روایت سروش صحت از عشق و رنج
سروش صحت در روزنامه اعتماد نوشت: «مردی که جلوی تاکسی نشسته بود و کتاب میخواند، سرش را بالا آورد و گفت: «چه انتخاب عجیبی... نوشته، ترجیح میدهید عشق بیشتر و رنج بیشتر باشد یا عشق کمتر و رنج کمتر؟»
سروش صحت در روزنامه اعتماد نوشت: «مردی که جلوی تاکسی نشسته بود و کتاب میخواند، سرش را بالا آورد و گفت: «چه انتخاب عجیبی... نوشته، ترجیح میدهید عشق بیشتر و رنج بیشتر باشد یا عشق کمتر و رنج کمتر؟»
زنی که با دختر ششسالهاش عقب تاکسی نشسته بود، گفت: «عجب سوالی!»
بعد پرسید: «اسم کتاب چیه؟»
مرد گفت: «فقط یک داستان، نوشته جولین بارنز.»
زن از مرد پرسید: «شما انتخابتون چیه؟»
مرد گفت: «عشق کمتر و رنج کمتر... شما چی؟»
زن گفت: «عشق بیشتر و رنج بیشتر.»
دختربچه گفت :«من دلم عشق زیاد و غصه کم میخواد.»
زن خندید و دخترش را بوسید و گفت: «کاش میشد قربونت برم، حیف که نمیشه.»
راننده گفت: «چرا، میشه. من داشتم.»
زن پرسید: «واقعا؟» راننده گفت: «بله، واقعا ولی برعکسش را. من عشق را کم داشتم ولی تا دلتون بخواد غم و غصهام زیاد بوده.»
ارسال نظر