توصیهای متفاوت به دولت اصولگرای ۱۴۰۰
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران هیچ گاه به مانند دوره پیشرو، قابل پیشبینی نبوده است، به گونهای که هیچ گونه شکی در تصرف پاستور به وسیله اصولگرایان باقی نمیگذارد. از این منظر ارزیابی معادلات قدرت درآینده سیاست ایران آنچنان سهل به نظر میآید که حتی خود را در بستر گفتوگوهای روزانه مردم نیز جای داده است.
روزنامه همدلی نوشت: نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران هیچ گاه به مانند دوره پیشرو، قابل پیشبینی نبوده است، به گونهای که هیچ گونه شکی در تصرف پاستور به وسیله اصولگرایان باقی نمیگذارد. از این منظر ارزیابی معادلات قدرت درآینده سیاست ایران آنچنان سهل به نظر میآید که حتی خود را در بستر گفتوگوهای روزانه مردم نیز جای داده است.
مجلس و دولتی یک دست اصولگرا در حمایت نهادهای مهم و قدرتمند و البته در متن جامعهای که چه بخواهد و چه انکار کند با گرههای کوری مواجه است. در حالی که روی میز روحانی، هیچ موجودی قابل توجهی برای تحویل گرفتن از طرف دولت جدید وجود نداشته و مدیریت سامانه اجرایی کشور با انبوهی از شاخصهای منفی اقتصادی و مشکلات سیاسی به رئیس جمهور جدید منتقل میشود.
سیاستهای اعمالی کابینه ۱۴۰۰، تنها در دو حالت میتواند خود را نشان دهد؛ ادامه وضعیت موجود در قالب رویکردی جدید و رنگ و لعاب شعارهایی متفاوت که با تغذیه از نوسانهایی کمدامنه، تنها وعدههایی توخالی را با خود به همراه داشته و در نهایت هیچ چیز جز اتلاف زمان، انرژی و هزینه را سبب نشده و تنها اوضاع فعلی را استهلاک بیشتری میبخشد.در این بین رویکرد دیگر نیازمند به یک عملکرد انقلابی است و اتفاقا این انقلابی بودن آن با روحیه اصولگرایی، در تناسب است؛ تغییر و بازگشت به جامعه جهانی هر چند با وسواس، محتاطانه و قطره چکانی.
فارغ از اهمیت شعارهای مبتنی بر «ما میتوانیم»، «تولید ملی»، «خودکفایی»، «قتصاد مقاومتی» و توکلها، آرزوها، برنامهها و چشماندازهای ۵ ساله و ۱۰ سالهای که به محقق شدن آنها دست نیافتیم، نمیتوان از آسیبهای وسیعی که به واسطه عدم امکان روابط معمول ایران با سایر بازیگران سیاسی جهان، بر جان و روح و آینده مردمان این سرزمین نشسته است، چشمپوشی کرد.
البته که جان دادن به پای هدف متعالی، مقدس و ستودنی است؛ با این وجود هیچ حاکم و سیاستورزی، فشار بر مردمان سرزمینش را تاب نمیآورد و منطقی است تا در این مقطع زمانی و پس از تجربه بیش از چهار دهه فشار خارجی، تغییر به سوی رویکردی در دستور کار قرار گیرد که عزت و جایگاه ایران و ایرانی را فراتر از همنشینی با سودان و کوبا و کره شمالی تعریف کند، جریان سیال تجارت را با جهان خارج روان کند، نفت را به دلار، یورو یا حتی یوآن و روبل تبدیل کرده و به کشور برگرداند، تولید داخلی را با جذب سرمایه خارجی تقویت کند، از سیل تقاضای جوانان مملکت برای ترک خاک خود بکاهد و آرامش، رفاه و معیشتی درخور عزت یک ایرانی را برای او به ارمغان آورد.
این رویکرد لزوما به معنای سازش، کرنش یا عدول از مواضع اصیل نیست و حلقه مفقودهای چون تدبیر را طلب میکند که از حالت شعاری خارج شده و به عمل درآید؛ امری که نشستن بر صندلی جدید پاستور را قدری متمایزتر از پیش میکند. بدیهی است که اصولگرایان همانطور که در انتخابات - هرچند بیرونق - مجلس توانستند پیروز شوند، درانتخابات ۱۴۰۰ هم در غیاب رقیب، نماینده خود را به عنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری خواهند دید. این ذوق و خرسندی که البته به دلیل دلزدگی مردم نسبت به جریانهای سیاسی برای آنها فراهم خواهد شد، نباید باعث شود تا از پاستور هم همان رویکردی به نمایش آید که از عملکرد شش ماه بهارستانیها دیدهایم؛ شعار، شعار و شعار. مجلسی که تمام وعدههای خود را با شعار تغییر در وضعیت اقتصاد و معیشت مردم آغاز کرد، اما در حد همان شعار اولیه باقی ماند و هیچ راهی به عملیاتی شدن پیدا نکرد.
دیگر برای عامه مردم، توجه به منازعات اصولگرا و اصلاحطلب، اهمیت پیشین خود را از دست داده است. این که چه کسی «گرا» داده است که آن بشود یا این نشود نیز برای آنها بیمفهوم و به مثابه یک بازی کودکانه است. آنچه برای مردم اهمیت دارد نجات از این وضعیت است و این که این اتفاق به وسیله تندروها انجام شود یا یک جریان اصولگرا، اصلاحطلب یا انقلابی، تفاوتی برای آنان ندارد.
شکست ادعای بی اثر بودن تحریمها، افزایش فشار جهانی و جا ماندن ایران از«سوئیفت» و «ای.تی.ای.اف» و«اینستکس» قطع کامل فروش نفت، پدید آمدن اتحادهای جدید منطقهای علیه ایران و ناکام ماندن در برآورده شدن انتظارات از سوی چین و روسیه به ظاهر متحد، از واقعیاتی است که نشاندن برچسب سیاهنمایی بر آنها چیزی جز پاک کردن صورت مسئله نیست.
باید در نظر داشت که گذشت زمان، همیشه هم حلال مشکلات نیست و فرسایش ناشی از به تاخیر انداختن حل مسئله میتواند آسیبهای تجمیع شده را به مرز یک بحران غیر قابل کنترل برساند. از این منظر مطلوبتر است که برنامههای رئیس دولت اصولگرای آینده که قاعدتا بعد از پیروزی، از حمایتهای قابل توجه سایر عناصر قدرت نیز بهره خواهد برد، به معنای واقعی کلمه، عناصر انقلابی را در خود لحاظ داشته و طرحی نو ـ با افتخار به جریان خود ـ براندازد.
ارسال نظر