انواع شکنجهها در زندانهای آمریکا در جهان
داستان زنی که قربانی هوسبازی نظامیان شد
نادیه یکی از هزاران زن عراقی است که بیدلیل و بیگناه دستگیر و به ابوغریب منتقل شد، وی پس از ۴ ماه که بیگناهیش به اثبات رسید از زندان آزاد شد، اما دیگر جایی میان خانواده خود نداشت.
در این گزارش سلسلهوار سعی شده لیستی از انواع شکنجه در این زندانها بصورت مستند ارائه شود؛ شکنجههایی که گاه شرح و بیان آنها در قالب کلمات و جملات نمیگنجد و از تصور آدمی خارج است.
در شانزدهمین بخش از این مجموعه به سرگذشت "نادیه"، دختر عراقی میپردازیم که ۴ ماه را در زندان ابو غریب بیگناه و بیدلیل سپری کرد و پس از خروج از زندان به دلیل شرایطی که با آن مواجه شد، مجبور به ترک خانه و خانواده شد تا به عنوان یک پرستار کودک و خدمتکار نزد یک خانواده مشغول بکار شود، وی داستان خود را اینگونه برای ما بازگو میکند.
* تاریخچه زندان ابوغریب
زندان ابو غریب که در ۳۲ کیلومتری بغداد، پایتخت عراق قرار دارد ، در زمینی به مساخت ۱.۱۵ کیلومتر مربع احداث شده و دارای ۲۴ برج مراقبت و کنترل است که پس از اشغال عراق توسط نظامیان آمریکایی به دلیل شکنجههایی که در آن صورت میگرفت و تصاویر آن به رسانههای مختلف جهان درز پیدا کرد، معروفیت جهانی پیدا کرد.
* نحوه بازداشت و انتقال به ابو غریب
برای دیدن یکی از دوستانم به خانه آنها رفته بودم که ناگهان نظامیان آمریکایی به بهانه یافتن سلاح به خانه آنها ریختند و پس از گشتن کامل خانه و عدم یافتن چیزی به سراغ افراد خانواده آمده و همه را بازداشت کردند که من هم جزو آنها بودم، خیلی تلاش کردم تا به هر طریق ممکن به آنها بفهمانم من در اینجا مهمان بودهام و اصلا ارتباطی به موضوع ندارم، چه رسد به اینکه بازداشت شوم و چون از زبان آنها زندان ابوغریب را شنیدم از شدت نارحتی از هوش رفتم.
* آغاز اسارت در سلول انفرادی
همین شد که وارد زندان ابو غریب شدم، مرا به سلول تاریک و کثیفی انداختند، انتظار داشتم پس از اثبات بیگناهیم بازداشتم زیاد طول نکشد. روز اول برایم خیلی سخت گذشت، بویژه آنکه هنوز به بوی زننده و کریه زندان خو نگرفته بودم و چون زنگ نمناک و تاریک بود، به شدت بر ترس و وحشتم از آن مکان افزوده بود، خندههای وحشتناک زندانبانان در خارج زندان مرا دیگر به وحشت انداخته بودند، از این ترسیده بودم که چه چیز و چه کس در انتظار من خواهد بود. برای اولین بار خود را در تنگنای سختی میدیدیم و اینکه وارد دنیای ناشناختهای شدهام که اینطور به نظر میرسد، راه خروجی از آن نیست. در این افکار بودم که صدای نظامی زنی با لهجه غلیظ عربی به گوشم رسید. وارد سلولم شد و تا جایی که توانست مرا زد. تصور چنین صحنههایی حتی در خیالم هم نمیگنجید چه رسد به واقعیت؛ پس از آن مرا به شدت تکان میداد و میگفت، اعتراف کن، من تمام طول روز تو را زیر نظر داشتم. من حتی خصوصیترین لحظههای زندگیت را که در کنار همسرت بودهای ضبط کردهام.
* خوراندن داروی بیهوشی و تعرض به نادیه
خندیدم و گفتم، من اصلا همسر ندارم. بسیار عصبانی شد و پس از یک ساعت کتک زدن مرا وادار کرد تا یک لیوان آب بخورم که بعدها متوجه شدم، ماده مخدری در آن ریخته شده بود، چون دو روز بعد یا بیشتر چشم باز کردم و دیدم که تمام لباسهایم تکه و پاره شدهاند و آن وقت بود که دریافتم چه بلایی سرم آمده است.
* تلاش برای خودکشی
آن قدر خشمگین و عصبانی بودم که جنون به من دست داده بود، سرم را محکم به دیوار زندان میکوبیدم تا از این ننگ راحت شوم که بیش از ۵ نظامی آمریکایی وارد شدند و مرا از این کار بازداشتند، البته با کتک زدن و سپس برای اینکه به اصطلاح درس عبرتی به من داده به من داده باشند، دوباره در میان صدای قهقههای وحشیانه و صدای بلند موزیک به من تعرض کردند. این اقدام به امری روزانه تبدیل شده و تفاوت در این بود که هر روز بر وحشیگری آنها افزوده میشد.
* تشدید شکنجهها
این وضعیت تا یک ماه ادامه داشت تا این که یک روز یک نظامی آمریکایی آمد و یک دست لباس نظامی به من داد و مرا به یک دستشویی برد که در آن هم شیر آب سرد و هم آب گرم بود و از من خواست حمام کنم، با اینکه توانی برایم باقی نمانده و تمام بدنم کبود شده بود، با این حال خوشحال بودم، در حال حمام کردن بودم که دیدم دوباره آن نظامی سیاهپوست آمد و به من تعرض کرد و دوباره مرا به همان سلول بازگرداند و این وضعیت بار دیگر تکرار شد، در مواردی حتی روزی ۱۰ بار هم مورد تعرض قرار میگرفتم.
* آزادی به شرط همکاری یا عدم اثبات اتهام
یک روز یک نظامی زن آمریکایی نزد من آمد و گفت که امروز قرار است یک افسر بلند پایه از زندان دیدن کند، اگر او را از خود راضی نگهداری آزاد میشوی و چون مخالفت مرا دید بسیار عصبانی شد و با شلاقی که بدست داشت شروع به زدن من کرد، سپس مرا به حمام برد و هربار که مخالفت مرا میدید، بالطبع از آن شلاق استفاده میکرد، پس از حمام کردن خود لباسی به تنم پوشاند و مرا آرایش کرد، پس از آن مرا به اتاقی برد، در آنجا تنها بودم تا اینکه همان زن با ۴ نظامی آمریکایی درحالی که دوربینهای فیلمبرداری در دست داشتند، به همراه آن زن وارد اتاق شدند و آن زن با تمام وحشیگری مر شکنجه میکرد و آن ۴ چهار نظامی هم از من فیلمبرداری میکردند و پس از آن هم آن ۴ نظامی را آزاد گذاشت تا هرآنچه بخواهند برسرم بیاورند، براثر شکنجههای وارده از هوش رفتم و وقتی به خود آمدم، خود را بار دیگر در سلولم یافتم درحالی که نشانههای گاز گزفتن و جای ناخنها و سوزاندن با سیگار تمام بدنم را فرا گرفته بود.
* آزادی؛ اما دیگر جایی در خانواده نداری
روز بعد ماری، آن نظامی زن آمریکایی نزد من آمد و گفت که چون با آنها همکاری داشتهام مرا آزاد خواهند کرد، که بعدها دریافتم در واقع چون نتوانسته بودند، اتهامی را درباره من ثابت کنند، مجبور شده بودند، مرا آزاد کنند روز آزادیم همان لباسهایی را برایم آوردند که روز دستگیری آنها را از تنم بیرون کرده بودند، پس از آن مرا از ابو غریب سوار یک جیپ کرده و به محلی در نزدیکی خانه پدریم رساندند، اما چه سود که دیگر جایی در آن خانه نداشتم.
خیلی زود دریافتم که خانوادهام با اعلام مرگ من و گرفتن ختم ۴ ماه زودتر مرا به دیار باقی فرستاده بودند و برادرانم با چاقوهای برنده انتظار مرا میکشیدند تا پس از آزادی از زندان ننگ و عاری را که ناخواسته از جانب من بر آنها وارد شده با خون من بشویند.
به همین دلیل از خانه فرار کردم و به بغداد رفتم تا به عنوان یک خدمتکار و پرستار کودک در خانه یک فرد خیر مشغول بکار شوم.
منبع: فارس
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
hagjetoone .khoda saretoon ovord.8sal ba mardome ma hamin karo kardid.naze 60eshoon.nooshe jooneshun.kamm az in balaha sare irania nayovordid