تنها کسی که با رهبر شدن آیتالله خامنهای مخالفت کرد که بود؟
"مسعود رضایی" پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگو با تسنیم به بررسی جزئیات و سؤالات مطرح شده در خصوص جلسه تاریخی روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری نظام اسلامی پاسخ داد.
"مسعود رضایی" پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگو با تسنیم به بررسی جزئیات و سؤالات مطرح شده در خصوص جلسه تاریخی روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری نظام اسلامی پاسخ داد.
بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
*از دیدگاه امام خمینی (ره)، اگر شرط مرجعیت باقی میماند، رهبری به چند نفر محدود میشد که مرجع تقلید هستند. مراجع اگرچه به لحاظ فقهی و عرفانی قابل احترام هستند، اما ممکن است در اداره امور کشور آن سطح از تخصص و کارآمدی را دارا نباشند.امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه آیتالله مشکینی قید فرمودند که "من از ابتدا موافق با شرط مرجعیت نبودم." یعنی از سال ۵۸ که نگارش و تدوین قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی انجام میگرفت، امام موافق شرط مرجعیت نبودند؛ اما چون نمیخواستند در کار خبرگان قانون اساسی دخالت کنند، آن موقع چیزی نگفتند. به هر حال نظر امام این بود که شرط "اجتهاد" کافی است.
*شرط کاندیداتوری برای مجلس خبرگان رهبری، اجتهاد است. آیتالله خامنهای که در سال ۶۱ برای ورود به مجلس خبرگان کاندیدا شد و به عنوان منتخب اول مردم تهران وارد این مجلس شد، طبیعتاً دارای اجتهاد بود.
*همچنین مجلس خبرگان رهبری در دوره اول، حدود ۸۰ نماینده داشت که تمامی آنان مجتهد و برخی از آنان از جمله آیتالله فاضل لنکرانی در آستانه مرجعیت بودند. در این مجلس بحث زیادی در خصوص شرط اجتهاد انجام گرفت. تمامی این افراد، اجتهاد آیتالله خامنهای را تایید کردند و حتی یک نفر در اظهارنظرها نسبت به اجتهاد ایشان تردید نداشت. تنها کسی هم که با آیتالله خامنهای مخالفت کرد، خود ایشان بود. این هم بدان معنا نبود که اجتهاد خود را قبول نداشته باشند، بلکه اینگونه عنوان کردند که ممکن است کسی از میان شما اجتهاد من را قبول نداشته و ابراز مخالفت نکرده باشد. پس از سخنان آیتالله خامنهای هم نه تنها کسی با اجتهاد ایشان مخالفت نکرد و نگفت من نسبت به اجتهاد شما اشکال دارم، بلکه همگی تاکید کردند که ما اجتهاد شما را قبول داریم و به رسمیت میشناسیم.
*بنابراین در جلسه روز ۱۴ خرداد، قریب به ۸۰ نفر از نمایندگان مجلس خبرگان رهبری با تاکید موکد اجتهاد آیتالله خامنهای را مورد تایید قرار دادند. نمایندگان حتی آن گمانی که در ذهن ایشان بود که ممکن است کسانی اجتهادش را قبول نداشته باشند، به شدت رد میکنند.
*{در پاسخ به این سوال که آیتالله خامنهای در جلسه آن روز فرمود: «اولاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال [رهبری] کسی مثل بنده در آن مطرح شود...». برخی بیان این جمله را اعتراف آیتالله خامنهای به عدم توانایی در رهبری و اداره جامعه تعبیر کردهاند. ایشان با چه هدفی و در چه شرایطی این سخن را بیان کردند؟}: رهبر انقلاب این سخن را از روی تواضع بیان کردند. ایشان فروتنی بسیار زیادی از خود نشان دادند و شکسته نفسی کردند؛
به این دلیل که قرار است مسئولیتی را برعهده بگیرند که امام خمینی (ره) عهدهدار آن بود.آیتالله خامنهای از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا خرداد ماه سال ۶۸، عضویت در شورای انقلاب و وزارت دفاع، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع، امامت جمعه موقت تهران، نمایندگی مجلس شورای اسلامی، ریاست کمیسیون دفاع مجلس، دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی و دو دوره ریاست جمهوری را در کارنامه خود دارد.ایشان که یک دهه مسئولیتهای مهم اجرایی، نظامی، فکری و فرهنگی داشت و به پیچ و خمهای کشور آشنا بود و از شخصیتهای کمنظیر جمهوری اسلامی ایران بود، این سخن را از روی تواضع نسبت به امام بیان کرد.
