فقدان عناصر ارتباطی در یک طرح ارتباطی مجلس
مجلس شورای اسلامی در تمام ادوار خود از آگاهی بصیرانه و عالمانه نسبت به حوزه فرهنگ و ارتباطات رنج برده و شگفتا که رنجبری بوده که درد را حس نکرده و از آن بدتر رنج و درد را از این بابت انکار کرده است.
روزنامه شرق: مجلس شورای اسلامی در تمام ادوار خود از آگاهی بصیرانه و عالمانه نسبت به حوزه فرهنگ و ارتباطات رنج برده و شگفتا که رنجبری بوده که درد را حس نکرده و از آن بدتر رنج و درد را از این بابت انکار کرده است.
این وضعیت فقط شامل ساختمان هرمی بهارستان نمیشود بلکه آنسوتر شامل سازمانی به نام مرکز پژوهشهای مجلس هم میشود که علیالقاعده اتاق محتواساز طرحها و بررسی لوایح در مجلس است و آن وضعیت موصوف نیز برای این سازمان، شگفتانگیزتر است.
ما طی سالها و دههها تاکنون هیچ خروجی قابل اعتنا و نیمهاعتنای متکی بر علوم ارتباطات از مرکز پژوهشهای مجلس در حوزه ارتباطات و رسانهها را شاهد نبودهایم درحالیکه این همه در تریبون مجلس از رسانهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی و به طورکلی ارتباطات حرف زده میشود و حتی یکی از وعدههای راهیافتگان به مجلس یازدهم همین حوزه ارتباطات و شبکههای اجتماعی بوده است. گویی که مسائل جامعه ما فقط و فقط، سیاست و اقتصاد است.چنین شرایطی باعث میشود تصمیماتی که مجلس اتخاذ میکند، فاقد جنبههای عالمانه علوم ارتباطات باشد که یکی از پرسروصداترین آنها اعطای اختیار شبکههای نمایش خانگی به صداوسیماست.
من در این نوشته فقط به جنبه ارتباطشناسی و علوم ارتباطات مربوط به این طرح مجلس میپردازم که در بحثها و نقدهای تاکنون در واکنش به این طرح، مغفول مانده است.
تمرکززدایی از رسانهها
«شبکه نمایش خانگی» یک رسانه است کموبیش شبیه نمونههای خارجی آن. یکی از بحثهای جدی در علوم ارتباطات موضوع انتقاد از تمرکز رسانهای است. براساس این بحثها باید از تمرکز رسانههای گوناگون در یک جا یا دست یک فرد یا یک سازمان جلوگیری کرد چون مانع چندصدایی و رنگارنگی پیامها میشود.
این نقد بهخصوص متوجه جامعه سرمایهداری است که مثلا نتفلیکس؛ شبکه اول جهانی پخش اینترنتی فیلم نباید توأمان هم مالک روزنامه و هم تلویزیون باشد. اما جالب است که در کشور ما با چنین طرحی مجلس دارد همان مدل تمرکز رسانهای مورد انتقاد در جامعه سرمایهداری را دنبال میکند.
دادن اختیار شبکههای نمایش خانگی به سازمان صداوسیما عملا حرکت ناصواب به سوی الگوی تمرکزگرایی رسانهای مطرود جهانی است. وقتی دانشمندان علوم ارتباطات روی پرهیز از تمرکزگرایی رسانهای تأکید میکنند منظورشان چیزی شبیه تفکیک قوا در نظام سیاسی است که اختیارات و قدرت قوای سهگانه در یک قوه متمرکز نشود.
از منظر این بحث، این طرح مجلس عین واپسگرایی است. اگر بخواهیم همچون تجربیات موفق جهانی و مطابق با اصول دانش ارتباطات، عمل کنیم و بر این مبنا تصمیم ارتباطی بگیریم، روزنامهداشتن صداوسیما یعنی انتشار روزنامه جام جم و حتی مجلات سروش و... این سازمان خلاف این اصول و تمرکزگرایی و پیشمقدمه انحصار این سازمان است که در دنیای امروز کاملا محکوم است.
این نکته هم خالی از لطف نیست؛ اضافه شود که ما عملا با این طرح مجلس، تناقض را در جامعه تشدید میکنیم. آنجا که بارها و بارها مسئولان کشور از واگذاری امور مشخصا اقتصادی به مردم و تفویض مالکیتها و اختیارهای اقتصادی و غیراقتصادی حکومتی و دولتی به مردم گفته و میگویند اما برخلاف آن و در عمل چنین اقدامات تمرکزگرایانهای انجام میشود.
تنوع و رقابت تجلی اصلی رسانه
به همان اندازه که مثلا تمام انواع محصولات غذایی با برندهای گوناگون را در قالب یک برند درآوردن، مذموم است که امکان رقابت با صداوسیما را از امثال رسانه شبکه نمایش خانگی سلب کنیم. علت اساسی تأکید بر رقابت در رسانه یا هر حوزه دیگری مثلا صنعت، مسئله مهم «کیفیت» است.
خروجی و نتیجه بهرسمیتشناختن رقابت در میان حوزههای مولد (رسانه، صنعت، فرهنگ و...) ارتقای کیفی محصول تولیدی است که این نیز ناشی از استفاده از تمام ظرفیتهای جامعه میشود چراکه همه ظرفیتها، توانمندیها و فکرها تمایلی ندارند در یک رسانه و فقط در یک رسانه خود را به عموم عرضه کنند.
طرح مجلس قطعا پیامدهای ناگواری برای کیفیت فیلم و نمایش تصویری در ایران خواهد داشت که مسئولیت آن متوجه عاملان این طرح است. وجود رسانه «شبکه نمایش خانگی» در کنار صداوسیما رقابت را به مثابه یکی از بهترین تجلیهای فرهنگی به منصه ظهور میرساند چراکه این حوزه، عرصه فکر و بازار پیام است. بنابراین در این بازار باید به قواعد آن تن داد و تنوع و گوناگونی برای سلیقههای متفاوت را به رسمیت شناخت.
صداوسیما، مدیوم خاص: صداوسیما هم به لحاظ جایگاه قانون اساسی آن و بهخصوص سلیقهها و کارکردهای بعضا عجیبی که دارد و از همه بالاتر توقعات و اعمال نظر فیالمجلس افراد و جاهای قدرتمند و ذینفوذ، عملا به مدیومی خاص بدل شده است. از لحاظی از این رسانه توقع انتقال رسمی پیام جمهوری اسلامی میرود و همین موجب قالب معین و مشخص رسمی در خروجی بخشهای خبری و تولیدی آن شده بنابراین رسانهای که توقع زبان رسمی از آن میرود، نمیتواند هر محصول تصویری را پخش کند.
برای مثال، هماکنون از تلویزیون سریالی محصول خود صداوسیما پخش میشود که چهره بازیگر زن آن به نظر مسئولان پخش صداوسیما چون آرایش غلیظ دارد، کمرنگ و سیاه و سفید میشود. چنین پدیدهای را در هیچ تلویزیون جهانیای شاهد نیستیم. چنین تلویزیونی آیا میتواند پاسخگوی تنوع فیلمهای شبکه خانگی باشد یا اینکه میخواهد آنها را هم مثل خود کند که میشود همان قالبی که به آن اشاره شد.
سرگرمی، نیاز انکارناپذیر مخاطب: یکی از ویژگیهای انکارناپذیر رسانه و مشخصا تلویزیون (و شبکههای نمایش خانگی که ابزار مطلوب انتشار آن، گیرنده تلویزیون است) سرگرمکنندگی و امکان وقتگذرانی آن است. سرگرمی مانند تفریح از نیازهای بخصوص امروز انسان است و یکی از وظایف حکومتها تأمین و تدارک آن است. هیچ پارادایم ارتباطی نتوانسته این جنبه رسانهها را انکار کند بنابراین «سرگرمی» یکی از کارکردهای غیرقابل تردید رسانهها بهخصوص رسانههای تصویری است. رسانه شبکه نمایش خانگی با رعایت ضوابط و مقررات کلی تولید فیلم در کشور و ارزشهای مورد قبول جامعه دستکم در بخش سرگرمی انصافا خوب عمل کرده که نمونه آن در ایام قرنطینه کروناست.
تنبیه و پاداش شبکه نمایش خانگی: وقتی شبکه نمایش خانگی راه افتاد، بخشی از مخاطبانی که از صداوسیما گریزان شده و از دست رفته بودند و به تلویزیونهای برونمرزی ماهوارهای جذب شده بودند، به این شبکه داخلی کشانده شدند.
