خبرگزاری ایلنا: احراری میگوید: در پی انتشار آلبوم «تکیهگاه» گفتند اولین نفری هستی که عکسات روی آلبومت چاپ شده؛ وگرنه اجازه نمیدهیم که در آلبومهای اول و دوم و سوم عکس روی جلد چاپ شود. گفتند خاطرت خیلی عزیز است که اجازه چنین کاری یافتهای!
در حال حاضر تولید موسیقی با وجود ابزار و ادوات کامپیوتری به اتفاقی سهلالوصول تبدیل شده، اما بازهم بسیاری از فعالان دهههای قبل به میدان حرفهای بازنگشتهاند که این اتفاق دلایل متعدد دارد که مهمترین آنها عدم توجه چند تهیهکننده موسیقی به آنهاست.
مهران احراری (خواننده و آهنگساز) یکی از پرکاران دیروز است که حال مانند برخی دیگر از همنسلانش کم کار شده و انزوا گزیده است.
شما یکی از چند خوانندهای هستید که در دهه هفتاد و هشتاد مطرح شدند و آثار جوانپسند میخواندند. موسیقی را چگونه آموختید؟
من در موسیقی پاپ شاگرد زندهیاد محمد نوری بودم و نزد آقای صدیق تعریف موسیقی ایرانی و ردیفهای آوازی را یاد گرفتم. سالار عقیلی، حسین علیشاپور، مجید اخشابی همکلاسهای من بودند. من از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۵ نزد آقای تعریف تعلیم میدیدم. در همان زمان آقای تعریف به توری سه، چهارماهه در اروپا رفتند و بعد از این اتفاق من برای ادامه یادگیریها خدمت آقای محسن کرامتی رفتم.
چرا در زمینه موسیقی سنتی به فعالیت ادامه ندادید؟
زمانی تعصب زیادی نسبت به موسیقی سنتی داشتم و موسیقی پاپ هم نمیخواندم. حال بیست سال است که دیگر سنتی نمیخوانم و نوع خواندنم عوض شده. نوع خواندنم باعث شد آن تحریرهای سنتی از حنجرهام برود. و خب خوانندگی در موسیقی پاپ خیلی راحتتر از سنتی است.
چرا تغییر سبک دادید و از موسیقی سنتی به پاپ تغییر رویه دادید؟
تصورم این بود که شاید نتوانم با خوانندگان سنتی رقابت کنم، اما همان زمان میدانستم که در موسیقی پاپ موفق خواهم بود. حتی یادم هست در یکی دو گزینش با اختلاف از خوانندگانی چون رضا صادقی زنده یاد ناصر عبداللهی قرار گرفتم. در موسیقی سنتی خواننده خوش صدا زیاد داشتیم که البته در آن دوران تعداشان زیاد نبود، اما همانها آنقدر خوب بودند که کنارشان خواندن جرات میخواست. همه این موارد باعث شد موسیقی پاپ را انتخاب کنم. البته از کودکی هم آثار ستار و شاهرخ را دوست داشتم و زمزمه میکردم.
در گذشته پرکار بودید و چندین آلبوم منتشر کردید، اما سالهاست از فعالیت حرفهای کناره گیری کردهاید؟ طی این مدت چه میکردید؟
من سال ۱۳۸۸ آخرین آلبومم را روانه بازار کردم، یعنی یازده سال پیش. نام آن مجموعه «هاج و واج» بود. پس از این اتفاق دو، سه تک آهنگ تولید و ارائه کردم. البته آلبومی نیز آماده انتشار داشتم اما آن را منتشر نکردم به این دلیل که فضای موسیقی کاملا تغییر کرد. زمانی که فضای فعالیت عوض شد، دیدم با وجود خوانندگان جوان و نوآوریهایی که بر ذائقه مردم تاثیر گذاشته، نمیتوان اتفاق جدیدی را رقم زد. بنا به همین دلایل آلبومی را که آماده نشر بود، کنار گذاشتم. البته انگیزهای هم برای ادامه فعالیت نداشتم. نه فقط من بسیاری از همنسلانم دچار این وضعیت شدند.
البته در دهه هفتاد و هشتاد تعداد خوانندگان کمتر از حال بود، افزایش تعداد خوانندگان بازار رقابت را داغتر کرد.
