادرم بود که روابط خانوادگی محدودی با ما داشت و چون برادرم راننده آژانس او بود، هر از گاهی به خانه ما رفت و آمد می‌کرد. به خاطر همین رفت و آمدها، همسرش تصور می‌کرد، عباس مرا برای ازدواج انتخاب کرده و دوست دارد، طوری که حدود یکی، دو ماه با من تماس تلفنی داشت و هر بار از من می‌پرسید می‌خواهی با شوهرم ازدواج کنی؟ من هر بار تاکید می‌کردم و می‌گفتم؛ من هیچ ارتباطی با شوهرت ندارم و راجع به من فکرهای اشتباه و قضاوت بی‌جا نکن و به خانه شوهرت برگرد و به زندگی‌ات ادامه بده، چون از مدتی قبل با همسرش قطع رابطه کرده بود و در منزل پدرش زندگی می‌کرد.

* پری‌سیما هر روز با من تماس می‌گرفت و به من فحش و ناسزا می‌داد. به مادرم توهین می‌کرد و حتی تهدیدم می‌کرد که می‌زنمت و می‌کشمت اما من هر بار تلفن را قطع می‌کردم و بارها تلفن را به مادر و برادرم می‌دادم تا آنها با او صحبت کنند اما حرف نمی‌زد تا اینکه روز حادثه لحن صحبت‌هایش با من تغییر کرد و با محبت و مهربانی با من حرف ‌می‌زد. می‌گفت؛ عزیزم من دوستت دارم، می‌خوام ببینمت، تو خیلی خوب و مهربانی. می‌گفت؛ دیگر شوهرش را دوست ندارد و می‌خواهد با فرد دیگری ازدواج کند و به خاطر من از همسرش جدا نشده است. روز حادثه با خودم قرآن به همراه برده بودم و برایش قرآن خواندم.

* به همان قرآن هم قسم خوردم که رابطه و احساسی نسبت به همسرش ندارم و دارد اشتباه می‌کند. او به همراه خاله‌اش آمده بود و ما در پارکی در نزدیکی میدان اصلی شهر با هم دیدار کردیم. پری‌سیما می‌گفت؛ می‌خواهم با شوهرم تماس بگیرم تا به همراه خواهر شوهرهام در اینجا حاضر شوند و به من ثابت کنند که با تو رابطه‌ای نداشته است و بعد از اینکه شوهرم آمد و مطمئن شدم خبری نیست با او خواهم رفت. من از پری سیما خواستم به شوهرش بدبین نباشد و به زندگی‌اش برگردد اما در همان لحظه خاله‌اش چند بار گفت که پری سیما زودتر کارت را انجام بده، برویم. وقتی پرسیدم منظورت از اینکه هر بار تکرار می‌کنی کارش را انجام دهد، چیست؟ گفت؛ می‌خواهم زودتر حرف‌های‌تان را تمام کنید تا برویم.

* درحالی که پری‌سیما با من حرف می‌زد، خاله‌اش بی‌تاب و بی‌قرار بود. وقتی عباس شوهر پری‌سیما به همراه ۳ خواهرش بعد از یک ساعت آمدند، در فاصله‌ دورتری از ما روی نیمکت نشستند. در همین حین زمانی که پری‌سیما با دو خواهرشوهرش داشت روبوسی و احوالپرسی می‌کرد، یکی از خواهرشوهرها و خاله‌ها مقابل دید مرا گرفتند و یک آن دیدم ماده‌ای به صورتم پاشیده شد که تمام صورتم سوخت و چشمانم را آتش زد. وقتی با دست صورتم را گرفتم و چرخیدم دوباره اسید را به پشتم پاشید، به‌طوری که تمام کمرم هم سوخت. کسی جرات نمی‌کرد به من دست بزند تا اینکه عباس مرا در چادری پیچید و به بیمارستان رساند. وقتی پلیس از عباس پرسید چه کسی اسید پاشیده او همسرش را معرفی کرد. پلیس عباس را هم بازداشت کرد و همان شب مرا به بیمارستان طالقانی اهواز منتقل کردند و بعد هم به بیمارستان فارابی تهران منتقل شدم.»

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • الف

    چجوری میشه بهشون کمک مالی کرد؟

  • ناشناس

    خدا لعنت کند همه اسید پاشها و اسید پاشهای اصفهان را

  • ناشناس

    چه میشه گفت از این دنیای زشت

  • ناشناس

    از مسعولان خاضعانه تقاضا دارم به داد این دختر برسید

    پاسخ ها

    • ناشناس

      مسئولان غم مردم ندارند

  • ناشناس

    با اسیدم شوهرتو نمیتونی برای خودت نگه داری

  • یک طلبه قم

    کمک به این خانم مظلومه از اوجب واجباته مسئولین محترم توجه کنین تا در آخرت گرفتار نشوین. ایشون وامثال ایشوون رو دریابین

  • ناشناس

    هرچند که گناه بزرگی مرتکب شده ولی مگه میشه ادم بی دلیل شک کنه و همچین کاری بکنه

    پاسخ ها

    • ناشناس

      قاضی القضات! یعنی هرکس شک می کنه باید اسیدپاشی کنه

    • David

      آره میشه

  • ناشناس

    کدوم مسئول. ..دلت خوش همشون دنبال پر کردن جیبشون هستن

  • ناشناس

    این همه دستگاه نهاد دولتی بودجه بگیر داریم چرا کمک نمیکنند

  • ناشناس

    هر روز هر ساعت یه داستان در ایران

  • ناشناس

    بله میشه آدم بیمار زیاده... شک و بدبینی و قربانی ستیزی تو هم از بیماریه

  • ناشناس

    خدا عالمه که چی بینشون بوده
    چرا خواهر شوهرها و خاله با پری سیما همکاری کردن ؟
    نمیشه قضاوتی کرد

  • بدون نام

    وقتی شوهر اسید پاش دوست برادرش بوده وزنش شک داشته وبهش می‌گفته چرا برادر این خانوم وخانواده رابطه با اون مرد رو قطع نکردن وبااون رفت وآمد داشتن

  • ندا

    کارت عروسی چیو پخش کرده

  • پیرمردپرسپولیسی

    اگه روانی باشه ، به زمین و زمان هم شک می کند .!!!

