اصلاحطلبان از نمایندگی طبقه متوسط ناتوان شدند؟
تحلیل علیرضا علویتبار از طبقات اجتماعی در گفتوگو با روزنامه «شرق» را بخوانید.
تحلیل علیرضا علویتبار از طبقات اجتماعی در گفتوگو با روزنامه «شرق» را بخوانید.
برخی اصلاحطلبان در سال 92 با اتخاذ سیاست ائتلافی و نزدیکشدن به اصولگرایان، تعارضی برای طبقه سنتی خود ایجاد کردند که «هدف از اصلاحات چه بود و چه تفاوت بنیادینی میان اصولگرایان و اصلاحطلبان وجود دارد؟» آیا چنین تعارضی -فارغ از عملکرد دولت کنونی- در بیاعتمادی طبقه متوسط به اصلاحات مؤثر بود؟
اکثریت اصلاحطلبان در سال ۹۲ بهدنبال راهی بودند که جلوی غلتیدن کشور به یک درگیری نظامی مخرب و آشفتگی شدید اجتماعی گرفته شود. در آن شرایط اصلاحطلبان امکان حضور مستقیم در اداره امور عمومی را نداشتند؛ بنابراین به ناگزیر سعی کردند از میان گزینههای ممکن جریانی را یاری کنند که بتواند از بحرانهای داخلی و خارجی عبور کند. بازگشت عقلانیت به سیاستهای اقتصادی، تثبیت و آرامش نسبی اقتصادی و برجام نشان میدهد که انتخاب آنها درست بوده است اما تحولات بعدی، این انتخاب درست را دچار اِشکال و ابهام کرد. اول اینکه دولت خیلی زود احساس بینیازی از حمایت اصلاحطلبان کرد و با انتخاب نیروهای مطیع، ولی ناکارآمد و فاقد شجاعت کافی برای ایجاد تحول، توان خویش را بهشدت کاهش داد. در گام بعد جریان راست تندرو که اهرمهای بسیاری را در اختیار دارد، شروع به تخریب خطمشیهای دولت در زمینه داخلی و خارجی کرد.
این تلاش از داخل همزمان شد با قدرتگرفتن جناح راست تندرو در آمریکا. دو تیغه قیچی به ظاهر مخالف هم، یک چیز را قطع کردند: تثبیت اقتصادی و تعامل در سیاست خارجی. اصلاحطلبان در میانه درگیری دولت اعتدالی که ترکیبی از راست مدرن و سنتی بود و جریان راست تندرو، باید موضع میگرفتند. آنها پذیرفتند که در مجموع جریان اعتدالی اگرچه اصلاحطلب نیست اما برای بقای کشور و خروج از بحرانها گزینه بهتری است، باوجود این، بهدلیل ناسازگاریهای درونی و فقدان انسجام تشکیلاتی نتوانستند مواضع خود را برای هواداران به اندازه لازم توضیح دهند و توجیه کنند. اتفاقی نیز در جامعه به وقوع پیوست که وضعیت را باز هم بدتر کرد؛ بازگشت تحریمها و سلسلهای از وقایع ناگوار امید به آینده را در جامعه تخریب کرد و بر آشفتگی و گسیختگی جامعه افزود. جامعه خشمگین، ناامید و ملتهب دیگر به استدلال گوش نمیکند. سیاستورزی در شرایط نابهنجار در توان اصلاحطلبان موجود نیست. مجموعه این عوامل ابهام و سردرگمی را پدید آورد. روشن است که همیشه افراد و تشکلهایی هستند که در شرایط آشفتگی میکوشند تا لنگرگاههای مطمئنی برای تداوم و بقا پیدا کنند.
قدری از سوی دیگر به موضوع وارد شویم؛ یکسوی ماجرا نوع عملکرد اصلاحطلبان در مواجهه با طبقه متوسط بود که به آن پرداختیم اما بهنظر میرسد طبقه متوسط هم در این سالها دستخوش تغییراتی شده است. از نظر فکری چه تفاوتهایی از سال 76 تا کنون ایجاد شده است؟ آیا سطح یا اصلا جنس مطالبات این طبقه تفاوت پیدا کرده است؟
در سالهای گذشته اتفاقاتی افتاده که به نوعی بر خواستههای این طبقه تأثیر داشته است. تشکیل سرمایه ثابت از سال ۱۳۹۰ همواره روند نزولی داشته است؛ این یعنی کاهش ظرفیت رشد و اشتغال در آینده. متوسط نرخ تورم بلندمدت اقتصاد ایران حدود ۲۰ درصد بوده که درباره موارد خوراکی بیشتر بوده است؛ با توجه به سهم بالاتر مواد خوراکی در سبد هزینههای خانوارهای کمدرآمدتر فشار تورم بر آنها شدیدتر بوده و وضع آنها را بهطور نسبی بدتر کرده است. نابرابری هم که بهطوردائم رو به افزایش بوده است؛ مجموعه این عوامل از یکسو باعث شده که تمام تلاش طبقه متوسط حفظ وضع موجود خودش باشد. آنها شبانهروز تلاش میکنند تا از تنزل موقعیت خویش جلوگیری کنند اما این کار را هم با امیدواری انجام نمیدهند. تبعیض به مهمترین عامل ثروتمندشدن یا نابودشدن آدمها تبدیل شده است. طبقه متوسط موجود، طبقهای است خسته از دستوپازدن مداوم برای حفظ وضع موجود خود و ناامید از آینده و حیرتزده از ثروتهای بادآورده و یکشبه دیگران.