حرفتان درست است، اما این را هم در نظر داشته باشید که در دوره ما تا این حد خواننده خوب نداشتیم و فعالیت در عرصه موسیقی و سبک پاپ هم کار راحتی نبود. یادم هست سال ۱۳۷۵ یا ۷۶ مجوز فعالیت در تلویزیون را دریافت کردم و سال ۱۳۷۸ تولید کار اولم را شروع کردم. دو سال طول کشید تا توانستیم مجوز بگیریم. پس از آن، طی پنج، شش سالی آلبومهایی منتشر کردم که آثار نسبتا موفقی بودند. پس از آن تولیدات و موفقیتها دیگر فعالیتی نکردم.
آیا شغل دیگری دارید که از موسیقی کناره گرفتید؟
من تا اسفندماه سال گذشته کارم موسیقی بود و در محافل و مناسبتها و جشنها به اجرای برنامه میپرداختم. البته پیش از آنکه خواننده رسمی شوم نیز کارم همین بود. اما از برج ۱۲ به این طرف که کرونا به زندگیمان اضافه شده در خانه نشستهام. در این سالها، تلاشم این بوده که اصطلاحا جمع و جور و سالم زندگی کنم. آلونکی دارم و اگر خدا بخواهد به تازگی بازنشسته شدهام و نیمچه حقوقی دریافت میکنم. کلا توقع زیادی ندارم، اما خب به هر حال مشکلات همواره وجود داشته و دارد.
شما در مقطعی به تولید آلبوم میپرداختید که اساس موسیقی آنالوگ بود. یعنی هنوز خبری از ابزار و نرم افزارهای کامپیوتری نبود و هنوز خانهها به استودیو تبدیل نشده بودند. این تغییر رویه از آنالوگ به دیجیتال چه حد فعالیتهای شما و همنسلانتان را تحت تاثیر قرار داد؟
این تغییر فقط مربوط به کشور ما و موسیقی ما نیست؛ بلکه در تمام دنیا چنین بوده است. اگر توجه کنید بسیاری از خوانندگان بزرگ و درجه یک دنیا پس از این تغییر فضا کنار رفتهاند و فعالیتی ندارند، مگر آنکه خیلی به روز کار کنند. حال چند سالی است که تولید آلبوم فیزیکی نیز مانند گذشته مرسوم نیست، زیرا به لحاظ مالی و اقتصادی توجیهی ندارد. واقعا هم عقلانی نیست. مگر آنکه خوانندهای چند تکآهنگ داشته باشد و هر یکی دو ماه آنها را در قالب تصویر به نماهنگ و کلیپ تبدیل کند و در سایتها و صفحات مجازی معتبر به انتشار برساند. شاهد این موضوع هستیم که برخی خوانندهها با یک یا دو تکآهنگ کارشان میگیرد و ستاره میشوند و در مواقعی حتی زندگیشان از این رو به آن رو میشود. در مقابل فردی بیست سال تلاش میکند و وقت میگذارد و به جای نمیرسد.
چه کسانی را مسبب این اوضاع میدانید؟
به نظرم مقصر خودمان هستیم. شانس هم در بروز موفقیتها دخیل است، اما تفکر نیز بسیار مهم است. در آن سالها هم تهیهکنندگان از آثار و افراد حمایت میکردند. شانسی که آوردم این بود که خودم هیچگاه برای تولید و انتشار آثار و آلبومهایم هزینه نکردم. من با شرکت «پیام کاست» و پس از آن با «نوای رامشه» قرارداد داشتم، آلبومهای مرا این شرکتها منتشر میکردند، اما حق انتخاب را به خودم داده بودند.
الان تهیهکنندهها هیچ تمایلی به همکاری با خوانندگان دورههای گذشته ندارند و خب انجام چنین کاری عقلانی هم نیست. تهیهکنندهای که قرار است از کارش کسب درآمد کند روی خوانندهای سرمایهگذاری میکند که از آن نتیجه بگیرد، پس به سراغ خوانندای بیستساله و حداکثر ۲۴ساله را میرود و جواب هم میگیرد. وقتی چنین کاری انجامپذیر است به سراغ خوانندهای که بیست سال پیش مطرح بوده، نمیرود.
در آن سالها چه آلبومهایی منتشر کردید و موفقترین آنها کدام است؟
«تکیه گاه» اولین آلبومم بود، «گناه لیلی»، «عروسک»، «منم میشم مثل خودت»، «چی شد اون روزا» و «هاج و واج» آلبومهایی هستند که طی سالهای فعالیتم منتشر کردهام. به نظرم موفقترین آلبومم «منم میشم مثل خودت» بود.
