«بخشش» بلال به روایت عکاس «اعدام»
بیستوششم فروردینماه امسال، قرار بود «بلال» برای قتلی که در یک نزاع در هفت سال پیش مرتکب شده بود، برای بار سوم پای چوبهی دار برود. دو بار قبل به دلایل مختلف از مرگ نجات یافته بود، اما اینبار ماجرا جدیتر بهنظر میرسید. داربستها در شهر نور بسته شدند، بلال بالای صندلی اعدام رفت، اما سیلی مادر مقتول بر صورتش، جای طناب بر گردنش را گرفت و بلال از مرگ نجات یافت.
روايت آرش خاموشي از روز بخشش اعدامي توسط مادر مقتول را در ادامه ميخوانيم:
بهدلیل آشنایی قبلی من با گروهی که برای بخشیده شدن «بلال» تلاش میکردند، با همسرم تماس گرفتند و گفتند برای عکاسی به «نور» برویم. از ابتدا قرار نبود مراسم اعدام باشد. ما روز دوشنبه به «نور» رفتیم. در خانهی خانم شرفجهان - یکی از کسانی که برای بخشش بلال تلاش میکرد - بودیم که متوجه شدیم فردا قرار است «بلال» اعدام شود. با آقای سالارنیا - عضو انجمن حمایت از زندانیان شهرستان نور - صحبت کردیم و او هم تأیید کرد که فردا جلو زندان، «بلال» اعدام می شود.
در آن لحظه، فکر کردم که چگونه میشود کاری کرد که «بلال» مورد عفو خانوادهی «حسینزاده» قرار گیرد. متوجه شدم که آقای «حسینزاده» از پیشکسوتان فوتبال مازندران است. با مصطفی لشگری - مدیر سرویس ورزشی ایسنا - تماس گرفتم و از او کمک خواستم. با توجه به فوتبالیست بودن آقای حسینزاده، سرویس حقوقی ایسنا نیز که مصاحبهای با کامیار سالاریان انجام داد و در آن اشاره شده بود، اولیای دم گفتهاند «هر اتفاقی قرار است بیفتد فردا پای چوب دار خواهد افتاد»، این خبر با تیتر «آیا فوتبالیست قدیمی قاتل فرزندش را میبخشد؟» در خروجی ایسنا قرار گرفت.
از آنجا که دوشنبه شب برنامهی ۹۰ پخش میشد، من میخواستم که این موضوع از سوی برنامهی ۹۰ نیز مطرح شود. با هماهنگی محسن معتمدکیا - دبیر سرویس ورزشی ایسنا - با عادل فردوسیپور - مجری برنامه - صحبت کردیم؛ اما به علت محدودیتهایی که هر رسانهای دارد، آقای فردوسیپور گفته بود که چون موضوع به برنامهی ۹۰ ارتباطی ندارد، آنرا نمیتوان مطرح کرد. سپس ایسنا، خبر دیگری را خطاب به برنامهی ۹۰ منتشر کرد که در آن گفته شده بود، آیا «۹۰» میتواند پایان یک کابوس باشد؟ سپس این موضوع در برنامهی ۹۰ مطرح شد. به گفتهی مردم شهرستان «نور» تقریبا همهی مردم، آن شب پای برنامهی ۹۰ نشسته بودند.
در برنامهی ۹۰ بسیاری از فوتبالیستها و مسوولان تماس گرفتند تا برای پرداخت دیه کمک کنند. در حالی که موضوع اصلا دیه نبود، چون دیه آماده بود. این دوستان پولی پرداخت نکردند، اما کمک معنوی کردند. فردا صبح وقتی همه به محل اعدام رفتیم، اینبار جمعیت برای تماشا و فیلمبرداری نیامده بودند، بلکه یکصدا از خانوادهی «حسینزاده» درخواست بخشش میکردند. در آنجا «عکاسی» هم برای من معنا نداشت، بلکه صرفا میخواستم «بلال» بخشیده شود که این اتفاق افتاد.
این نخستینبار بود که در ایران، دو رسانه در کنار یکدیگر حرکت کردند و رسالت خود را انجام دادند و نتیجه گرفتند. دلیل این اتفاق هم این بود که همهچیز بهصورت منطقی به یک رسانه گفته شد و موجب ایجاد هجمه نشد. امیدوارم بارها صحنهی بخشش را ببینم و از آن عکاسی کنم.
تا کنون چند مجموعه عکس و تکعکس از ایران برندهی جایزهیWorld Press Photo شده است؛ مجموعه عکسهای «ابراهیم نوروزی» و تکعکس «امیر پورمند» که هر دو، از «اعدام» بودند. من غمگین بودم که چرا باید چنین تصویری از ایران در جهان وجود داشته باشد و چرا ما جامعهای خشن، نشان داده میشویم؛ اما اینبار عکسی از «بخشش» منتشر شد.
این، روایت یک بخشش بود. بخششی که بازتاب گستردهی جهانیاش هنوز هم ادامه دارد و عکس آن در صفحهی اول روزنامهی «گاردین» به چاپ رسید. جهان اینبار چهرهی دیگری از ایران دید. چهرهای که نهتنها خشن نبود، بلکه پر از گذشت بود. گرچه نمیشود این بخشش را فقط به پای رسانهها نوشت، چون باورهای خانوادهی «حسینزاده» موجب بروز چنین اتفاقی شد، اما در هر صورت نمیتوان تلاشهای ایسنا و برنامهی ۹۰ را نادیده گرفت.
ارسال نظر