گیجکنندهترین فیلمهای فانتزی تاریخ سینما
فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness که تازه ترین اثر در دنیای سینمایی مارول است به خوبی نشان می دهد که چرا ژانر فانتزی یکی از محبوب ترین و پرفروش ترین ژانرهای سینمایی در سال های اخیر بوده و مخاطبان را به خود جلب کرده است.
روزیاتو: فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness که تازه ترین اثر در دنیای سینمایی مارول است به خوبی نشان می دهد که چرا ژانر فانتزی یکی از محبوب ترین و پرفروش ترین ژانرهای سینمایی در سال های اخیر بوده و مخاطبان را به خود جلب کرده است.
مفاهیمی مانند جهان های موازی و ابعاد زمانی چندگانه، نسخه های چندگانه از یک شخصیت و پرش بین واقعیت های متفاوت باعث شد که مخاطبان همزمان گیج شده و جذب یک داستان فانتزی باشند. پیچ و تاب داستانی بنیان ژانر فانتزی و برگ برنده آن است که همیشه توانسته مخاطب را سرگرم نگه دارد.
خالقان فیلم های فانتزی، مانند فیلم های دنیای سینمایی مارول، می توانند واقعیت را بسته به نیازشان تغییر دهند اما این موضوع گاهی اوقات می تواند موجب گیج شدن مخاطبان شود. چه این فیلم ها در ژانر فرعی ترسناک باشند، یا عاشقانه یا فیلمی غیرقابل توصیف، در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۱۰ مورد از گیج کننده ترین فیلم های فانتزی تاریخ سینما آشنا کنیم.
۱- Waking Life (۲۰۰۱)
فیلم Waking Life از آن دسته فیلم های فانتزی است که تا مدت ها بعد از تماشایش همچنان گیج و مبهوت خواهید بود. این فیلم داستان یک شخصیت بی نام با بازی وایلی ویگینز را روایت می کند که در رویای خود با شخصیت های مختلفی دیدار می کند. این شخصیت ها در مورد معنای زندگی با او صحبت کرده و سوالات بسیار جذابی از او می پرسند. این فیلم فانتزی در مورد زندگی، مرگ و زندگی پس از آن است اما در پایان هنوز مشخص نیست که چه اتفاقی برای شخصیت اصلی فیلم افتاده است. فرض بر این است که او مرده اما وقتی در سکانس پایانی شاهد محو شدن او در افق هستیم، مخاطبان از این سمبلیسم عجیب و غریب به شدت گیج شده اند.
۲- The Illusionist (۲۰۰۶)
در فیلم The Illusionist، شخصیت اصلی داستان به نام ایزنهایم یک شعبده باز در قرن نوزدهم میلادی در شهر وین است. او به سراغ عشق دوران کودکی اش، سوفی، می رود که در طبقه اجتماعی دیگری است و با یک شاهزاده شیطان صفت نامزد کرده است. با استفاده از قدرت شعبده بازی خارق العاده اش، ایزنهایم سخت مبارزه می کند تا سوفی را از نامزد بیرحمش نجات داده و از دست کسانی که به دنبال کشتنش هستند فرار کند. The Illusionist از آن دسته فیلم های فانتزی بی نقص است که همواره شما را در حال حدس زدن نگه می دارد. در فیلم هرگز توضیح داده نمی شود که ایزنهایم چگونه تردستی های حیرت انگیزش را اجرا می کند و به همین دلیل مشخص نیست که آیا او تنها قدرت تردستی بالایی دارد یا واقعاً از ماوراءالطبیعه کمک می گیرد. با این وجود زیبایی سوال «چطور این کار را کرد؟» باعث می شود که تماشای این فیلم بسیار لذت بخش باشد و The Illusionist توانسته به خوبی روح جادوگری و شعبده بازی را به تصویر بکشد.
