اورژانس کمرنگ اجتماعی؛ نهادی که گرهگشایی نکرد
سرعت آسیبهای اجتماعی کاهش نیافتهاست، چارچوب خانوادههای زیادی هر روز به دلیل مسائل مختلفی مانند اعتیاد، حاشیهنشینی و طلاق سست میشود.
روزنامه جامجم: سرعت آسیبهای اجتماعی کاهش نیافتهاست، چارچوب خانوادههای زیادی هر روز به دلیل مسائل مختلفی مانند اعتیاد، حاشیهنشینی و طلاق سست میشود. برای رفع این مشکلات نسخههای زیادی تاکنون پیچیده شدهاست؛ اما به نظر میرسد تلاشها تاکنون آنطور که باید کارساز نبودهاست. برای نمونه حدود ۲۳ سال پیش فعالیت اورژانساجتماعی در کشورمان کلید خورد اما هنوز هم شهروندان زیادی با فعالیت این نهاد آشنا نیستند و در معابر شهر نیز خودروهای این نهاد حضور کمرنگی دارند.
هرچند کارشناسان و مددکاران اجتماعی در اورژانساجتماعی تلاش دارند با مداخله مناسب مرهمی باشند بر زخمهای آسیبهای اجتماعی که هر روز خانوادههای بیشتری را درگیر میکند. اما میتوان گفت این نهاد هنوز آن طور که باید نتوانسته تاثیرگذار باشد. بخشی از این مساله به بیتوجهی مدیران به این نهاد برمیگردد، چراکه قرار بود شهرهایی با بیش از ۵۰ هزار نفر جمعیت به اورژانساجتماعی مجهز شوند، اما نمیتوان منکر شد که این روزها حتی در کلانشهرهایی همچون تهران هم دسترسی به اورژانساجتماعی به آسانی میسر نیست، برخی نبود نیروی انسانی متخصص و آموزشدیده را دلیل این ضعف میدانند، اما ریشههای این ضعف را میتوان خارج از دستگاههای مسؤول نیز دید.
هدف اصلی اورژانساجتماعی پر شدن فاصله بین خانه تا کلانتری است، تا به این ترتیب افراد مشمول این برنامه برای هر موضوعی سراغ پاسگاه و دادگاه نروند و پرونده قضایی نداشتهباشند. البته این صورت ماجراست، وگرنه در ابتدای تشکیل این سازمان دستیابی به اهداف دیگری نیز برای آن در نظر گرفته شدهبود. اهدافی که حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و ایدهپرداز اورژانساجتماعی در کشورمان دربارهاش به ما میگوید: «در ابتدا فکر میکردیم میتوانیم برنامههای زیادی را در این سازمان اجرایی کنیم؛ برنامههایی شامل شناسایی مناطق و کانونهای آسیبزا و آسیبهای شایع و در حال شیوع به صورت کشوری، منطقهای و محلی، تقویت مداخلههای اجتماعی و روانی قبل از ورود نهادهای قضایی و انتظامی، مداخله در بحرانهای فردی، خانوادگی و اجتماعی، توانمندسازی آسیبدیدگان اجتماعی با فراهم کردن شرایط لازم برای بازگشت آنها به خانواده یا ایجاد زمینههای زندگی مستقل برای آنها یا ارجاع این افراد به مراکز نگهداری مرتبط، ارائه نظرات کارشناسی و مشاورهای به مراجع قضایی برحسب درخواست و تبادل اطلاعات و آمار مربوط با سازمانهای ذیربط. اما اکنون که چند سال از آغاز فعالیت اورژانساجتماعی میگذرد، متاسفانه هنوز هم بخش زیادی از این اهداف محقق نشدهاست.»
برنامههای پردردسر
تنوع گروههای هدف مرتبط با خدمات اورژانساجتماعی از جمله مهمترین چالشهایی است که در سالهای گذشته پیش روی این نهاد قرار گرفتهاست. زیرا براساس اهداف اولیه تشکیل اورژانساجتماعی، همه خشونتدیدگان خانگی از قبیل کودکان آزاردیده، همسران، سالمندان و افراد دارای معلولیت، کسانی که قصد خودکشی دارند یا اقدام به خودکشی کردهاند، دختران و پسران فراری از منزل، زنان و دختران در معرض آسیب اجتماعی و بسیاری از دیگر آسیبدیدگان اجتماعی جزو گروههای هدف این نهاد محسوب میشوند.
اما همین نکته که اورژانساجتماعی توانستهاست با وجود این گروههای هدف در طول این سالها به فعالیت خود ادامه دهد، ناشی از حمایتهای دولتی بهخصوص در زمینه تعریف جایگاه این نهاد در مقررات رسمی کشور بودهاست. نکتهای که موسوی چلک با اشاره به آن میگوید: «ما برای نهادینه شدن همکاریهای بین بخشی با اورژانساجتماعی، در سالهای ۸۷ و ۸۸ پیشنویس لایحهای را نوشتیم که بتواند پس از طی مراحل اداری تبدیل به قانون شود. آییننامه مربوط به تعریف برنامههای اورژانس اجتماعی نیز بالاخره در ۲۶ شهریور سال ۹۱ با انجام اصلاحاتی در هیات دولت به تصویب رسید و در نهایت، این آییننامه پس از انجام اصلاحات مجددا در خرداد ۹۲ تصویب و ابلاغ شد.»
آنطور که رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران توضیح میدهد، در ابتدای ابلاغ برنامههای اورژانساجتماعی، همکاریهای برونسازمانی قوی و همکاریهای درونسازمانی ضعیفی با این نهاد انجام میشود. او در اینباره میگوید به طور مثال در سالهای اول، اورژانساجتماعی با قوه قضاییه تفاهمنامهای را امضا میکند و وزارت کشور و نیروی انتظامی هم همکاریهای مناسبی را با این نهاد آغاز میکنند، اما به نظر موسوی چلک، در آن سالها همکاری بخشهای مختلف سازمان بهزیستی با اورژانساجتماعی ضعیف بود.
موسوی چلک هراس از تغییر را مهمترین علت سنگاندازیهای درونسازمانی پیش پای اجرای برنامههای اورژانساجتماعی تعریف میکند و توضیح میدهد: «معمولا ساختارهای سنتی از تغییر گریزان هستند، چون میترسند با این کار ناچار به انجام کارهای بیشتری باشند. بعد از ابلاغ برنامههای اورژانساجتماعی نیز همه میدانستند با این کار مراجعه از طریق اورژانساجتماعی به واحدهای دیگر بیشتر میشود و این به باور برخی مدیران یعنی دردسر بیشتر.»
اورژانساجتماعی با رویکرد اجتماعی
اورژانساجتماعی یک نهاد خدماتمحور در حوزه رفع آسیبهای اجتماعی است و اساس پذیرش آن هم بهصورت خودمعرف یا داوطلبانه است. بر همین اساس، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران تاکید دارد که نباید هیچگاه اورژانساجتماعی را با گشت ارشاد اشتباه گرفت.
از سویی دیگر، برخی کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی معتقدند مددکاران اورژانساجتماعی باید به واسطه برخورد با گروههای هدف آسیبدیده، مجهز به وسایل دفاع شخصی باشند. اما این ایده، سخت مورد انتقاد مسؤولان اورژانساجتماعیاست. موسوی چلک نیز درباره علت این مخالفت توضیح میدهد: «مددکار اجتماعی یک خدمتگزار با رویکرد اجتماعی است نه پلیسی. حال اگر مددکاری شوکر و باتوم و... به همراه داشتهباشد، از نظر شخص آسیبدیده اجتماعی دیگر فرقی با پلیس ندارد. بنده بهعنوان رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران بر این باورم که تجهیز مددکار اجتماعی به وسایل دفاع شخصی با روح این شغل در تضاد است.»
چتر بهزیستی سالم است؟
کندی در مداخله آسیبهای اجتماعی، دست و پاگیر بودن بروکراسیهای دولتی و تامین نشدن منابع مالی لازم، از جمله دلایلی است که برخی را به این باور رسانده که سازمان بهزیستی، ارگان مناسبی برای اداره اورژانساجتماعی نیست و به نوعی چتر حمایتی این نهاد بر سر اورژانساجتماعی دارای حفره است. آنها با این توجیه که نگاه مسؤولان این سازمان به نوعی دردسر تازهای برای آنهاست، تلاش دارند اورژانساجتماعی را به بخش خصوصی تحویل دهند. با این حال، موسس اورژانساجتماعی تاکید دارد که همواره مخالف واگذاری این نهاد به بخش غیردولتی بودهاست.
او میگوید مداخله فوری برای رفع آسیبهای اجتماعی از جنس موضوعات حساس و حاکمیتی است و به جز پایگاه خدمات اجتماعی که رویکرد آن محلهمحور است، حتما باید سایر بخشهای مربوط به اورژانساجتماعی در نهادهای دولتی باقی بماند. موسوی چلک البته از جمله کارشناسانی است که هنوز اعتقاد دارد اورژانساجتماعی باید زیر چتر سازمان بهزیستی باقی بماند.
او دلایل خود را در اینباره اینطور شرح میدهد: «هیچ سازمانی به اندازه بهزیستی صلاحیت حرفهای و تخصصی سرپرستی از اورژانساجتماعی را ندارد. البته مسؤولان بهزیستی باید ساختار درونی این سازمان را برای ایفای وظایف اورژانساجتماعی آمادهتر کنند. همچنین دولت باید در تغییر ساختار این نهاد و تشکیلات اداری آن و جذب نیروی انسانی متخصص و تامین منابع لازم کمک کند. مسؤولان دستگاه اجرایی باید به این نکته توجه داشتهباشند که در صورت هزینه نکردن برای تقویت اورژانساجتماعی، باید برای توسعه کمی پاسگاهها و زندانها پول بیشتری هزینه کنند که متاسفانه ظاهرا علاقهمندی به صرف بودجه در این راهها بیشتر است.»
اورژانساجتماعی زیر ذرهبین نقد
انتقادها به عملکرد اورژانساجتماعی، چندان تازه نیست و کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی سالهاست نقدهایی را به آن وارد میکنند. تعدادی از این کارشناسان بر این باورند اورژانساجتماعی نه فقط کارایی لازم را در بیش از دو دهه فعالیت خود نداشتهاست، بلکه این ایده اصلا پاسخگوی مشکلات آسیبدیدگان اجتماعی نیست.
به باور این دسته از کارشناسان، اورژانساجتماعی اصولا هیچ کارایی مشخصی در ایران ندارد؛ زیرا در کشور ما این نهاد فقط افتتاح شده و در عمل هیچ بستر مناسبی برای فعالیت آن فراهم نشدهاست.
موضوع متخصص نبودن بخش زیادی از کارکنان اورژانساجتماعی نیز از جمله نقدهای است که در سالهای اخیر به صورت مکرر به این نهاد وارد شدهاست؛ زیرا حتی براساس اذعان حسن موسوی چلک به عنوان بنیانگذار اورژانساجتماعی، اکنون بسیاری از افراد شاغل در این نهاد فاقد تجربه و تخصص لازم برای حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی هستند. حتی بیشتر افراد شاغل در اورژانساجتماعی، مدرک تحصیلی مرتبط با این حرفه ندارند که این خود معضلی بزرگ برای این اورژانس محسوب میشود.
نکته دیگر آن است که با گذشت سالها از تاسیس اورژانساجتماعی، هنوز هم بخش زیادی از مردم یا اصلا آن را نمیشناسند یا با کارکردهای آن آشنایی کافی ندارند. علت اصلی این مساله هم ناکافی بودن تبلیغات برای ترویج برنامههای اورژانساجتماعی در سطح جامعه است. البته برخی کارشناسان معتقدند در صورت بیشتر شدن حجم تبلیغات مربوط به اورژانساجتماعی، با توجه به گستردگی انواع آسیبهای اجتماعی در سطح کشور، قطعا تعداد مراجعهکنندگان به این نهاد به نحو چشمگیری افزایش پیدا میکند.
این در حالی است که تعداد اندک نیروهای در اختیار اورژانساجتماعی نمیتواند پاسخگوی مراجعات فعلی آن باشد. البته برای رفع معضل کمبود نیروی انسانی اورژانساجتماعی نیز سازمان بهزستی باید دست به جیب ببرد و افراد بیشتری را برای کار کردن در این نهاد در اختیار بگیرد، اما آنچه از حرفهای مسؤولان این سازمان برمیآید، این است که فعلا این سازمان چنین پولی در بساط ندارد.
وقتی از مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکار اجتماعی ایران نیز درباره ضعفهای اورژانساجتماعی میپرسیم به ما میگوید شایستهسالاری و پاسخگویی در اورژانساجتماعی کمرنگ است. به گفته او، کارشناسان اورژانساجتماعی، باید همگی مددکار اجتماعی باشند تا بتوانند به جامعه هدفشان بهدرستی خدمات بدهند. اما کمتر از ۲ درصد کارمندان این نهاد، مددکار اجتماعی هستند و هیچ یک به استخدام سازمان بهزیستی درنیامدهاند.
اقلیما ادامه میدهد: مشکل دیگر کمبود خانه امن برای زنان و کودکان است، چراکه برخی خانههای امن، به سازمان و ارگانهای دیگر واگذار شدهاست.
نظر کاربران
هر وقت کمیته امداد گره گشایی کرد این هم میتونه.
این نوع پروژه ها نیاز به همکاری و همدلی همه نهادها دارد.چه اعمال قانون و چه اقتصادی و روانی و بهداشتی،سیاسی.
ژاپن برنامه۲۰ سال داشت برای کاهش جرم و حوادث کشورش.
هم دلی همگانی نیاز است وکارمستمر با دوتاماشین ون چی میخواد بشه.
مثلا در بحث اعتیاد ریئس پلیس میگه ما جمع میکنیم.حالا با اینها چکار کنیم؟
بهزیستی از پس وظایف اصلی خودشم بر نمیاد . با کدوم بودجه