استاندار کرمانشاه و ۱+۵؛ تنِ ططری در گور لرزید!
روزی مرحوم اسماعیل ططری با سلف خود دکتر کریم سنجابی قیاس شد و حالا باید گفت نمایندۀ فقید که به پهلوانان شاهنامه می مانست و ابیات آن را از بر داشت هم در این سطح نازل نبود...
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: آنچه استاندار کرمانشاه در دولت ابراهیم رییسی دربارۀ ۱+۵ گفته و در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، یک اشتباه لفظی یا فراموش کاری نیست که از من نویسنده هم ممکن است سر بزند. ( او گفته پنج به علاوۀ یک یعنی پنج قدرت آن طرف و یک کشور که جمهوری اسلامی ایران است این طرف و این نشان دهندۀ عزت ماست).
از یک استاندار انتظار نمیرود مانند ادیبان سخن بگویند و همین که پشت تریبون فریاد نزند و مانند حسن عباسی و رائفیپور نباشد کفایت میکند ولی استاندار کرمانشاه، بیسوادی خود را دست کم در این موضوع خاص به نمایش گذاشته چون نشان میدهد طی این همه سال که در حال مذاکره با کشورهای موسوم به ۱+۵ هستیم خیال میکرده منظور از عدد ۱ ایران است و ۵ هم طرفهای مذاکره اند و بندۀ خدا نمیدانسته مراد از ۵، کشورهای عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل و اصطلاحا صاحب حق وتو است شامل آمریکا و چین و روسیه و دو کشور اروپایی و آن یک هم آلمان است که به این جمع اضافه شده اما عضو دایم نیست چون نمیتوانستند به آتش افروز جنگ جهانگیر دوم در سازمانی که برای جلوگیری از تکرار آن فاجعه تشکیل شد اعتبار ویژه بدهند. همان طور که اصطلاح ۳+۳ هم در موضوعی دیگر به کار رفت ( در مذاکرات قفقاز) و یعنی سه کشور اصلی به اضافۀ سه کشور مرتبط و ربطی به عزت و ذلت ندارد!
وقتی استاندار کرمانشاه خیال کرده مراد از آن یک ایران است یعنی از مذاکرات هستهای هیچ نمیداند اما آن کس که «نداند و بداند که نداند» دست کم ادعای گزاف نمیکند اما این بندۀ خدا احتمالا از آنهاست که نمیداند و نمیداند که نمیداند و گرنه داد سخن نمیداد در زمینه ای که هیچ نمی داند و تا به حال نشمرده که با حساب او یکی باید اضافه بیاید! چون یادداشتی با نگاه ریزتر به این قضیه منتشر می شود به نکتۀ متفاوتی میپردازم:
سالها پیش و دربارۀ مرحوم اسماعیل ططری نمایندۀ کرمانشاه به طعنه یادآوری کردم روزی از این شهر تاریخی و بافرهنگ دکتر کریم سنجابی نمایندۀ مجلس شورای ملی بود. استاد حقوق و چهرۀ شناخته شده در ایل سنجابی و در سطح ملی، عضو هیأت همراه دکتر مصدق در لاهه و وزیر فرهنگ او که ۲۵ سال بعد هم اولین وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران شد. به اتفاقات بعدی کار ندارم اما همین که آقای ططری با ۶ کلاس سواد جای دکتر سنجابی مینشست در خور تأمل بود.
با این همه زود دانستم که ططری ابیات فراوانی از شاهنامۀ فردوسی را از بر دارد و سیمای او نیز به پهلوانان شاهنامه میمانست.
جدای این همان یک کار که انجام داد و نام کرمانشاه را احیا کرد کافی بود. به یاد داریم وقتی رییس وقت مجلس «نمایندۀ باختران» را برای نطق پیش از دستور فراخواند اعتنا نکرد. ناطق نوری پس از چند بار با صدای بلند گفت: آقای ططری! چند بار صدا کنیم؟ او اما پاسخ داد: مرا صدا نکردید. گفتید نمایندۀ باختران بیاید! من نمایندۀ کرمانشاهم نه باختران. کرمانشاه قدمت صدها ساله دارد ولی باختران کجاست؟ همان که در لغت نامۀ دهخدا نوشته خانۀ دیوان و ددان؟ البته باختران بر اساس کلمۀ «باختر» به معنی غرب ساخته شده مثل خاوران از روی خاور و شرق و ربطی به دیو ودد دهخدا ندارد اما پیگیریهای ططری نام را برگرداند.
او سواد کلاسیک بالاتر از سیکل نداشت تازه برای نمایندگی مانند کار اجرایی تحصیلات بالا شاید لازم نباشد. ولو بعد از آن که خودشان از اینجا و آنجا مدرک گذاشتند برای محدود کردن دایره شرط مدرک گذاشتند و اگرچه او حرفی هم نمیزد که بیسواد جلوه کند و به عکس شعر فراوان از بر داشت و هر چه زمان گذشت در موضع گیریها هم سیمای یک نمایندۀ واقعی را بیش از پیش از خود به نمایش گذاشت و نماد منطقۀ زاگرس شد و راستش را بخواهید دوست داشتم میتوانستم آن متن را که مکتوب و چاپ شده بود از بین ببرم!
12 سال است که مرحوم ططری درگذشته اما احساس می کنم در ماجرای اخیر تن او هم در گور لرزیده وقتی شنید استاندار کرمانشاهی که با جان و دل برای آن میکوشید در این سطح از سواد و اطلاعات عمومی برخوردار است.
عمق درد را هنگامی می توان دریافت که احتمالا مدارک دانشگاهی هم برای خود دست و پا کرده اند و به نخبگان شهر هم رهنمود می دهند. شاید اکنون پشیمان باشد از این که ابتکار به خرج داده و از 1+5 گفته در حالی که مثل برخی همتایان خود می توانست به لباس زنان گیر بدهد. چون مهم ترین موضوع فعلا همین است و بهتر است دیپلماسی را به اهل آن واگذارد یا به آقای ام پی تی!
همان گونه که صدای آن سیلی که بر گوش استانداری نشست از یادها نرفته این نمایش بی سوادی و نه گاف و اشتباه هم فراموش نخواهد شد چندان که داستان سندِرقیت در عصر پهلوی و آن جملۀ نمایندۀ زن: «اعلیحضرت رضا شاه کبیر سِندِرقیت (با تلفظ senderghit ) ما زنان را پاره کردند.»
جریان از این قرار بود که در یکی از جشن های سالانه مربوط به زنان، در دوران پهلوی دوم نوشتهای را پیش روی یکی از نمایندگان زن مجلس قرار دادند تا آن را بخواند.
متن های آن دوران هنوز آمیخته با اصطلاحات عربی بود. در آن متن کلمه عربی “رقیّت” به معنی بندگی آورده شده و سندِ «رقیت» را سندرقیت خواند و ثبت و اسباب استهزا شد.
اولین وزیر خارجۀ ایران بعد از انقلاب از کرمانشاه بود و حالا پس از 43 سال کسی استاندار کرمانشاه است که نمی داند آن یک در 1+5 آلمان است نه ایران!
ارسال نظر