کوچ ناگزیر به پایین شهر!
بحران اقتصادی ایران در سالهای اخیر، موجب شده که بسیاری از ایرانیها کیفیت محل زندگی خود را یک پله کاهش بدهند: اگر در مرکز شهر زندگی میکردند، حالا به حاشیه شهر رفته اند و اگر در محلهای گرانتر بودند، حالا به محلهای ارزانتر رفته اند. اما این روند (که از قضا در جهان هم سابقه دارد) چه نگرانیهایی ایجاد میکند؟
فرارو: در چند سال اخیر، وضعیت شهرنشینی در ایران دستخوش یک تغییر گسترده شده که بسیاری آن را با پوست و گوشت و استخوانِ خود حس کرده اند، اما ظاهراً به ابعاد آن توجه کافی نشده است: بسیاری از ایرانی ها، به ناچار به حاشیه شهرها یا محلات پایینتر کوچ کردند.
معکوسِ این فرآیند، در «مطالعات شهرسازی» و نیز «اقتصاد»، نامی برایِ خود دارد: «اعیان نشین شدن» (gentrification). این فرآیند زمانی اتفاق میافتد که در برخی شهرها یا محلاتی از شهرها، فقرا، برخی گروههای اجتماعی و دهکهای پایینِ درآمدی ناچار به ترک بافت اصلی شهر یا محله میشوند و جای آنها را گروهها یا دهکهای درآمدی بالاتر پر میکنند.
مثالهایی از این رخداد را حالا همه در حافظه مان داریم: مثلا، وقتی نتوانی در تهران خانه پیدا کنی، ناچاری با همان پولی که تهِ جیبت مانده، به شهرهای اطراف (از کرج گرفته تا شهر قدس، رباط کریم، گرمدره و...) کوچ کنی. اما چرا چنین اتفاقی میافتد و آیا این رخداد در کشورهای دیگر هم سابقه داشته است؟
این بازی را «ترامپ» شروع کرد یا خودمان؟!
پس از بروز شوک ارزی در ایران در سال ۱۳۹۷ (به دنبال خروج دولت «ترامپ» از برجام)، ساختار اقتصادی ایران به شدت آسیب دید. برآوردها نشان میدهند که نرخ فقر در ایران به سطوح کم سابقهای رسیده و حالا بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از ایرانیها زیر خط فقرِ نسبی زندگی میکنند.
گزارشهای مشابهی هم هستند که نشان میدهند وضعیت اقتصاد ایران حالا چقدر وخیم است: نرخ سوء تغذیه کودکان در استانهایی مانند «سیستان و بلوچستان» به حدود ۱۲ درصد رسیده؛ تهرانیها (به دلیل کاهش مصرف)، روزانه حدود هزار تن کمتر زباله تولید میکنند و میزان مصرف گوشت، مرغ و لبنیات (اصلیترین اَشکال تامین پروتئین در ایران) به شکل ترسناکی کاهش پیدا کرده است.
مردمی که گرسنه باشند، احتمالاً بیشتر نگران تامین غذا هستند، اما طی همین مدت، وضعیت مسکن هم در ایران تغییر کرده است. روزنامه دنیای اقتصاد در مهرماه سال ۱۳۹۹، در گزارشی به این موضوع اشاره کرده و نوشته بود: «روندهای مربوط به رشد جمعیت ساکن در شهرهای جدید حاکی از آن است که از سال ۱۳۷۵ تا پایان سال ۱۳۹۵، بهطور متوسط در هر سال ۳۶ هزار نفر به جمعیت شهرهای جدید در قالب جمعیت جدید این شهرها اضافه شده است.»
در ادامه این گزارش آمده بود: «اما در سال ۱۳۹۸، میزان افزایش جمعیت جدید در این شهرها به حدود ۹۰ هزار نفر رسید که معادل دو برابر میزان تاریخی رشد جمعیت جدید در ۲۲ شهر جدید کشور است.»
به این ترتیب، روند روشن است: کم درآمدها بافت اصلی شهرها را ترک کرده اند و به مناطقی با امکانات کمتر کوچ کرده اند. این، اما در حالی است که این روند یا فرآیند در ایران، ابعادی نگران کنندهتر از بسیاری کشورهای دیگر در جهان به خود گرفته است.
«عباس آخوندی»، وزیر پیشین راه و شهرسازی در دولت حسن روحانی، چند سال پیش گفته بود که حدود ۱۹ میلیون «بد مسکن» در ایران وجود دارد. ترجمه این سخن او این است که حدود یک نفر از هر ۴ نفر ایرانی، در حاشیه شهرها زندگی میکنند.
«بد مسکنی»، اما تعبیرهای دیگری هم دارد: زندگی در خانههایی که در مقابل زلزله مقاوم نیستند؛ زندگی در محلات یا شهرهایی که به امکانات بدیهی زندگی (همچون زیرساختهای آب، برق و گاز) دسترسی ندارند و البته زندگی در محلاتی که خلافکاران در آنها جولان میدهند.
«اعیان نشین شدن» در کشورهای دیگر: فقرا از شهرها اخراج میشوند
اما خانههایی که خالی میشوند و ساکنان شان به حاشیه شهرها یا محلات پایینتر کوچ میکنند، (عمدتاً و معمولاً) خالی نمیمانند، بلکه با ساکنان جدیدی پر میشوند که وضعیت درآمدیِ اندکی بهتر دارند.
