تفاوت سلیقه بهنوش طباطبایی با مهدی پاکدل
بازیگر جوان سینما و تلویزیون می گوید بوی کتاب، حس و لذت دیگری دارد و برای همین هم فقط کتاب کاغذی می خواند و گرانی کتاب را بهانه ای برای نخواندن آن نمی داند.
- به نظرم با اتفاقات مدرنی که در دنیا افتاده و با وجود تبلت ها و کتابخانه های اینترنتی، عادت دادن مردم به کتابخوانی، ساده تر شده است. خوشبختانه کتابهای خوب به راحتی در دسترس همگان قرار میگیرد و تنها باید فرهنگ کتابخوانی جا بیفتد که البته کار مشکلی است. آدمها برای خواندن باید احساس نیاز کنند و متاسفانه در شرایط شهرنشینی امروز، کسی احساس نیاز نمیکند و این وظیفه متخصصین است تا آموزشهای فرهنگی لازم را ارائه دهند.
- ممیزی بیشتر بر کتابخوانهای حرفهای اثر گذار است و مردم عادی، توجه چندانی به این مسئله ندارند. اما مسئولین باید اجازه دهند که افراد خودشان تصمیم بگیرند چه کتابی را بخوانند یا نخوانند. تعیین تکلیف غیر اصولی و بی قاعده و سلیقهای برای مردم در این دوره زمانه، قشنگ نیست.
- چند کتابفروشی، نزدیک خانه مان است که سراغ تازههای کتاب را از آنها میگیرم. دوستان و اقوام هم نقش پررنگی در اطلاعرسانی کتابهای جدید دارند. در شبکههای اجتماعی هم اگر کتابی توسط کسانی که طرز تفکر و ذهنیت شان را قبول دارم، معرفی شود حتما آن را میخرم.
- سلیقه کتابی من با همسرم مشترک نیست. ایشان چون دانشجوی راونشناسی هستند بیشتر به کتابهای این حوزه علاقه و گرایش دارند اما من اهل رمان، شعر و ادبیاتم.
- از بین کتاب کاغذی، آنلاین و از طریق اینترت و گوشی، فقط کاغذی می خوانم. آنلاین اصلا. با این که از کتابخانههای الکترونیک غافل نمی شوم اما ترجیح میدهم کتاب را ورق بزنم. بوی کتاب، حس و لذت دیگری دارد. بهنوش هم اصلا دوست ندارد روی تبلت، کتاب بخواند.
- من تئوریسین نیستم. اما وقتی آدم نسبت به چیزی احساس نیاز کند دنبالش میرود. مثل نیازهای اولیه. باید این فرهنگ جا بیفتد که کتاب خواندن، نیازی فراتر از آب و غذاست. اگر مردم به این باور برسند، خود به خود این اتفاق میافتد. د
- فکر می کنم قیمت ها برای قشر دانشجو زیاد باشد، اما از آن سو وقتی در کافی شاپ ها قیمت یک قهوه، 20 هزار تومان است و دختر، پسرهای جوان خیلی راحت این مبلغ را می پردازند، قیمت کتاب هم گران نیست. همه چیز در مملکت، گران شده است؛ کتاب هم مثل باقی کالاها.
- هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد. نهایتش می شود «ادب از که آموختی» لقمان. آدم حتی از کتاب بد یاد میگیرد بد زندگی نکند. رمان های «دفتر بزرگ» و «مدرک» از سه گانه دوقلوهای آگوتا کریستوف، ترجمه اصغر نوری که داستانهای فوق العاده شیرین و تاثیرگذاری هستند را پیشنهاد میکنم. مدتی است به تاریخ هم علاقه مند شدم و «شرح زندگانی من» عبدالله مستوفی که مربوط به تاریخ قاجاریه است را میخوانم. شعر هم که همیشگی است و آثار مولانا، سعدی و حافظ باید جز کتاب های بالینی باشند.
- این روزها، مشغول ورق زدن «آماتورها» از دونالد بارتلمی، ترجمه روحی افسر هستم.
- به همسرم کتاب هدیه می دهم؛ کتاب های روانشناسی که دوست دارد را به عنوان هدیه برایش می خرم. او کتاب به من هدیه نمی دهد چون میداند خودم کتابهای مورد علاقهام را تهیه میکنم. بیشتر با هم به خرید کتاب می رویم.
ارسال نظر