فارابی مدتهاست اعلام بیپولیمیکند
انتخاب و انتصاب اعضای جدید هیات امنای جدید بنیاد سینمایی فارابی با واکنشهای مثبت و منفی مختلفی از سوی اهالی سینما مواجه بوده که این تصمیم را به یکی از مهمترین تصمیمات مسئولان هنری و سینمایی دولت سیزدهم بدل کرده است.
خبرگزاری ایلنا: هفته گذشته محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به پیشنهاد محمد خزاعی - رئیس سازمان امور سینمایی - اعضای هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی را برای دو سال منصوب کرد. این حکم که ۲۰ روز پس از روی کار آمدن رییس جدید سازمان سینمایی ابلاغ شد، به دلیل حضور وزیران دولتی و چهرههای غیرسینمایی در میان آنان، با انتقادهایی مواجه شده است.
چهرههایی همچون مسعود میرکاظمی معاون رییس جمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه، جواد اوجی وزیر نفت، سعید محمد مشاور رییس جمهور در امور مناطق آزاد تجاری - صنعتی و دبیر شورای عالی مناطق آزاد ازجمله اسامی هستند که در فهرست هیات امنا به چشم میخورد.
علی ژکان (تهیهکننده و کارگردان سینما) که امسال با فیلم «ترانههای پدرانه» در سی و چهارمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوان حاضر بود، معتقد است این تغییر رویه و استفاده از مسئولان اقتصادی در حوزه فرهنگ، میتواند سینما را به سمت صنعتی شدن پیش ببرد. در ادامه مشروح این گفتگو را میتوانید بخوانید:
پس از انتصاب هیات امنای جدید بنیاد فارابی برخی از اهالی سینما اعتقاد دارند که این ترکیب به جای اینکه سینمایی انتخاب شده باشد صرفا با نگاه اقتصادی و با هدف استفاده از ظرفیتهای مالی بیشتر انتخاب شدهاند. به نظر شما آیا این ترکیب میتواند به سینمای ایران کمک کند تا از وضعیت بحرانی خارج شود؟
در هر جایی اگر آدمها و افراد قوی و دارای قدرت در راس امور قرار گیرند قطعا آن مجموعه نیز متاثر از حضور این افراد قدرتمند خواهد شد. ولی نکته اینجاست که ما در یک وضعیت ناامیدکننده به هرچیزی که بتواند ایجاد امید کند، ناامیدیم. در حال حاضر تنها روزنهای که برای ما در سینما ایجاد شده، این است که رییس جدید این سازمان از جنس سینماست و خودش تهیهکننده بوده و کاملا با مشکلات و معضلات این حوزه آشناست. به همین دلیل اگر او به این نتیجه رسیده است از افرادی استفاده کند که گرچه ربطی به عالم سینما به طور مستقیم ندارند اما متصدی مسئولیتهای قدرتمندی هستند، برای این است که شاید بتواند به داد بنیاد فارابی برسد. بنیاد فارابی سالهاست که هیچ نقشی در سینمای ملی ما ندارد و کاملا منفعل پیش میرود.
ما از نسل اولین فیلمسازانی هستیم که پس از انقلاب اسلامی با تاسیس بنیاد فارابی در سال ۶۲ شروع به فیلمسازی کردیم. در اصل این بنیاد سینمایی فارابی بود که یک خط فاصلی بین سینمای پیش از انقلاب و پس از انقلاب کشید و موفق شد که سینمای جمهوری اسلامی ایران را به یک شکل آبرومندی برساند. فارابی تا مدتها پس از تاسیس خودش در دهه ۶۰ توانست حمایت جدی و تمام و کمالی از سینمای دغدغهمند و هدفمند داشته باشد. اما این روند در سالهای بعد هر سال ضعیفتر شد و امروز شاهد هستیم که تقریبا فارابی نه تنها نقش جدی و اثرگذاری در سینمای ایران ندارد بلکه با یک سردرگمی و ناتوانی دست به گریبان است.