به نظر میرسد ارشاد در مقطعی (اواسط دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد) بیش از دورههای دیگر از تولید آثار حمایت میکرده است؟
کدام حمایت! آن زمان که آقای مهرجردی مسئول نظارت و ارزشیابی و آقای مرادخانی رییس مرکز موسیقی بود، میخواستم آلبوم «تکیه گاه» را منتشر کنم. اولا برای دریافت مجوز صدا خیلی اذیت کردند. پس از آنکه مرا برای امتحان پای پیانو بردن، مجوز آلبوم را گرفتم. من پشت پیانو نشستم و گفتند بخوان و من گفتم اول سولفژ بپرسید و بعد من جواب سوالهای بعدی را میدهم. سوالی پرسیدند که به عنوان خواننده ربطی به من نداشت. گفتم من شاگرد آقای تعریف و محمد نوری و آقای کرامتی بودهام و این استادان صدای مرا تایید کردهاند. آقای مهرجردی گفت اگر آقای نوری شما را تایید کرد ما حرفتان را میپذیریم. زندهیاد محمد نوری آن زمان با ارشاد میانه خوبی نداشت.
در ادامه نزد آقای نوری رفتم و از ایشان دست خط گرفتم که آقای احراری شاگرد من بوده و من ایشان را تایید میکنم. هنوز هم آن نامه را دارم. در ادامه همین ماجرا آقای مهرجردی گفت من مجوز آلبومت را میدهم، فقط آقای محمد نوری را یک روز ناهار بیاور اینجا ما در خدمتشان باشیم. من زندهیاد نوری را با خودم به مرکز موسیقی بردم و از همان روز بود که ایشان قبول کرد وارد دنیای موسیقی روز شود. بعدها آقای مهرجردی میگفت احراری تو بودی که آقای محمد نوری را وارد این عرصه کردی و من میگفتم هیچکس نمیداند که آقای نوری داشت حیف میشد و کنار نشسته بود. این اتفاقات سال ۱۳۷۹ یعنی بیست سال پیش رخ داده است.
در نهایت آلبوم «تکیه گاه» مجوز گرفت؟
بله و عکسم هم روی آلبوم چاپ شد. بعدش گفتند تو اولین نفری هستی که عکست روی آلبومت چاپ شده؛ وگرنه اجازه نمیدهیم که در آلبومهای اول و دوم و سوم عکس روی جلد چاپ شود. گفتند تو خاطرت خیلی عزیز است که اجازه چنین کاری یافتهای! آن زمان هم کار کردن سخت بود. شعرها را قلع و قمع میکردند تا مجوز دهند. زمانی هم که شعر و اثر منتشر میشد بیات و کهنه بود، چراکه در زمان مناسب ارائه نشده بود. همه اینها یعنی حمایتی که میگویید وجود نداشته است. اتفاقا همان مافیایی که امروزه از آن صحبت میکنند همان موقع هم وجود داشت.
حال شما حساب کنید که تازه من آدم خوش شانسی بودم که با شرکتهای معتبر و گردن کلفت آن زمان کار میکردم وگرنه پخشهای خیلی قوی وجود داشتند و کار را سختتر میکردند. پخش با تولید خیلی فرق میکند. واقعا ارشاد به ما لطفی نکرد و همیشه هم ما را اذیت کرد. من هیچ خاطره خوبی از ارشاد نداشتهام و ندارم و نخواهم داشت. الان هم برای مجوز دادن اذیت میکنند، مگر اینکه خواننده مافیایی عمل کند. البته آن اذیتها ربطی به ارشاد ندارد و مشکل با یک تلفن حل میشود و اصلا نیازی به حضور فیزیکی نیست. معمولا من و افرادی که به قانون احترام میگذاریم وارد بازیهای اینچنینی نمیشویم خب آثارمان نیز مجوز نمیگیرد. یک روز یکی از مسئولان که در بخش حراست بود به من گفت میدانی چوب چه چیزی را میخوری؟ مشکلت این است که به قانون احترام میگذاری!
به هرحال تولید شش آلبوم مجوز دار، ظرف مدت زمانی کوتاه، در مقایسه با دیگر خوانندگان آن دوره، رکورد خوبی است.