برخی پژوهشها نشان میدهند که ورود شهروندانی که به دهکهای درآمدی بالاتر تعلق دارند به محلات، میتواند موجب خروج شهروندانِ با درآمد کمتر از آن محلات شود. این رخداد، که در بسیاری از مناطق شهری در سرتاسر جهان شایع است، «اعیان نشین شدن» (gentrification) نام دارد.
دلایل اعیان نشین شدن (در جهان و نه ایران) به نسبت ساده هستند. افزایش درآمد برخی طبقات اجتماعی یا دهکهای درآمدی، موجب تغییرِ تمایل آنها به سمت خرید واحدهای مسکونی بزرگتر و گرانتر میشود. ثروتمندان در بسیاری از موارد خانههای ویلایی و آپارتمانهایی با تعداد واحدهای کمتر را هم به آپارتمانهای پُر واحد ترجیح میدهند.
به این ترتیب، در یک بازه زمانی به نسبت طولانی، افزایش سطح درآمدِ گروهی از شهروندانِ یک شهر، موجب میشود افراد کم درآمد به خارج از بافت اصلی شهر رانده شوند.
توسعه نامتوازن در یک کشور (مثلا تمرکز ثروت و موقعیتهای اقتصادی در جایی مانند تهران و مراکز استان ها) هم دلیلِ اصلی تری است که در پسِ پشت این موضوع قرار دارد. به این ترتیب، نابرابری، خود به خود به دلیلی برای اخراج فقرا از شهرها بدل میشود.
یکی دیگر از دلایل اعیان نشین شدنِ محلات که مستقیماً به موضوع نابرابریهای اقتصادی ارتباط پیدا میکند، مصادره واحدهای مسکونی به دلیل عدم توانایی بازپرداخت وام (foreclosure) است. (در قانون مدنی ایران، این موضوع با عنوان «اجراییه سند رهنی» مورد اشاره قرار گرفته است.)
به این ترتیب، کسانی که خانههای خود را با وام خریداری کرده اند، اما از بازپرداخت اقساط وام خود ناتوان هستند، به ناچار مالکیت خانه را از دست میدهند و وقتی دیگر نمیتوانند خانهای در همان محله و شهر بخرند، راهی حاشیه شهر میشوند.
اخراج از شهر به دلیل رنگِ پوست
اما این روند میتواند دلایل دیگری هم داشته باشد. بر اساس پژوهشی که در آمریکا صورت پذیرفته، سیاستهای نژادیِ دولت آمریکا در فاصله سالهای دهه ۱۹۳۰ تا دهه ۱۹۶۰، موجب اعیان نشین شدن محله هایِ سیاه پوست نشین شد: «ریسک» اقامت و تردد در محلهها و شهرکهایی که سیاه پوستها در آنها اقامت داشتند، به شیوههای مختلف (از جمله گزارشهای مطبوعاتی و حتی کلیشههای تبلیغ شده در سینما و ادبیات) «بالا» اعلام میشد.
این کلیشهها حتی اگر مبنایی هم در واقعیت داشتند، به نوبه خود ناشی از دههها رویکرد تبعیض آمیزِ نژادی بودند. هر چه باشد، اما نتیجه یکسان بود: تسهیلات اعطایی بانکها به صاحبانِ خانهها در محلاتِ سیاه پوست نشین، به مراتب کمتر از تسهیلاتی بود که به صاحبان دیگر خانهها داده میشد.
کهنه شدن خانههای سیاهپوستها در مقابل نوسازی و بهسازیِ خانههای واقع در محلات سفیدپوست نشین نیز در طی یک فرآیند تدریجی، شکافی در دارایی نژادهای سفید و سیاه ایجاد کرد: در حالی که محلات سفیدپوست نشین به دلیل رشد اقتصادی گرانتر و گرانتر میشدند، محلات سیاهپوست نشین به محلی برای خلافکاری تبدیل شدند.
و اما ایران: سُرنایی که از سر گشاد نواخته شد
با بهتر شدن وضعیتِ اقتصادی بسیاری از دهکهای درآمدی، ظاهرا گریزی از اعیان نشین شدن شهرها و خروج فقرا از آنها وجود ندارد. وقتی شهری مانند تهران اعیان نشین میشود، شما ماشینهای گران قیمت بیشتری در شهرها میبینید، شکل مصرف شهروندان را متفاوت از قبل مییابید و البته احتمالاً حاشیههای شهریِ فقیرتری را هم شاهد خواهید بود.
با این همه، روند «اعیان نشین شدن» ظاهراً در ایران برعکس رخ داده است. در واقع، ثروتمندان نیامده اند که جای فقرا را پر کنند، بلکه فقرا ناچار شده اند هر چه دارند بگذارند و به حاشیه شهرها کوچ کنند.
این موضوع باید دولت و مجموعه حاکمیت را به شدت نگران کند. در روندی که دیر یا زود رخ میدهد، شکاف میان فقیر و غنی به حدی میرسد که طبقات فرودست به شکلی غیرقابل پیش بینی رفتار خواهند کرد.
ارسال نظر