علت اصلی نابهسامانی و سردرگمی مسئولان ادوار مختلف در فارابی چیست و چرا این بازوی اجرایی در سازمان سینمایی نتوانسته به وظایف خودش به نحو احسن عمل کند تا شاهد تاثیرات غیرقابل انکارش بر چرخه تولید در سینما باشیم؟
شما ببینید در سالهای اخیر که فارابی متولی جشنواره کودک شده است نزدیک به ایام برگزاری این جشنواره یکسری فعالیتهایی صورت میگیرد و تمام میشود تا سال بعد. مجموعهای که یک نگاه فصلی مثل کشاورزی به سینما دارد و فقط فصل درو و دیم بر سر کار خود حضور پیدا میکند، مشخص است که نمیتواند هدایتگر سینمای حرفهای و جدی ایران باشد. فارابی بیشتر حالت تماشاچی به خودش گرفته است و شکل کارمندی پیدا کرده است. این مجموعه تبدیل به جایی شده که یک عدهای در آن استخدام شدهاند و بعد از مدتی بازنشست میشوند و باید یک بودجه قابل توجهی را صرف همین امور جاری آن کرد.
اگر قرار بر این رویه باشد که ما ادارات عریض و طویل مفیدتری در سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داریم. بنیاد فارابی تاسیس شد که مثل وزارتخانهها و سازمانهای دولتی نباشد و حلقه اتصالی برای همه بخشها از جمله بخش خصوصی به جریان حاکم در سینما باشد.
واقعا بناست فارابی هم کاملا به یک بنیاد اداری با ساختار کارمندپرور باشد، وزارت ارشاد هم میتواند کارش را انجام دهد و لزومی به این دست از نهادها نیست. تازه من فکر میکنم ظرف سالهای اخیر یک بخشی که به شکل قراردادی در این مجموعه فعال بودند، تعدیل شدند.
آیا این رویکرد و تصمیم که در سازمان سینمایی و وزارت ارشاد گرفته شده است، نتیجه مطلوب و مورد نظر مدیران را به همراه خواهد داشت؟
متاسفانه مدیران قبلی این سازمان از جمله جناب انتظامی هیچ آشنایی و سنخیتی با سینما نداشتند و با جرات میتوانم بگویم که هیچ اطلاعی از مسائل جاری در سینما میان صحبتهای آنها دیده نمیشد. اصلا بحث من خوب یا بد بودن مدیریت این افراد در سمتهای خود نیست که آن هم در جای دیگری قابل بحث است اما موضوع ناآشنایی آنها با مقوله سینما و موضوعات مرتبط با آن است.
طبیعی است وقتی هنرمندان و اهالی آن حرفه را نمیشناسید قطعا عملکرد خوبی هم در این سمت ارائه نخواهید کرد. ما از زمان مرحوم سیف الله داد دیگر مدیری از جنس سینما بر این مسند ندیده بودیم و تنها امید ما این است که مدیر جدید به تمام ابعاد مسئولیتی خود در سینما آگاه باشد.
ما در سازمان سینمایی علاوه بر اینکه مشکل جدی در تولید که وظیفه فارابی است، داریم، در شوراهای پروانه ساخت و نمایش و معاونتها و تمام ارکان نیاز به بازنگری و اصلاح قوانین داریم.
از عملکرد بنیاد سینمایی فارابی در دهه ۶۰ به عنوان دوران طلایی یاد میشود. به نظر شما علت موفقیت آن چه بوده است و چرا با گذشت زمان شاهد ضعف عملکرد آن شدیم؟
بعد از انقلاب اسلامی آقای بهشتی و مسئولان وقت تصمیم گرفتند مرکزی دایر کنند که در آن مقوله فیلمسازی به صورت جدی آغاز شود و با دعوت از همه اهالی سینما که در ایران مانده بودند این هنر را دوباره احیا کنند. به همین دلیل با دعوت از کارگردانان، تهیهکنندگان و دستاندرکاران سینما، فارابی را در سال ۶۲ پایهگذاری کردند. این عزیزان با من هم از دوران سربداران آشنا بودند و خواستند که در این راه با آنها همراه شویم و ایدههای خود را مطرح کنیم. در آن دوران فارابی نقش اساسی را در بازسازی سینمای پس از انقلاب اسلامی ایفا کرد و به نوعی سینما دوباره جان گرفت.
این نکته هم قابل اهمیت و توجه است که جوانهایی که در آن زمان در بنیاد فارابی جمع شدند همه پیش از انقلاب به مرز پختگی رسیده بودند و یک ظرفیت بالقوهای در آنها وجود داشت که با حمایت فارابی بالفعل شد. سینماگرانی که در دهه ۶۰ کار خود را با فارابی آغاز کردند کسانی بودند که نسل اول سینما را درک کرده بودند و از آنها به عنوان پدران هنری خود سرمشق گرفته بودند. ما چند نفری که در آن زمان در فارابی به عنوان نفرات اول شروع به کار کردیم از جمله کیانوش عیاری، مسعود جعفری جوزانی محمدعلی سجادی و دیگرانی که بودند، میوههای رسیدهای محسوب میشدند که باید به ثمر مینشستند که این اتفاق توسط بنیاد تازه تاسیس فارابی رقم خورد. من اعتقاد دارم این ظرفیت و پتانسیل نیروی جوان و پخته بود که دست به دست فارابی داد و آن دوران طلایی دهه ۶۰ اتفاق افتاد.
این سینماگرانی که بعد از نقلاب اسلامی شکوفا شدند همان کسانی بودند که پیش از انقلاب در آن وضعیت فیلم فارسی به سینمای جدی و عمیق فکر میکردند و دغدغه ساخت تولیدات درجه یک هنری را داشتند. در اواخر دهه ۴۰ یک روشنایی با وجود آدمهایی مثل بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و کامران شیردل به سینمای ایران آمد و باعث شد تا این رویه در پس از انقلاب ادامه پیدا کند.
وجه قالب سینما در پیش از انقلاب فیلم فارسیهایی بود که ساخته میشدند و بدنه اصلی سینما را تشکیل میدادند. در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ این سینماگران دغدغهمند با چه مشقت و رنجی فیلمشان را میسازند و در حقیقت نطفه سینمای جدی را در ایران شکل میدهند. حالا پس از انقلاب این نسل با مجمموعه فارابی یک ترکیبی را تشکیل میدهد که باعث پایهگذاری امر سینما در کشور میشود.
چه عواملی باعث شد تا نقش فارابی در سینمای ایران هر سال کم رنگتر و کم اثرتر شود؟
در دهه ۷۰ و ۸۰ نقش بخش خصوصی در سینمای ایران پر رنگتر شد و همین امر منجر شد تا فارابی آن قدرت عمل و تاثیرگذاری دهه ۶۰ را نداشته باشد. بخش خصوصی هم همیشه به فکر منافع اقتصادی خودش است و تلاش میکند تا نبض سینما را در دست بگیرد. به همین علت در این دههها مافیای اکران و تولید در سینما به وجود آمد و باعث شد تا نقش دولت در این حوزه کاهش یابد.
اینکه درباره دهه ۶۰ گفته میشود که سینما دوران طلایی را داشته مال زمانی است که سینما کاملا دولتی اداره میشده و همه فیلمها با حمایت دولت به مرحله تولید میرسیدند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که ما درباره دورانی حرف میزنیم که سینما وابسته به ابزار بود و این ابزار کاملا در اختیار دولت بود. برای ساخت یک فیلم در دهه ۶۰ شما باید نگاتیو و پوزیتیو را از دولت میگرفتید تا بتوانید فیلم خود را بسازید. پس طبیعی است که سینما کاملا یک شخصیت دولتی به خود بگیرد و همه چی با نظارت و سلیقه مدیران پیش برود.
اما بعد از این دوران نسل جدید سینما ورود کرد و کار را از انحصار دولت بیرون کشید. پیشرفت تکنوژی و دوران گذر از نگاتیو به دیجیتال باعث شد تا دیگر ابزار سینمایی آن هیبت و هیمنه گذشته را نداشته باشد و در دسترس افراد بیشتری قرار بگیرد. الا هرکسی میخواهد فیلم بسازد دوربین خودش را در دست میگیرد و فیلمش را میسازد. به همین دلیل هر دورهای باید در ظرف خودش مورد بررسی قرار گیرد و این دگردیسی در هرجایی فرق میکند.
در نهایت به نظر شما این رویه جدید در سازمان سینمایی و استفاده از عناصر دولتی پرنفوذ و قدرتمند برای اداره اقتصاد سینما آیا در نهایت به نفع سینما خواهد بود یا یک تجربه ناموفق دیگر را رقم خواهد زد؟
تعارف نداریم، بنزین سینما پول است. اتفاقا این پول هم خیلی به دلار وابسته است. مسئله اقتصاد در سینما از هرچیز دیگری با اهمیتتر است، زیرا سینما یک کار جمعی و گروهی است و برای جمع کردن این گروه هم شما قطعا نیاز به سرمایه دارید. مثلا در حوزه کتاب یا هنرهای فردی یک هنرمند نمیتواند با اتکا به هنر خودش یک اثری را خلق کند؟ حتما میتواند؛ حتی هنرهای نزدیک و هم خانواده با سینما مانند تئاتر نیز برای گذران خود میتوانند بودجه خود را محدود کنند یا از ابعاد کار خود کم کنند اما این امر در سینما امکانپذیر نیست.