راستش اگر تجربه امروز را داشتم شاید از میان هفتاد، هشتاد آهنگی که در کارنامه دارم، پنج قطعه را هم نمیخواندم. این را واقعا میگویم. امروز که فکر میکنم میبینم میتوانستم بهتر عمل کنم زیرا پتانسیلش را داشتم که موفق شوم. نمیدانم چه شد، شاید راهنمای بدی داشتهام. در آن دوره که سنی هم نداشتم، تهیهکنندهام از من خواست آهنگ «سپیده دم» یا «غروب پاییز» را بخوانم و من نیز این کار را کردم. درست است که تولید چنین آثاری برای تهیه کننده خوب بود و از فروش آلبوم سود بردند، اما برای من اتفاق خوبی نبود و اسم خوبی نداشت.
با انجام چنین کاری سطح کاری من تاحدودی افت کرد. پس از این اتفاق دچار نوعی سرخوردگی شدم. از طرفی به دلیل پخش کلیپهایم از شبکههای ماهوارهای مشکلات دیگری برایم ایجاد شد و دو سال ممنوع الکار شدم، در حالی که اتفاقات خوبی در شرف وقوع بود. مثلا قرار بود کنسرت بزرگی را در تهران برگزار کنم و خب در آن دوران کنسرتهای معدودی برگزار میشد و این اتفاق برایم خوش آیند بود؛ اما متاسفانه دقیقه نود و پس از آنکه کارها انجام شده بود گفتند نمیتوانید کنسرت برگزار کنید. برای حل این مشکل به اداره اماکن و اطلاعات تهران بزرگ رفتم و در نهایت گفتند شما و چند نفر دیگر کلیپهایتان از ماهواره پخش شده و نمیتوانید فعالیت کنید. از سویی دیگر نیز مشکلات روزمره وجود داشت و همه این اتفاقات جان و انرژی مرا گرفت و باعث شد دوباره پس از سالها فعالیت دوباره به خانه اول برگشتم. دوباره همان محفلهای خصوصی و عروسی و به مرور کمرنگ شدم.
الان پخش آثار خوانندگان از شبکههای ماهوارهای، اتفاقی معمول و مرسوم است. مثلا فعالیتهای رادیو جوان تا حدی جدی است که بر نوع انتخاب و دیده شدن خوانندگان داخلی موثر است و به نوعی رقابت تبدیل شده.
بله همینطور است که میگویید و همه این مسائل در نوع فعالیت خوانندگان موثر است. الان چند ماهی است کنسرتی برگزار نمیشود اما در مواقع عادی اگر فلان خواننده در سالن همایشهای برج میلاد کنسرت داشته باشد، یک شب قبل کلیپش پخش میشود و همان شبکههای ماهوارهای برای آن کنسرت تبلیغ میکنند. در صورتیکه در دوران ما اینگونه نبود و هرکس کلیپش از ماهواره پخش میشد، ممنوع الکارش میکردند. همه اینها در نحوه فعالیت خوانندگان موثر است و بیشک وجود ویترینهای این چنینی به دیده شدن خوانندگان کمک بسیار میکند.
در دوران ما چنین اتفاقی مرسوم نبود. ما پاسوز جوانان امروزی شدیم اما از حق نیز نباید بگذریم که از میان صد خواننده پاپ امروزی نود نفر آنها خوبند. در حال حاضر واقعا خوانندگان خوبی داریم. دوران ما اینطور نبود. اگر مثلا بیست خواننده داشتیم شاید پنج نفر آنها خوب بودند، بیشترشان ضعیف بودند. الان خوانندگان خوب بسیارند و به این دلیل است که خوانندگان گذشته جرات نمیکنند وارد میدان شوند.
مثلا من باید چه کاری را بخوانم و چه کاری انجام دهم تا با فلان خواننده امروزی که سوپراستار است رقابت کنم؟ شدنی نیست. فردی چون من با این سن و سال دیگر نمیتواند کار «تینیج» و جوانگرایانه بخواند. این اتفاق زیبا نیست و شاید نتیجه معکوس داشته باشد. مگر اینکه در سن پنجاه سالگی آثاری را برای دل خودم بخوانم تا یادگاری بماند. کاری که برخواسته از حسم باشد یا پیامی اجتماعی داشته باشد. البته تازگیها خیلی به این موضوع فکر میکنم. دنبال ترانه خاصی هستم تا آن را بخوانم. مثلا فریدون آسرایی را میبینم که هرازگاهی کارهای زیبایی منتشر میکند. البته به جز فریدون فرد دیگری را ندیدم که اینطور باشد.
ارسال نظر