  • حسنی

    لطفا اگر به این دختر دسترسی دارید شماره تلفن یا شماره حسابش اعلام تا حد اقل مردم کمک کنند از تهران

  • ناشناس

    جای تاسف دارد ؛ در این جا افرادی که بضاعت دارند آستین را بالا بزنند و به این زن درمانده کمک کنند ،و دنیا و آخرت خود را تضمین کنند.

  • ناشناس

    اعدامش کنید بی خانواده رو

  • کار این دختر اشنباه بوده اما اسید پاشی جنایتی بزرگتر از قتل است

  • ناشناس

    چقد سخته

  • ela

    آره میشه. اینهمه آدم بیگناه کشته میشن اینم یکیش ولی بدتر

  • ناشناس

    باید پری سیما همینجور قصاص بشه

  • ناشناس

    اعدام نه، باید زجرکش بشه

  • علی

    متاسفم یک خانم اینقدر سنگدل وبی رحم باشه

  • ناشناس

    ای کاش بیمارستان ویژه‌ای این خانم را پذیرش کنه در ادامه درمان حتما مردم کمک بیشتر از نیاز هم خواهند نمود

  • ناشناس

    عجب نفهم ونادان بی شعوری فقط قصاص وتمام

  • مرتضی

    تور خدا به داد این دختر برسید اون دنیا وجود داره

  • ناشناس

    واقعا باید اعدامش بکنن تا درس عبرتی بشه برای بقیه آدما که هوس نکنن با زندگی و آینده کسی بازی بکنن

  • ناشناس

    باید این مجرم بیشرف رو ۱۰۰0۰بار اعدامش کنند

  • ناشناس

    از مسئولان تقاضا دارم به این دختر رسیدگی کنند اینم هم وطن ما هست کمکش کنید

  • ناشناس

    واقعااااا

  • v

    میزد میکشت این زن رو بهتر از این اسید پاشی بود چون هر روز داره میمیره و زنده میشه و کلا اسید پاشی کار خیلی کثیفی هست

  • حسین مرادی

    خداتورا شفابدهد خدا نکند انسان ذاتا بدبین باشد زمین و زمان حریفش نمیشوند

  • حسین مرادی

    خیلی دردناکه سرنوشت این زن تنها و بی یارو یاور خداوندابه فریادش برس

  • ناشناس

    لطفا یه راهی نشان دهید بتوانم کمک کنم
    شماره کارت یا شماره حساب رو بذارید من تا پایان عمرم بهش کمک می کنم

  • رامین

    فقط قصاص

  • ناشناس

    ای خدا، دنیا جای خیلی بدیه

  • اکرم

    خدایا خودت به این زن رنجدیده بی گناه کمک کن .اون پری سیمای شیطان صفت چرا قصاص نشده تا حالا!!؟؟؟

  • ایران وطن عزیز مان

    ,,حداقل شماره حسابی از این خانم بمردم عادی بدهید تا کسانی که دوست دارند کمک کنند شماره حساب داشته باشند

  • جعفر عبافروش

    برخی مرض های اجتماعی را فقط آتش پاک می‌کند، اگر دست من باز بود اول اسید پاشها و عاملین آن را در آتش می‌سوزاند تا عبرت اجتماع شوند(رسمی یا غیر رسمی) دوم مسولان ذیربطی هم که چتر حمایت را از مظلومان بر میدارند و فقط به میزهای ریاست چسبیده و دل بسته اند را در ملا عام آتش میزدم.....

  • میلاد

    انسانیت مرده

  • HasanJalil

    خدا
    آخر و عاقبت همه ماها رو بخیر کنه
    یعنی از این اتفاقها ،چندتاش تو کل دنیا هست ؟
    که تو این کشور
    مشابه این اتفاق ،تمامی نداره .
    زندگی یک دختر ،یک مادر ،یک برادر
    و چند انسان دیگه
    به خاطر هیچ و پوچ از بین رفته
    با تحمل سختی و درد های زیاد

  • فتاح جبلی

    چجوری میشه کمک کرد

  • عبدالله الاهوازی

    به راحتی

  • عبدالله الاهوازی

    ما را بدون اجازه ی خودمان خلق کردند.من که راضی نیستم.و دلیلی نمیبینم که مرا هم در آن دنیا مجازات کنند.

  • ناشناس

    اگر خبر گرفتید اطلاع بدید ممنون

  • ناشناس

    اگر راهی برای کمک‌هست بگید ممنون

  • ناشناس

    پیش باد بنام دین چه جنایتهایی که نمبکنند

  • خان بارچی

    شما رابخدا یک شماره کارت بانکی و یک شماره تلفن از ایشان اعلام بفرمایید تا به او کمک مالی کنیم

  • یک مذهبی انقلابی

    کمیته امدادوبهزیستی کمکش نمیکنن؟

  • مقداد

    خیلی خیلی سخته ، پروردگارا نصیب هیچ کس نشه این بلا و مصیبت

  • آسمان آبیست

    یه شماره کارت بدین تا مردم کمک کنن شاید این بنده خدا بتونه به درمان خودش برسه

  • ...

    دقیقا

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج