خطای اصلاحطلبان در سال ۱۳۸۸ چه بود؟
روزنامه شرق با عباس عبدی؛ فعال سیاسی و روزنامهنگار اصلاحطلب گفتگو کرده است.
روزنامه شرق با عباس عبدی؛ فعال سیاسی و روزنامهنگار اصلاحطلب گفتگو کرده است.
خطای اصلاحطلبان در سال 1388 حضور بود یا پافشاری به نتیجه انتخابات؟
اساسا در سال ۱۳۸۸ آن انتخابات نبود. اگر انتخاباتی برگزار شود و روز بعد از آن آرامش نباشد، آن انتخابات نیست، بلکه جنگ رأی و سیاست است که در قالب انتخابات خود را نشان میدهد. اصلاحطلبان نباید وارد این منازعه میشدند؛ باید حضور میداشتند برای جلب مشارکت نه اصرار بر نتیجه.
دولت آقای خاتمی را میفرمایید نتیجه اشتباه محاسباتیای بود که بر سر کار آمد؛ بسیار خب، اشتباه محاساباتی بود یا شانس مردم یا هرچه اسمش را بگذاریم، بااینحال در دولت آقای خاتمی خیلی کارها انجام شد و خیلی اتفاقهای خوب افتاد؛ در حوزه سیاست داخلی گفتمان و حرف داشت، در حوزه سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی واقعا مؤثر بود و جایگاه بینالمللی ایران را ارتقا و بهبود بخشید. سیاست تنشزدایی او با شیب بسیار خوبی پیش رفت، دستاوردهای بیرونی داشتیم و تنش با جهان کاهش پیدا کرد و بسترهای سرمایهگذاری در ایران ایجاد شد. اصلاحطلبان و آقای خاتمی را به چه اتهامی میتوان شماتت کرد که مسئولیت اخلاقی و سیاسی بر عهده آنهاست؟ آیا متهم به ایجادنکردن بستر و ساختار برای نهادینهشدن این جریان در جامعه هستند؟ اتهام آنها دقیقا چیست؟
اگر تاریخ ایران را مرور کنید، به نظر من در مجموع دوره اصلاحات از خیلی نظرها بهترین دوره در صد سال اخیر بوده است. اصلاحطلبان اشتباهاتی داشتهاند که نباید در برخی موارد کوتاه میآمدند و اگر قرار بود کوتاه بیایند، اصلا نباید میآمدند. دو خطای اساسی اصلاحات و آقای خاتمی این بود؛ یکی درباره شاخص حاکمیت قانون کوتاه آمدند و یکی اینکه درباره نفت چارهاندیشی نکردند. شما نگاه کنید آقای خاتمی در زمانی آمد که پایینترین درآمد نفتی کشور در سال ۷۷ بود، ولی هیچ حس بدی وجود نداشت؛ اما وقتی در آستانه رفتن بود، درآمدهای نفتی از بودجه هم بالا زده بود و همان موقع هم نوشتم که این مسئله شما را زمین میزند. اصلاح آن پایههایی که گفتم، همه آنها اینجا معنادار است. اینطور نیست که پول نفت میآید، خب میتوانیم بگیریم و استفاده کنیم؛ این پول نفت به شما ساختار و فرهنگی را تحمیل میکند که خلاف اصلاحات است. باید برای آن ایده میداشتند و پیشنهاد هم شد. یکی دیگر هم شاخص حاکمیت قانون بود. آقای خاتمی که آمد، فکر میکنم شاخص حاکمیت قانون در ایران ۲۲ درصد بود که سال ۸۰ رسیده بود به ۴۵ درصد و این بالاترین شاخص بود و بعد دوباره کاهش پیدا کرد و رسید به دوره احمدینژاد که بسیار کمتر شد. نباید اجازه میدادند و اینها باید خطقرمزهایی میبود که باید جلوی آن میایستادند. متأسفانه بهدلیل پافشارینکردن بر این مواضع بود که این اتفاقها افتاد و بعد هم در سال ۱۳۸۴ اشتباه سیاسی بزرگی کردند که نتیجهاش حضور آقای احمدینژاد شد.
فکر میکنید فشارهای بیرونی آمریکا به ما در همین راستاست؟
نه؛ قرار نیست در این راستا باشد؛ چون آنها به دنبال منافع خودشان هستند. چرا باید در راستای منافع ایرانی این کار را کنند؟ اگر بودند، خب این فشارها را به عربستان یا به کویت میآوردند، ولی آنجا این کار را نمیکنند. آنها ممکن است که در ظاهر چنین بگویند، ولی دنبال منافع خودشان هستند؛ اما این به این معنا نیست که این فشارها نتواند اثرات مثبت یا منفی به جا بگذارد. میتواند اثرات مثبت و منفی در این روند داشته باشد و به تناسب فرق میکند. مثلا من معتقدم فشارهای نظامی و تهدید نظامی به جنگ اثرات منفی دارد، ولی تحریمهای اقتصادی بر حسب برخورد ما میتواند زمینهساز اثرات مثبت باشد.
اثرات مثبت برای معادله بین مردم و قدرت؟
به شرطی که نیروی سیاسی استفاده کند و هرچه وابستگی ما به نفت کمتر بشود و به تولید بیشتر، این به دموکراسی بیشتر کمک میکند. اینکه نیروهای تولیدکننده قدرت بگیرند و حرفشان شنیده بشود، سیاستهای حکومت ثبات پیدا میکند. با پول نفت هر کار غیرمنطقی را میتوان کرد. شما فرض کنید درآمدتان از یک کارخانه است، نمیتوانید هر لحظه هر تصمیمی بگیرید و اصول تولید و فروش و تأمین مواد اولیه کارخانه برای شما مشخص میکند که چگونه باید رفتار کنید؛ اما کسی که یک میلیارد درآمد مفت داشته باشد، هر لحظه هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد؛ بنابراین اگر این تحریم بتواند به طرف حمایت از تولید داخلی هدایت و به تضعیف تواناییهای رانتی حکومت منجر شود، به نظر من منتقدان میتوانند از آن استفاده کنند.
دولت آقای روحانی چنین چیزی را نشان نمیدهد. دولت آقای روحانی اصلا نیامد سمت تولید، الان هم دارد بازار سرمایه و پولدرآوردن را با بازیهای بورسی و حضور سرمایهها در بازارهای سرمایه و بورس و مثلا سلف نفتی که میگوید میخواهد منتشر کند اداره میکند و از این قبیل سیاستها برای جمعآوری نقدینگیها بهره میبرد؛ اما هیچ امتیازی به تولید نداده و رویکردش این بوده که سیاست داخلی را مبتنی بر سیاست خارجی برنامهریزی کند و پیش ببرد. درحالیکه آقای خاتمی و حتی احمدینژاد سیاست خارجی را مبتنی بر سیاست داخلی اعمال میکردند.
من در سال اول دولت آقای روحانی یادداشتی در روزنامه «شرق» (اگر اشتباه نکنم) منتشر کردم و نظرم را دراینباره گفتم و پیش از آن نیز گفته بودم که اشتباهترین کار این است که از اصلاح سیاست خارجی شروع کنیم؛ چون سیاست خارجی خیلی سهل و ممتنع است، همین امشب میتوانند تصمیم بگیرند مذاکره کنند که کردند و به نظر میآمد که مسئله حل شد! درحالیکه اینگونه نیست و اگر از سیاست داخلی برای پشتیبانی سیاست خارجی استفاده نشود، آن سیاست شکست میخورد و اساسا اتحاد در سیاست داخلی است که سیاست خارجی را درست پیش میبرد؛ همینطور سیاست اقتصادی را. البته این به آن معنا نیست که ابتدا بیاییم سیاست داخلی را خوب درست کنیم و بعد برویم سراغ آنها، بلکه همه آنها با هم انجام میشود؛ اما شما نقطه آغازتان باید اصلاح سیاست داخلی باشد. اگر اصلاح سیاست داخلی نباشد، انتخابات بیمعنا میشود. در ادامه روند قبلی خواهد شد؛ درحالیکه مردم آمدهاند یک معنای جدید را به سیاست داخلی بدهند و متأسفانه آقای روحانی رفت دنبال سیاست خارجی و بعد رفت سراغ سیاست اقتصادی و اصلا سیاست داخلی را کلا فراموش کرد.
چرا؟ به همان دلایلی که آقای هاشمی هم دچارش شد؛ اینکه اینها در سیاست داخلی به معنای دموکراتیک آن نفوذی ندارند. این اصلاحطلبان بودند که در این زمینه دست بالا را داشتند؛ اما اصلاحطلبان به دلیل خطای تحلیلی و رفتاری که در سال 1388 انجام دادند، از عرصه رسمی سیاست داخلی دور بودند و حالا سعی کردند با واسطه برگردند، درحالیکه واسطه علاقهای به این بازگشت نداشت.
نظر کاربران
آقای عبدی، آن سالی که از دیوار سفارت بالا رفتید اصلاح طلب بودید یا اصولگرا؟