در چنین حالتی ذهن انسان مشغول چیزهای دیگری میشود و نیازهای ثانویه به حاشیه میروند. سرعت رشد نقدینگی و نرخ ارز نوعی التهاب عمومی و شکننده ایجاد کرده است. هر روز حیرتزده به درآمد ثابت موجود فکر میشود و به توان و فرصتهای ازدسترفته. تا نوعی تثبیت و آرامش به فضای اقتصادی و اجتماعی بازنگردد، نمیتوان از سازماندهی مناسب طبقه متوسط سخن گفت.
اصلاحطلبان که از میانه دهه70 با حمایت طبقه متوسط روی کار آمدند، اکنون با جامعهای فرودست مواجهاند که شاید برای بخش زیادی از این جامعه دیگر گفتمان سیاسی و اندیشهای اهمیتی نداشته باشد. آیا لازم است که اصلاحطلبان در شرایط کنونی زبان مشترکی با طبقه فرودست پیدا کنند؟ و اگر چنین است آیا شخصیتهای فکری اصلاحات توانایی چنین کاری را دارند؟
خواسته برابری و رفع تبعیض در شرایط کنونی کشور در کنار تقاضا برای عادیسازی روابط با جهان و تعامل با آنها بیشتر حمایت را جلب خواهد کرد. راست تندرو میکوشد تا شعار اول (برابری بیشتر) را از آنِ خود کند اما نمیتواند با شعار دوم (تعامل با جهان به جای تقابل با جهان) همسو شود؛ بهعلاوه تبعیض و نابرابری فقط در عرصه اقتصاد و درآمد و ثروت نیست. تبعیض جنسی و سیاسی هم برای طبقات مختلف مهم است. اگر اصلاحات شعارهای دوگانه «برابری و رفع تبعیض در داخل و تعامل و صلح در خارج» را محور قرار دهد و لوازم آن را هم بپذیرد، میتواند هم طبقه متوسط و هم طبقه فرودست را با خود همراه کند؛ بهعلاوه بخشی از بخش خصوصی هم که رانتی نیست و با روابط سیاسی به ثروت دست نیافته است، با این شعارها مخالفت نخواهد کرد. مخالفت با این اهداف حداکثر با حمایت ۱۵ درصد جامعه مواجه خواهد شد اما این ۱۵ درصد بخشهای قابل ملاحظهای را از دو قوه کشور و نهادهای خارج از کنترل دولت در اختیار دارند و سخت با آن مقابله خواهند کرد. شک نکنید اکثریت مردم از راههای مسالمتآمیز برای رسیدن به اهداف خود دفاع میکنند؛ ازاینرو ممکن است اصلاحطلبان کنونی را قبول نداشته باشند اما از روش اصلاحی دفاع خواهند کرد.
برخی جلوتر از بحثهای این گفتوگو حرکت میکنند و باور دارند که اساسا اصلاحات به معنای رایجش از بین رفته است. آیا این ادعا درست است؟ و اگر اصلاحات نباشد، چه چیزی جای آن را پر میکند؟
اگر منظور روش اصلاحطلبانه است، به گمانم در شرایط ایران هیچ جایگزین دیگری ندارد؛ هر جایگزین دیگری برای این روش وضعیت را بدتر و بحرانیتر خواهد کرد اما اگر اصلاحطلبانِ موجود منظور باشد، فعلا که جایگزینی برای آنها نیست؛ اگر پیدا شد که کارش را خوب انجام میدهد اما تا آن زمان باید با همین نیروی موجود تلاش کرد. لازم است همه ما توجه کنیم که باید در مسابقهای به هدف برسیم (گل بزنیم) که اطراف زمین پر از ظروف بلوری شکستنی است.
نظر کاربران
این دیدگاه و راهکار پیشنهادی با سران اصلاحات و دیگر تشکلات و افراد تاثیر گذار اصلاحات در میان گذاشته ، تا پخته تر و عملیاتی شده و از تشتت جلوگیری شود ،.
افسادطلبان خودشونم زیر بار خودشون نمیرن؛ عزیزان این گندی که سالها توی مملکت زده شد کار اصلاحاته؛ خوده خود اصلاحات
قبول کنید گند زدین؛ قبول کنید جز شعار و فریب چیزی نداشتینو ...
توی این دنیا که هیچ، ولی برای اون دنیاتون طلب بخشش کنین اقلن
شمافقط برای زندگی خودتان که در رفاه مطلق باشید برنامه ریزی میکنید ومردم رافدای خوشگذرانهای خود می کنید