حال و روز نویسنده محبوب ایرانیِ مبتلا به سرطان
عباس معروفی، نویسنده، روزنامهنگار و ناشر برجسته ایرانی در یادداشتی که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر کرده از آخرین وضعیت جسمانی پس از ابتلا به بیماری سرطان خود گفته است.
برترینها: عباس معروفی، نویسنده، روزنامهنگار و ناشر برجسته ایرانی در یادداشتی که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر کرده از آخرین وضعیت جسمانی پس از ابتلا به بیماری سرطان خود گفته است.
عباس معروفی نوشت:
* گفتی از حال خودم بنویسم. حالا دیگر هجده ماه است که از نان، عدس پلو با پنیر و نیمرو، پسته، و ... فقط یک خاطره در ذهنم مانده. هجده ماه است به قول پُل سلان صبح مینوشم و عصر مینوشم. یک سوپ آبکی که توش دو تا قارچ معلق میزند، یا شیرموزی که برام میفرستند. فقط مینوشم و مینوشم. و کدامشان نگفته بود: «لذتی در خوردن هست که در نوشیدن نیست»؟
* سرطان ویرانگرست، و بدتر از آن جراحیهاش که بخشهایی از بدنت را بردارند دور بریزند. یک تکه استخوان ساقم را گذاشتهاند جای فک، نصف زبانم را از انتها برداشته تکهای از ماهیچه رانم پیوند زدهاند، هفت سانت شاهرگم را کوتاه کردهاند، دندانهام، و بعد هم متاستازی که تومور مغزی شد و از جمجمهام بیرون کشیدند.
* اگر بزرگواری و مراقبت رفیقهای نازنینم پروفسور رحمانزاده، و پزشک خوبم بهمن مصلحی نبود، نمیدانم چی میشد. وجود فرشتگان به من میگوید تو خوشاقبالترین آدم این شهری، و زندگی سرشار از امید و زیبایی ست. میخواهم زنده بمانم، شهرزاد درونم را بههوش نگه دارم، داستان بنویسم و بلا از فرزندان مردم بگردانم دیروز سورملینا بالهاش را گشود، بغلش کردم.
* دستهای کوچولوش را دور صورتم کاسه کرد: «عباس! تو کی خوب میشی؟» گفتم خیلی زود. «یعنی چند تای دیگه بخوابم؟» انگشتهاش را روی صورتم شمردم. خندید و بوسم کرد. پس باید خوب شوم، کتابهای نیمکارهام را تمام کنم. و خیلی چیزهای قشنگ دیگر. جوانهای کشورم، دانشجویان عزیزم که به دیدنم میآیند. دختری که با کترا و شغل عالی میگفت: «نمیدونم برگردم یا بمونم؟» گفتم: «عزیزم! ایران تویی؟ برگردی که سر جای خودت نباشی؟ که تحقیرت کنند؟
* ایران باید به ما برگرده. این هیاهو برای مراسم جشن پایان 1400 سال است. باور کن!» میخواهم زنده بمانم گرچه کمکار شدهام. نمیتوانم شبی چهار ساعت یک نفس بنویسم. ولی با ورزش به خانه هدایت میروم، کتاب چاپ میکنم، میخوانم، مینویسم، کار میکنم. و کدامشان نگفته بود «لذتی در بیکاری هست که در کار نیست»؟
* شنبه از چشمم اشک میآمد. یکشنبه مینا نگران نگاهم کرد: «بابا، چرا صورتت کج شده؟ زنگ بزن به آقای دکتر.» برای بهمن پیام گذاشتم. گفت: «عباس جون، این یه بیماریه به اسم فلج بِل. الان میام.» و تا دیروقت شب اینجا ماند. درد ندارم، خسته نیستم، فقط کند شدهام. بیناییام دچار اخلال شده. شبها یک چشمم باز میماند و اشک میریزد. لابد پروانه میگیرد. شب باز روباه اگزوپری آمد پشت در. براش نان بردم، به آسمان نگاه کردم برای پسرک دست تکان دادم. خندید، گفت: «آب!» گفتم همهی اشکهام مال تو.
نظر کاربران
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد استاد....
پاسخ ها
زندگی مال شماست استاد....بمان برای همه
زنده بمان عزیزجان ...
خدا شفات بده ایشاالله
خداکندزودترشفاپیداکندایننویسندهعزیز
خداتمامی بیماران وشمابزرگوار راشفا بدهید
خداوند شفای عاجل دهد آمین
بخواه زنده بمونی، ان شاءالله خدا بهت شفا می ده.
تمام مریضا ان شاءالله به لطف خدا خوب بشن.
من هم مریضم، دعام کنید.
یا فاطمه زهرا
چرا خوبا بیمار میشن انقدر بدا سالم اند
چه شخصیت والایی داره حیف مردم آشنایی ندارند با این اسطوره های سرزمین مان
نویسنده ایرانی شد کتابفروش ایران فقط اینطوریه
آه از این زندگی چه زود دیر میشود
بعد سرطان نوبت همه مردمه با پارازیت مازوت کود سمی میوه مرکبات
الهی بمیرم خدا هرچه زودتر حال ایشون رو شفا بده ای خدای مهربونم کمک کن
چه متن زیبایی خدا خودش شفا بده
ایشاللهخدا شفابده
الهم الشفع کل مریض
(دخترم ایران تویی)
پاسخ ها
اشف درسته
خانم برنگرد ایران
خدایا همه بیماران رو شفا بده؛ فقر نباشه، جنگ نباشه؛ خدایا تو نجاتمون بده تو دست همه مردم بی گناه وبی پناهو بگیر
خداوند همه بیماران راشفا بده بخصوص این نویسنده نامی کشورمون را آمین
خداوند شفا دهد ایشان را و سایر بیماران را
استاد و معلم ادبیات و عرفان بزرگی به نام مصطفی درودیان داشتم که دوازده سال قبل دچار چنین بیماری شد ، از درد دندان آغاز شد. یاد آن دوران افتادم
سلامت بمانی عباس آقای دوست داشتنی
همیشه خواننده ت بودم
سمفونی مردگان
پیکر فرهاد
سال بلوا
فریدون سه پسر داشت
تماما مخصوص و...
تمیدوارم هرچه زودتر خوب وسلامت بشید استاد
به امید شفای عاجل
خدا وند شفاش بده
ان شاء الله خدا به همه بیماران شفای عاجل عنایت کنه و به این عزیز هم توان و تحمل این امتحان سخت رو عطا کنه ....تنها خدا دادرس ..یاور و فریاد رس ...پناه بر خودش
...درد رو خودش داده ان شا الله درمان رو هم خودش میده فقط از خدا آسانی میخوام
خدا تمام مریضان را شفا بدهد وهیچ بنده خدا روز بد نبیند ارزوی سلامتی برای همه
نویسنده محبوب من . خداوند یار و همراهت باشد
انشاالله خدا همه مریضا رو شفای عاجل قرار دهد.
من یک کتاب به اسم«سال بلوا»از عباس معروفی دارم می خونم.
الان که این خبر رو شنیدم خیلی متاثر شدم.
خدایا تمام مریض ها را شفا بده الهی امین
چه متن زیبایی انشالله هرچه زودتر سلامتیتون رو بدست بیارین
انشاالله هرچه زودتر همه مریضها شفا بگیرن وشمام همینطور الهی آمین
برای سلامتی استاد صلوات
خداوند شفا دهد
انشاالله. جوانههای زندگی دوباره در وجودتان تمام تاروپود بیماری را بخشکاند. و شما همچنان معروف در میان ما بمانید.
دوستت داریم عباس جان........