۳- Eraserhead (۱۹۷۷)
تماشای فیلم Eraserhead بدون شک علاوه بر ترساندن شما، گیج و مبهوتتان نیز خواهد کرد. این فیلم به کارگردانی دیوید لینچ است که از موثرترین کارگردانان سینمای فانتزی و وحشت به شمار می آید. فیلم Eraserhead داستان شخصیتی به نام هنری اسپنسر را روایت می کند که در می یابد پدر فرزندی است که نمی تواند به آن نگاه کند. نوزاد هرگز دست از گریه کردن بر نمی دارد و این موضوع رفته رفته باعث می شود که هنری و نامزدش دچار توهمات ترسناک شوند. این فیلم که در سال ۱۹۸۴ منتشر شده یک فیلم سیاه و سفید و به سبک و سیاق فیلم نوآر است. بین جیغ های نوزاد داستان، توهمات عجیب و غریب شخصیت ها و دنیای صنعتی بدون روحی که شخصیت ها در آن زندگی می کنند، افکت های عجیب فیلم باعث می شود که مخاطب دائماً چند سوال را از خود بپرسد، حتی پس از پایان فیلم. آیا نوزاد واقعاً چهره عجیبی دارد یا تنها نمادی از ترس هنری از پدر شدن است؟ آیا اتفاقات فیلم واقعی هستند یا تنها یک خواب و رویا هستند؟ در نهایت این مخاطب است که خودش باید به این سوال ها پاسخ دهد بدون این که پاسخی در داستان فیلم در اختیار او قرار گیرد.
۴- In The Mouth Of Madness (۱۹۹۴)
وقتی یک نویسنده رمان های ترسناک به نام ساتر کین مفقود می شود، یک کارشناس بیمه به نام جان ترنت به شهری عجیب به نام هابز اِند فرستاده می شود تا واقعیت ماجرا را کشف کند. اما او خیلی زود در می یابد کتاب هایی که نویسنده گمشده نوشته است تاثیر عجیبی روی کسانی دارند که آن ها را می خوانند و رازهای ترسناکی حول برخی از داستان های عجیب وی وجود دارد. فیلم In the Mouth of Madness تنها سرنخ های ریزی در اختیار مخاطب قرار داده و تصویری شفاف از آن چه که رخ می دهد را نمایش نمی دهد. ترنت نیز خود را در معرض تاثیرات عجیب کتاب های کین می یابد اگر چه هیچگاه دلیل واضحی برای این موضوع داده نمی شود.
۵- Pink Floyd: The Wall (۱۹۸۲)
Pink Floyd: The Wall یک فیلم اپرای راک است در مورد موسیقی گروه موسیقی راک سنتی مشهور پینک فلوید. در فیلم، شخصیت اصلی یک ستاره راک به نام پینک است که از مواد مخدر برای تعمق در دوران کودکی و دیوار استعاره ای که برای محافظت از خود دورش می سازد استفاده می کند. اما از طریق توهماتش، این دیوار به یک دیوار واقعی تبدیل می شود و او تلاش دارد به هر قیمتی شده آن را خراب کند. برخی کاربران شبکه های مجازی آن را فیلمی سمبلیک، پرمعنا و پیچیده توصیف کره اند و می گویند که برخی از سکانس های آن فوق العاده، تکان دهنده و گیج کننده هستند. در حالی که مخاطبان می دانند که توهمات و رویاهای پینک از سبک زندگی اش نشأت می گیرند، سمبلیسم چیزی که او می بیند و یاد می گیرد و تفکراتی که در مورد زندگی اش دارد هرگز مشخص و شفاف نیستند.
۶- ۱۴۰۸ (۲۰۰۷)
فیلم ۱۴۰۸ فیلمی ساخته سال ۲۰۰۷ است که بر اساس داستان کوتاهی به همین نام نوشته استفن کینگ ساخته شده است. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که بعد از مرگ دخترش شروع به تحقیق در مورد فعالیت های غیرطبیعی می کند و در نهایت به پاسخی ناامید کننده می رسد که چیزی غیر از مرگ نیست. اما همه چیز وقتی تغییر می کند که وی به بررسی یک اتاق مرموز و جن زده در هتل دلفین می کند و به این اتفاقات ماوراءالطبیعه باور پیدا می کند که عواقب ترسناکی در پی دارد. این فیلم با بازی جان کیوزاک و ساموئل ال جکسون، از ابتدا تا انتها مخاطب را در حال حدس زدن نگه می دارد. در تمام طول مدت فیلم از خود خواهید پرسید که چه چیز واقعی است و چه چیز واقعی نیست. به نظر می رسد که اتاق شماره ۱۴۰۸ در فضایی متفاوتی از دیگر اتاق های هتل قرار دارد که باعث می شود مخاطب درک ثابت و درستی از اینکه شخصیت اصلی مرده یا هنوز زنده است نداشته باشد.
۷- Day Watch (۲۰۰۷)
فیلم Day Watch در واقع دنباله ای بر فیلم Night Watch است فیلمی بر اساس رمانی به همین نیم نوشته سرگئی لوکیاننکو. این سری فیلم داستان نبرد بین نیروهایی را روایت می کند که شب را از روز جدا می کنند و البته تکه ای گچ باستانی که می تواند به دارنده آن قدرت تغییر سرنوشتش را بدهد. در Day Watch، مردی به نام آنتون به قتل چندین خون آشام متهم شده و همه چیز علیه اوست اما او در واقع مرتکب این قتل ها نشده و سعی دارد با پیدا کردن آن گچ باستانی سرنوشتش را تغییر دهد. این سری فیلم به خاطر گیج کننده بودنش شناخته می شود اما درک اتفاقات فیلم Day Watch از بقیه سری سخت تر است. این فیلم به ندرت قابل درک است به ویژه بدون خواندن کتاب هایی که بر اساس آن ساخته شده است. تاریخ پیچیده بین دو طرف جنگ و ویژگی های استعاره ای داستان به خوبی توضیح داده نمی شوند و به همین خاطر مخاطب باید دائماً سرش را از گیجی و ابهام بخاراند.
۸- The Nines (۲۰۰۷)
در فیلم The Nines، رایان رینولدز یکی از جدی ترین نقش هایش را بازی می کند. او در این فیلم نقش گری را بر عهده دارد، کسی که تصادفاً و در حین سوزاندن وسایل نامزدش، خانه خود را به آتش می کشد. او در نهایت تحت بازداشت خانگی قرار می گیرد اما در خانه دوستش زیرا خانه خودش از بین رفته است. در طول دوره حصر خانگی، همه چیز به سرعت عجیب و غریب می شود پس از آنکه گری در هر گوشه ای از اتاق یک عدد ۹ می بیند. به گفته کسانی که فیلم را دیده اند، The Nines در ابتدا گیج کننده و مهم است که باید باشد. با هر بخش جدید از داستان، شخصیت ها به عنوان افراد متفاوتی به مخاطب معرفی می شوند که باعث می شود بیینده از هویت این افراد اطمینان نداشته باشد. در پایان همه چیز رفته رفته معنا پیدا می کند اما چندین سوال باقی می مانند که بیننده باید با تصورات خود به آن ها پاسخ دهد.
۹- The Man From Earth (۲۰۰۷)
وقتی یک استاد بازنشسته دانشگاه به نام جان اولدمن یک جشن خداحافظی کوچک برگزار می کند، تصمیم می گیرد به دوستان و همکارانش بگوید که او در واقع یک غارنشین باستانی است که بیش از ۱۴,۰۰۰ سال عمر دارد. دوستانش ادعاهای او را باور نمی کنند تا اینکه صحبت های اولدمن برای ثابت کردن ادعاهایش تکان دهنده و باورپذیر می شوند. تمام داستان فیلم The Man From Earth در خانه اولدمن روایت می شود با کمی اکشن. مخاطبان باید به هر کلمه ای که از دهان شخصیت ها بیرون می آید دقت کامل داشته باشند وگرنه از داستان سر در نخواهند آورد اما حتی با انجام این کار نیز کسی نمی داند واقعاً اولدمن یک انسان باستانی است یا خیر. در نهایت نیز فیلم بدون اینکه پاسخی قطعی به این سوال بدهد به پایان می رسد.
۱۰- Inland Empire (۲۰۰۶)
فیلم Inland Empire یکی دیگر از فیلم های دیوید لینچ است و به همین خاطر حتی پیش از تماشای فیلم نیز می دانید که با یک داستانی در مورد یک واقعیت دستکاری شده و عجیب روبرو خواهید شد. این فیلم داستان بازیگری به نام نیکی گریس را روایت می کند که در نهایت نقشی را بدست می آورد که امیدوار است حرفه بازیگری نه چندان موفق او را زیر و رو کند. برای اطمینان از اینکه در این نقش بهترین بازی را داشته باشد، نیکی شخصیت این نقش را در خود نهادینه کرده و رفته رفته درکش از واقعیت را از دست می دهد. شاید لینچ در داستان این فیلم بیش از حد گیج کننده عمل کرده و به همین خاطر بسیاری معنای فیلم را درک نمی کنند. بسیاری این فیلم را بیش از حد گیج کننده، بیش از حد انتزاعی و بیش از حد باز توصیف کرده اند. این فیلم همزمان چند خط داستانی غیرمرتبط را روایت می کند که برخی از آن ها دستکم در ظاهر ارتباطی با داستان مرکزی فیلم ندارند که باعث می شود مخاطبان درک واضحی از داستان نداشته باشند.
ارسال نظر