۱۲۰۸۲۶۰
۱۹ نظر
۱۵۷۶
۱۹ نظر
۱۵۷۶
پ

دردسر وسوسه‌های تازه‌ عروس برای شهرام

مرد جوان وقتی لباس دامادی پوشید، تصور نمی‌کرد وسوسه‌های زنانه وی را پشت میله‌ های زندان گرفتار می‌ کند. دزدی‌ های خاموش از خانه تاجر ثروتمند در شمال تهران زیر سر راننده قدیمی بود.

رکنا: مرد جوان وقتی لباس دامادی پوشید، تصور نمی‌کرد وسوسه‌های زنانه وی را پشت میله‌ های زندان گرفتار می‌ کند. دزدی‌ های خاموش از خانه تاجر ثروتمند در شمال تهران زیر سر راننده قدیمی بود.

اواخر زمستان یک تاجر آهن با مراجعه به دادسرای ادعا کرد خانه‌ اش مورد دستبرد قرار گرفته و نمی‌ داند دزدان چگونه توانسته‌ اند به گاوصندوق وی دسترسی داشته باشند.

دردسر وسوسه‌های تازه‌ عروس برای شهرام

«محمود» 57 ساله که آشفته بود، وقتی پیش روی بازپرس ایستاد، گفت: من بیشتر نگران حریم خانه‌ ام هستم اینکه یک دزد به راحتی بتواند داخل خانه‌ ام شود، نگران‌کننده‌ است. هر چه به سرقت رفته، فدای سر خانواده‌ ام، اما احساس می‌ کنم اتفاقات خطرناکی می‌ افتد.

وی افزود: در گاوصندوقم حدود 7 سرویس طلا به ارزش نزدیک 3 میلیارد تومان بود به علاوه پول و ارز خارجی که تصور می‌ کنم 800 میلیون تومانی می‌ شد، چند ساعت مچی میلیونی و یک خنجر عتیقه که همگی سرقت شده‌ اند. محمود ادامه داد: این گاو صندوق از سال‌ها پیش در کمد دیواری اتاق‌ خوابم تعبیه شده و جز من و همسرم کسی رمزش را نمی‌ داند و کلیدهایش فقط نزد من و «نازنین خانم» است.

در این تبهکاری به هیچکس شک ندارم

مدت‌ ها می‌شد بنا به اینکه نیازی به وسایل داخل آن نداشتیم اصلا سری به آن نزده بودیم. مرد تاجر که صدایش می‌ لرزید، گفت: دیروز وقتی از سر کار به خانه رفتم، چون ساعتم از کار افتاده بود، خواستم یکی از ساعت‌ ها را بردارم که سراغ گاو صندوق رفتم و وقتی آن را باز کردم، جز دفترچه‌های تلفن و مدارک ملکی هیچ‌چیزی داخلش نبود. سریع از نازنین سراغ جواهرات، ارزها و ساعت‌ ها را گرفتم که او اظهار بی‌اطلاعی کرد. من دو دختر و یک پسر دارم که همگی در اروپا زندگی می‌ کنند و هیچ‌ کدام یک سالی می‌ شود به ایران نیامده‌ اند.

رفت و آمد آنچنانی‌ای هم با کسی ندارم و نمی‌دانم دزد چه کسی است، به هیچکس شک ندارم و احساس بدی به من دست داده است. این مرد ادامه داد: کلید گاوصندوق همیشه همراهم است و در دسته‌ کلیدهایم گذاشته‌ ام. هیچ‌ وقت از آنها غافل نبوده‌ام و مدام با خودم به شرکت می‌ بردم. با توجه به معمایی بودن این سرقت، بازپرس پرونده از پلیس خواست دزد میلیاردی را به دام اندازند، ماموران در بررسی‌ های میدانی و در حالی که در صحنه سرقت هیچ سرنخی وجود نداشت، مطمئن شدند دزد یک آشناست.

داماد درستکار است؟

بدین ترتیب تجسس‌ها روی آشنایان مرد تاجر متمرکز شد و کارآگاهان دیدند جز راننده جوان محمود هیچکس دیگری نمی‌توانسته فرصتی برای سرقت کلید گاوصندق داشته باشد. در این شاخه تاجر آهن وقتی شنید شاید راننده‌اش دزد خانه وی باشد، با قاطعیت گفت که «شهرام» پسری بسیار درستکار و امانتدار است و وی که از 5 سال پیش راننده‌اش بود، بارها از امتحان‌های سخت پیروز بیرون آمده است.

محمود گفت: بارها خانه و زندگی‌ام را به این راننده سپرده‌ام. او جای خالی پسرم را پر می‌کند، طوری که 7 ماه پیش برای وی عروسی مجللی گرفتم و حتی آنها را برای ماه‌عسل به ترکیه فرستادم. بعید می‌دانم او به این اندازه نمک‌نشناس باشد. با وجود اصرارهای تاجر آهن به سلامت شخصیت شهرام، کارآگاهان در اقدامات تخصصی همه حساب‌های بانکی این تازه‌داماد و همسرش را تحت بررسی قرار دادند و دیدند آنها ثروت میلیاردی دارند.

وسوسه‌های عروس‌خانم

ماموران که مطمئن بودند دزدی زیر سر راننده تاجر آهن است، با تمرکز بیشتری وی را تحت نظر گرفتند و بعد از 15 روز متوجه شدند این مرد 27 ساله در حال خرید یک خانه گرانقیمت است. تیم پلیس به کمین نشست و وقتی تازه‌عروس و داماد برای خرید این خانه سر قرار با فروشنده حاضر شدند، سراغشان رفت و هر دو را دستگیر کرد.

شهرام که باور نمی‌کرد نقشه‌اش لو رفته است، وقتی دید در برابر صاحبکارش ایستاده است، سر به زیر انداخت و گریه کرد. این مرد که مدام افسوس می‌خورد، گفت: من تا آخر عمرم مدیون آقامحمود هستم و از همان لحظه نخست می‌دانستم اشتباه می‌کنم، اما همسرم شب و روز در گوشم می‌خواند و وسوسه‌ام می‌کرد تا دست به سرقت بزنم.

وی افزود: وقتی به خواستگاری «رویا» که دخترعمویم است، رفتم، آقامحمود گفت که حقوقم را 5 میلیون تومان عنوان کنم و قول داد پول پیش خانه‌ام را پرداخت کند و مقداری نیز وسایل برایم بخرد.

رویا می‌خواست بارم را ببندم

این‌ها را به همسرم گفتم، بعد هم عروسی مجلل و یک ماه‌ عسل شگفت‌ انگیز که شاید هیچگاه در خواب هم نمی‌دیدم، اما رویا از همان هفته نخست مدام به من گفت که اگر بلایی سر صاحبکارم بیاید، من سرگردان خواهم شد و حتی وارثان اخراجم خواهند کرد. مدام می‌ گفتم دست از این خیالات بردارد، اما رویا می‌خواست بارم را ببندم. او می‌گفت آقامحمود به اندازه‌ای ثروت دارد که با کم شدن بخشی از آن ضربه‌ ای نبیند. البته این را راست می‌گفت، چراکه بارها در ماشین درباره سرویس‌های طلا، ساعت‌ها و دلارهای داخل گاوصندوق خانه‌اش شنیده‌ بودم. همسر آقا محمود مدام می‌گفت سرویس‌ ها قدیمی شده‌اند و باید عوض شوند و آقا مقاومت می‌ کرد و مرتب بهانه می‌ آورد.

تازه‌ داماد جوان با بغض گفت: چندباری همسر آقامحمود در تماس با موبایلش رمز گاو صندوق را پرسیده بود و من آن را حفظ کرده بودم. کلید گاوصندوق هم در دسته‌کلید آقامحمود بود. یک بار که برای انجام کاری از ماشین پیاده شد و از من خواست سراغ نازنین‌‌خانم بروم، چون کیفش را همراه نبرد، دسته‌ کلیدش را هم جا گذاشت. سریع به محله‌مان رفته و از کلیدساز آشنا خواستم یک یدک بسازد و او چون مرا می‌ شناخت و می‌ دانست اهل دوز و کلک نیستم، آن را ساخت، بعد از آن روز منتظر فرصت بودم تا اینکه آقامحمود و نازنین‌خانم 4 ماه پیش نزد بچه‌هایشان رفتند.

پاسخ ناجوانمردانه به برخورد پدرانه

من که همه کلیدها را داشتم، داخل رفتم. شنیده بودم که گاوصندوق در کمددیواری اتاق‌ خواب آقا محمود است، اولین‌ بار بود که داخل خانه می‌رفتم، خیلی ترس داشتم، اما بعد از سرقت که خانه را ترک کردم، نمی‌دانم چرا احساس کردم همسرم راست می‌گوید و باید بارم را ببندم. سرویس‌های طلا با فاکتورهایشان بود، همه را فروختیم و پول‌ها را به حساب رویا واریز کردم، می‌ دانستم ماجرای سرقت تا مدت‌ها مشخص نخواهد شد.

همینطور هم بود آقامحمود و نازنین‌خانم وقتی از سفر برگشتند تا 4 ماه نفهمیدند، اما بعد از یک هفته وجدانم به درد آمد. آقامحمود با من پدرانه برخورد می‌کرد و مدام می‌گفت نگران آینده نباش خودم برایت فکرهایی دارم و بچه‌هایت حتما خوشبخت خواهند بود.

چندباری خواستم بگویم چه غلطی کرده‌ام، اما رویا نپذیرفت، می‌دانستم آقامحمود مرا خواهد بخشید تا اینکه دستگیر شدم. رویا هم در بازجویی‌ها گفت: من در سرقت شرکتی نداشتم، اما همیشه افسوس ثروت صاحبکار شوهرم را می‌خوردم و پیشنهاد این سرقت از سوی من بود، متاسفم و خیلی پشیمان هستم.

وی افزود: با این پول‌های میلیاردی می‌توانستم خوشبخت‌ترین عروس دنیا باشم، اما حالا هم آبرویم می‌رود و هم شوهرم باید زندانی شود. بنابراین گزارش، مرد تاجر که شوکه شده بود، خواستار مجازات این عروس و داماد نمک‌ نشناس شد که شهرام با قرار سنگین روانه زندان شد. همه اموالشان نیز توقیف و رویا با سپردن وثیقه تا زمان محاکمه در دادگاه جزایی و عمومی تهران با اتهام معاونت در سرقت آزاد شد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    پول بعضی وقت ها فقط مایه بدبختی انسان هاست

  • شاپور

    مرد اگه شرف داشت اون زنو باید همون روز که پیشنهاد خیانت میداد طلاق میداد ، چون زنه پول پرست بود و ۱ روزی بخاطر پول به شوهرشم خیانت میکرد

  • ناشناس

    این مردراوسوسه دزدی کرد.وابروی خودش رابرای همیشه برد.زندگی خوب وراحتی داشتی ودرکنارخانواده تاجربخوبی داشتی زندگی میکردی واوهم بااینهمه ثروت حالایاحلال ویاحق الناس بتووعده های خوبی هم داده بودخراب کردی رفت

  • ناشناس

    راننده نمک نشناس مگه می تونستی بخوری

  • ناشناس

    آدرس تاجر کجاست برم راننده ش بشم...

  • ناشناس

    لعنت بر وسوسه کنندگان

  • هیچ کاری مانند خیانت تهوع بر انگیز نیست حالم بهم خورد!

  • ناشناس

    اون که گفته بود بهت خیالت از آینده راحت باشه به شانس زندگی پشت پا زدی پسر

  • آدم باید ادم باشه نمک نشناس نباشه وگرنه وسوسه همیشه وجود داره...

  • ناشناس

    به‌ این میگن فتنه زنانه

  • ارشین

    همیشه پای یک زن در میان است .یعنی همین .

    آخه آدم نمک نشناس .با یک صاحب کاری این چنین با مرام باید این طور رفتار کنی .
    حالا بدو تا برسی .که هیچوقت نخواهی رسید.

  • ناشناس

    احسنت

  • ناشناس

    یک خانم آشنای ما ۳سال همدم یک بانوی ثروتمند تهرانی بود که اونم فرزندانش مقیم خارج از کشور بودند،این خانم اینقدر امانت‌دار و صادق بود که بعد از مرگ صاحب کارش،فرزندانش که خارج از کشور بودند،این پرستار رو به یک خانواده ثروتمند دیگه معرفی کردند و اون خانم یک روز هم بیکار نموند و اینو مدیون درستکاری و امانتداریش بود
    به اعتماد دیگران خیانت نکنید قطعا عاقبت به خیر میشید

  • ناشناس

    یه گربه توحیاط داریم ازکوچیکی اینجابوده بخاطرغذایی که بهش میدیم نمیدونیدچه محبتی میکنه. متاسفم که مااینطورجواب محبت میدیم

  • کر لال زاده

    تکرار قصه ادم و هوا
    بازم خانم و وسوسه مرد
    شما که تو بهشت بودین، حالا جهنم را تجربه کنید

  • ناشناس

    زن خیانتکار لعنت بهت

  • ناشناس

    اینجاست که میفرماید...من شرالوس واس الخناس ..الذی یوسوس فی صدورالناس

  • ناشناس

    همین پست فطرت ها اعتماد بین مردم رو از بین بردند.

  • من

    همیشه پای یه زن در میان هست

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج