مرد نابینا عامل کوری خود را بخشید
مرد صافکاری که در جریان درگیری با مشتریاش او را کتک زده و باعث کوری وی شده بود، با رضایت بدون قید و شرط شاکی پرونده بعد از چهارسال از زندان آزاد میشود.
چهارسال قبل مردی به پلیس شکایت کرد و گفت: «صافکاری به نام سعید با واردآوردن ضربهای به چشم من باعث شد کور شوم.»
شاکی توضیح داد: «ماشینم را برای صافکاری برده بودم بعد از پایان کار بر سر دستمزد اختلاف پیدا کردیم و مرد صافکار و چندنفر دیگر مرا بهشدت کتک زدند و ضربهای که او به چشم من وارد کرد باعث شد چشمم را از دست بدهم.»
شکایت این مرد باعث بازداشت مرد صافکار شد. متهم ابتدا واردکردن ضربهای که باعث کوری شاکی شده بود را قبول نکرد و گفت به یاد ندارد چنین ضربهای به او زده باشد اما هنگام درگیری چوب در دست داشت و با همان چوب به مرد شاکی حمله کرد و ضربهای به او زد. این در حالی بود که پزشکیقانونی ازبین رفتن کامل بینایی مرد شاکی را بر اثر ازبینرفتن نسج چشم تایید کرد. کیفرخواست علیه متهم با توجه به مدارک موجود صادر شد و با توجه به اینکه شاکی نیز درخواست قصاص کرده بود پرونده به شعبه۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه اول رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان تهران کیفرخواست را خواند، شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت: وقتی ماشینم را برای صافکاری بردم سر مبلغی با هم توافق کردیم و کار آغاز شد اما سعید مرتب کارم را عقب میانداخت و هرروز بهانه میآورد. چون محل کارم دور بود و خیلی سختی میکشیدم مرتب سراغ ماشین را میگرفتم اما او امروز و فردا میکرد و بعد هم مساله پول را وسط کشید.
با هم جروبحث کردیم البته بار اول همهچیز تمام شد اما چندروز بعد که برای بردن ماشین رفتم، او و چندنفر دیگر به سمت من حمله کردند. سعید از قبل با دوستانش هماهنگ شده بود که وقتی به آنجا میرسم من را بزند. سعید خودش یک ضربه خیلی محکم به صورت من زد و باعث شد چشمم خونریزی شدیدی کند و تخلیه شود. حالا از یک چشم نابینا هستم و وضعیت خوبی ندارم و تنها خواستهام هم قصاص است درخواست دیه هم ندارم و رضایت نمیدهم.»
در ادامه سعید- متهم پرونده - در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و گفت: «قصدم این نبود که شاکی را کور کنم. ما دعوا کردیم. او هم به ما ضربه میزد البته درگیری اصلی بین من و او بود و دوستانم برای جداکردن ما آمده بودند. در این میان با چوب ضربهای به شاکی زدم که به چشمش برخورد کرد. من واقعا متاسف هستم و او هرچقدر پول بخواهد خواهم داد.»
مرد شاکی همچنان بر خواسته خود مبنی بر قصاص پافشاری کرد و در نهایت هیات قضات برای صدور رای از پزشکیقانونی در این خصوص استعلام کردند و از متخصصان خواستند درباره امکان قصاص چشم متهم اظهارنظر کنند. آنها اعلام کردند چنین حکمی قابل اجرا نیست و ممکن است قصاص و تخلیه چشم سالم متهم باعث واردآمدن آسیب به قسمتهای دیگر صورت و بدن او شود. بنابراین اجرای حکم منتفی است.
پرونده با توجه به این اظهارنظر یکبار دیگر به دادگاه کیفری استان تهران برگشت. روز گذشته بعد از اینکه نماینده دادستان تهران مجددا کیفرخواست را خواند و درخواست مجازات را مطرح کرد، مرد شاکی در جایگاه قرار گرفت و قاضی از او پرسید با توجه به اینکه اجرای حکم قصاص منتفی است چه خواستهای داری؟ وی جواب داد: من بدون قید و شرط اعلام رضایت میکنم.
قاضی پرسید: «یعنی دیه هم نمیخواهی؟» مرد شاکی جواب داد: «زمانی که مساله قصاص را مطرح کردم میخواستم متهم بفهمد چه آسیب سنگینی به من وارد و زندگیام را مختل کرده است. قصدم این نبود که از او پول بگیرم. واقعا بهخاطر اتفاقی که افتاده است خیلی عذاب میکشم حالا که امکان اجرای مجازات نیست، گذشت میکنم اما یکبار دیگر میگویم او با کورکردن چشم من باعث شد زندگیام تغییر کند.»
سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را یکبار دیگر قبول کرد و گفت: «من به عمد این کار را نکردم و حالا هم خیلی متاسف و پشیمان هستم. چهارسال است که در زندان بهسر میبرم و خانوادهام خیلی اذیت شدهاند همه آنها تحتتاثیر زندانیشدن من قرار گرفتهاند. خودم هم روزهای سختی را گذراندهام. حالا هم درخواست دارم با توجه به اینکه شاکی رضایت داده و من را بخشیده است قضات هم مرا ببخشند تا بتوانم دوباره به زندگی عادی برگردم.»
هیات قضات بعد از پایان دفاعیات متهم و اخذ آخرین دفاع برای صدور رای وارد شور شدند و متهم را به چهارسال حبس محکوم کردند که با توجه به مدت بازداشت مرد صافکار، او بهزودی از زندان آزاد میشود.
نظر کاربران
چه مملکت بی در و پیکری!!! از این اتفاقا برای خود من یکی ده ها بار افتاده و شکایتم به جایی نرسیده. مغازه دار پولمو خورد و کارو انجام نداد، قول ها همه الکی شدن، ده تا اسم امام و پیامبر می ذاریم تنگشون میشن قول صد در صدی ولی همه دروغن. به این راحتی چشم یارو رو کور کردن و از مجازات نجات پیدا می کنن. ستار بهشتی از کار نکرده نجات پیدا کرد که این اوباشا از کار کرده نجات پیدا می کنن؟!!! خیلی جای تاسف و تاثر داره این قانون پشمی مملکت ما که الگو برداری از قانون 2000 سال پیشه.
پاسخ ها
++++++++++++++++++