ماجرای مستی و سرقت ناخواستهی دانشجوی نخبه
شرط بستیم که چه کسی میتواند گوشی را سرقت کند و بازنده باید به مدت یکماه، آخر هفته بچهها را به مهمانی مستانه دعوت کند.
جام جم: یک شب مستی و شرط بندی، کار دست پسر جوان و دوستانش داد و باعث شد سروکار آنها به آگاهی، حبس و دستبند کشیده شود.
متهم جوان، حالا که مستی از سرش افتاده، متوجه شرطششده و بهشدت از کاری که کرده پشیمان است؛ گرچه پشیمانی سودی ندارد.
گفت و گو با متهم را در زیر بخوانید:
به چه اتهامیبازداشت شدهای؟
سرقتی ناخواسته.
قتل ناخواسته شنیده بودیم، اما سرقت ناخواسته نشنیده بودیم؟
باورتان نمیشود، زمانی که این سرقت را انجام میدادم در عالم دیگری بودم و الان که مستی از سرم پریده، متوجه شدهام چه کاری کردهام.
سرقت ناخواستهتان چه بود؟
سرقت دو گوشی تلفنهمراه آیفون آن هم آخرین مدل موجود در بازار. از بخت بد من زمانی که گوشیها را سرقت کردیم، در حین فرار تعادلمان را از دستداده و زمین خوردیم و گوشیهای گرانقیمت با زمین اصابت کرد و هر دویشان شکست.
حالا ما مانده بودیم آشنخورده و دهانسوخته. به اتهام سرقت بازداشت شدهایم و باید کلی پول پرداخت کنیم تا دو گوشی آیفونی را که سرقت کرده و هیچ لذتی هم از آن نبردهایم، بخریم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟
من دانشجو هستم و در یکی از دانشگاههای معتبر درس میخوانم. وضع مالی خانوادهام متوسط است، اما از نظر هوشی نخبهام و با کلی تلاش موفق شدم در یک رشته خوب در دانشگاهی عالی قبول شوم. حالا هم ناراحتم که بهدلیل این سرقت از درس محروم میشوم.
تو که اهل سرقت نبودی چرا این کار را انجام دادی؟
شب حادثه خانه یکی از دوستانم مهمان بودم. در دورهمیشبانه صاحبخانه از ما با مشروبات الکلی پذیرایی کرد. من که تا آن روز مشروب نخورده بودم، تصورش را نمیکردم که چنین اتفاقی رخ دهد. با پایان مهمانی همراه سه نفر از دوستانم سوار موتورسیکلت شدیم.
ما در مسیر دو مرد جوان را دیدیم که مقابل خانهای ایستاده بودند. فکر میکنم یکی از آنها صاحبخانه بود و دیگری هم برای دیدن او آمده بود و هر دو آنها گوشی آیفون در دست داشتند. کمیکه از آنها فاصله گرفتیم یکی از دوستان پیشنهاد داد و من هم در عالم مستی پیشنهادش را پذیرفتم. اگر در حالت عادی بودم هیچ وقت قبول نمیکردم.
پیشنهادش چه بود؟
شرط بستیم که چه کسی میتواند گوشی را سرقت کند و بازنده باید به مدت یکماه، آخر هفته بچهها را به مهمانی مستانه دعوت کند. با این شرط برگشتیم و همانطور که گفتم دو موتور با چهار سرنشین بودیم و این شرط دوبهدو بسته شد.
بهسمت مردان جوان رفتیم و هر دویمان در چشم برهمزدنی از موتور پیادهشده و گوشیها را سرقت کردیم. این شرط بازندهای نداشت، اما درواقع ما هر دو بازندههای اصلی بودیم.
سرقت دیگری هم انجام دادهاید؟
بعد از اولین سرقت، چون برندهای نداشتیم تصمیم گرفتیم بازهم سرقت انجام بدهیم و سرقتها را پنجسرقت در نظر گرفتیم.
چطور دستگیر شدید؟
مالباختهها با پلیس تماسگرفته و ماموران هم بلافاصله راهی محل سرقت شده بودند. خیابانهای اطراف را زیرنظرگرفته بودند و ما هم که در عالم خودمان نبودیم به دنبال سوژهای دیگر بودیم که دستگیر شدیم.
ارزش داشت؟
نه هیجان مستانه بود. از اول کارم اشتباه بود و این اشتباه را با اشتباهی دیگر تکرار و بدتر کردم. الان شرمنده خانوادهام هستم. نمیتوانم به صورت پدرم نگاه کنم. او بارها درباره ارتباط با دوستان ناباب به من هشدار داده بود، اما گوشم نکردم و تاوانش رادادم.
ارسال نظر