چراکه این شبکه با تنوعبخشی نسبی به موضوع، داستان و ژانرها مخاطب ایرانی را جذب کرده بود که نمود بارز آن خانهنشینی اجباری مردم در تعطیلات فروردین به علت شیوع ویروس کرونا بود. طبیعی است که محصولات این شبکه با وجود گوناگونی اشارهشده به دلیل طی همان روند تولید فیلمهای سینمایی، از چارچوبها و ضوابط رسمی کشور خارج نشده و نمیشوند؛ فقط با قدری تفاوت در موضوعات و ژانرها مخاطب ایرانی را جذب کرده و به جای روآوردن او به بیرون مرزها (که پیامدهای امنیتی خاص خود را دارد) به رسانه داخلی کشانده است. بنابراین حق این نیست که چنین طرحهایی به جای تشویق، تنبیه و محدود شود.
نفع کدامیک؛ نظام و کشور یا صداوسیما؟: برای جلوگیری از بحران مخاطب و مخاطبگریزی صداوسیما و کوچ مخاطبان به رسانههای آن سوی مرزها، باید به زیان نظام و کشور عمل نشود.
برای اینکه یک سازمان نفعی ببرد - که البته نمیبرد - و رقیبی را از میدان به در کند و خود یکهتاز عرصه نمایش تصویری باشد، به زیان و ضرر نظام و کشور عمل نشود. کشور ما بهخصوص در این شرایط نیاز دارد که پیامهای مورد نیاز خود را از رسانههای داخلی تأمین کند.
نه تنها کمیسیون فرهنگی مجلس بلکه از آن بیشتر، صداوسیما طالب دراختیارگرفتن رسانه شبکه نمایش خانگی است چراکه میخواهد با از میدان بهدربردن رقیب، خود یکهتازی کند غافل از اینکه هیچ تضمینی نیست که مخاطبی که رسانه شبکه خانگی را از دست میدهد، مخاطب و مشتری پیام صداوسیما شود. نه تنها باید اختیار شبکه نمایش خانگی را به صداوسیما اعطا نکرد بلکه مجلس که با شعار تحول شکل گرفته در فکر خود صداوسیما باشد و برای عدم محبوبیت آن در جامعه فکری کند.
اگر همین شبکه نمایش خانگی نبود، معلوم نبود که در هفتههای حساس قرنطینه مردم در هنگامه شیوع کرونا در کشور، مردم خانهنشین چگونه باید اوقات خود را میگذراندند. صداوسیما دستکم در این بخش نمره قبولی نگرفت که دامنه آن هنوز ادامه دارد و نمونهاش تکرار در تکرارِ سریالهای محرمی امسال است.
آزموده را آزمودن خطاست: صداوسیما در جلب مخاطب متنوع و انبوه جامعه ایرانی بهخصوص در ۱۰ سال اخیر ناموفق و ناکارآمد نشان داده است. آنگاه سازمانی که چنین وضعیت کارایی و بهرهوری ( به هر دلیلی) دارد، قرار است مأموریت سنگین دیگری بر دوش آن بار کنید.
صداوسیما خود باید پیشگام بهرسمیتشناسی و تقویت شبکه خانگی و اضافهنکردن بر بار مسئولیت خود باشد نه اینکه برعکس عمل کند. صداوسیما نه تنها مانع این مانعتراشی بر سر راه فعالیت شبکه نمایش خانگی نشود بلکه مشوق آن باشد! نمایندگان مجلس هیچ میدانند که بخشی از اقبال عمومی به شبکههای اجتماعی- که نمایندگان در طرحی دیگر درصدد اقداماتی درموردشان هستند- در جامعه ما ناشی از عملکرد صداوسیماست.
حال به جای پاسخگوکردن آن در قبال این عملکرد و اعمال نظارت بر آن، پاداشی نصیبش میکنیم. صداوسیما به جای جلب مخاطب و برطرفکردن بحران خودعاملیِ مخاطبگریزی- که با تغییر رویه و نگاه قابل برطرفشدن است- درصدد حذف رقیب است اما به این اصل آگاه نیست که حذف رقیب، حذف نیاز مخاطب را در پی نخواهد داشت.
ارسال نظر