سینما هنر پرخرجی است که با این شرایط اقتصادی در کشور ما نیز هر روز وضعیت بدتری پیدا میکند. پس شرط حیات سینما مسائل اقتصادی است و به همین دلیل من فکر میکنم استفاده از آدمهایی که حتی ارتباط مستمری با سینما ندارند ولی میتوانند با استفاده از ظرفیت مجموعه تحت مدیرتشان چرخ اقتصاد سینما را بچرخانند، یک امر فکر شده و کارشناسی است. نظر من این است که این رویکرد جدید بهرهگیری از ظرفیت وزاری اقتصادی در نهادهای سینمایی میتواند نتیجه بخش باشد اما هنوز چیزی مشخص نیست و باید منتظر بود و نتیجه این تصمیم را مورد ارزیابی قرار داد.
بالاخره فاصله گرفتن از این شرایط نامطلوب بنیاد فارابی که کاسه گدایی در دست دارد و داد "پول نداریم" سر میدهد حتما تاثیر خیلی زیادی بر سینمای جدی ما خواهد گذاشت. بکارگیری افراد متصل به قدرت و دارای جایگاه حتما به قدرتمند شدن سینما کمک خواهد کرد. درباره انتصاب مدیران فارابی نباید از پیش قضاوت کرد و فکر میکنم عملکرد آینده آنان نشان خواهد داد که آیا این سیاست مفید فایده است یا خیر.
از نظر من سازمان سینمایی صرفا در بنیاد فارابی خلاصه نمیشود و همه مدیران در همه سطوح این نقش تعیین کنندهای در اوج گیری سینمای ایران دارند. ساختار بسیاری از شوراها نیاز به بازنگری جدی و اساسی دارد و باید تحول بنیادین در آنها صورت گیرد.
بنیاد سینمایی فارابی در سالهای اخیر به عنوان متولی جشنواره کودک نیز مسئولیت داشت و رییس این بنیاد همزمان به عنوان دبیر جشنواره کودک و نوجوان نیز انتخاب شده بود. با توجه به اینکه شما امسال در این جشنواره فیلم داشتید و از نزدیک در جریان مدیریت فارابی بر این رویداد هنری بودید، آیا این موضوع را مثبت ارزیابی میکنید؟ آیا این رویه باید در آینده ادامه داشته باشد؟
فارابی مدام شعار حمایت از سینمای کودک سر میدهد اما در عمل هیچ حمایتی از بخش خصوصی در این حوزره نمیکند و یک ریال از بودجه این حوزه را صرف فیلمهای کودک و نوجوان نمیکند. ما قبل از شرع جشنواره کودک اعلام کردیم که در مضیقه مالی قرار داریم و برای اتمام فیلم و فرستادن آن به جشنواره نیازمند کمک فارابی هستیم اما اعلام کردند که توان کمک و حمایت مالی را به هیچ عنوان ندارند. فارابی مدتهاست که اعلام بیپولی و نداری میکند و حتی به فیلم ما که در جشنواره کودک نیز حضور داشت هیچ اعتنایی نداشتند.
از همه دردآورتر آنجاست که ما برای اکران فیلمهایمان در سینماهای جشنواره باید dcp فیلم را هم خودمان با هزینه شخصی آماده کنیم و به جشنواره تحویل دهیم تا آنها اکران کنند و در نهایت هم هیچ توجهی به ما نشود. ما در بخش خصوصی به نوعی دیوانگی کردیم که به سراغ ساخت فیلم در حوزه کودک رفتهایم ولی حداقل توقعی که از نهادی مثل فارابی وجود دارد این است که به شعارهای خودش توجه داشته باشد نه اینکه در تولید و اکران فیلمهای کودک و نوجوان هم که فعلا دارای مسئولیت است هیچ نقشی ایفا نکند.
در اکران و پخش هم سینمای کودک کاملا یتیم و بیپدر است و شما در نظر بگیرید که با این حجم از تولیدات پشت در اکران مانده چه بلایی به سر سینمای کودک خواهد آمد. امیدوارم با توجه به شرایط جدید سازمان سینمایی سیاستهایی اتخاذ شود که در نهایت سینما از قبل آنها متنفع شود و این دوران رخوت و بیجانی سینما بالاخره به پایان برسد.
ارسال نظر