*رهبر انقلاب وقتی خودشان را با امام خمینی مقایسه میکردند؛ امام را قله و اقیانوس و خود را در دامنه و کوچک میدیدند. این باور عمیق و قلبی او بود و شعار نبود. اکنون نیز در سخنان خود، امام را اینگونه تعبیر میکنند.
*{در پاسخ به این سوال که این پیشنهاد که آیتالله گلپایگانی مرجع وقت تقلید، رهبر باشند و آیتالله خامنهای به عنوان قائم مقام امور اجرایی را برعهده بگیرند، در بحث رهبری شورایی مطرح شد؟}: این پیشنهاد در ابتدای جلسه مطرح شد. رد شدن آن اینگونه نبود که با رایگیری از نمایندگان رد شود.
ماجرا اینگونه است که آقای آذری قمی که سخنران اول یا دوم جلسه بود، در سخنانش عنوان کرد که او به همراه چند نفر دیگر پس از باخبر شدن از رحلت امام خمینی (ره)، خدمت آیتالله گلپایگانی میروند. آنان از ایشان میخواهند که پس از امام خمینی (ره) رهبر بشود. آیتالله گلپایگانی در پاسخ به این درخواست فرمودند که من مانند آقای خمینی نیستم و نمیتوانم این کار را انجام بدهم. به نظر میرسد آنان به ایشان اصرار میکنند که شما از باب فقهی و شرعی رهبر باشید، آقای خامنهای امور اجرایی را به عنوان قائم مقام انجام خواهند داد. به ظاهر آیتالله گلپایگانی با این شرط، رهبری را میپذیرند.
*نفراتی که پس از آقای آذریقمی پشت تریبون رفتند و سخنرانی کردند، این نظر را نقد کردند. آنان ضمن احترام گذاشتن به جایگاه علمی، فقهی و حوزوی آیتالله گلپایگانی، ایشان را فردی مناسب برای به دست گرفتن رهبری نظام نمیدانند. در نتیجه این پیشنهاد مورد قبول نمایندگان قرار نگرفت و بحثها از حول آیتالله گلپایگانی کنار رفت. آقای آذری قمی هم دیگر این بحث را ادامه نداد.
*به هر حال، در بحث شورایی اسامی افرادی مطرح شد. در تمامی پیشنهاداتی که ارائه شد، نام آیتالله خامنهای ثابت بود. پس از آیتالله خامنهای، نام آقای هاشمیرفسنجانی بیشترین فراوانی را داشت که البته در میانه بحث، آقای هاشمی مطرح کرد که بنده در مسیر مسئولیت دیگری قرار دارم. از این رو آقایانی که اسم بنده را به عنوان شورای رهبری مطرح میکنند، بدانند که من نمیتوانم عضو این شورا باشم. در واقع آقای هاشمی به نوعی از نمایندگان میخواهند که اسم ایشان را ذکر نکنند.
*پیش از رایگیری در مورد رهبری فردی یا به عبارت دیگر رهبری فردی و شورایی، آیتالله مشکینی جمله خیلی مهمی بیان میکند. ایشان میفرماید، آقایانی که "قصد دارند به رهبری فردی رای بدهند، ببینند مصداق آن فرد را پیدا میکنند یا نمیکنند." رایگیری که صورت گرفت، رهبری فردی رای آورد؛ این بدان معناست که نمایندگان یک نفر برای رهبری در ذهن دارند.
*بلافاصله پس از اینکه رهبری فردی رای آورد، تعدادی از نمایندگان از گوشه و کنار مجلس گفتند که کاندیدای ما آقای خامنهای است. در فیلمهایی که از آن جلسه باقی مانده است، این صداها شنیده میشود. هاشمی رفسنجانی که در جایگاه هیات رئیسه نشسته بود، پس از شنیدن این صداها گفت: کاندیدای ما هم آقای خامنهای است. در فیلمی که منتشر شده، مشخص نیست که چه کسانی این جمله را بیان میکنند، اما اسم فرد دیگری به عنوان کاندیدا به گوش نمیخورد.
*در این هنگام که همهمهای در مجلس به وجود آمده است، آقای مجتهد شبستری خطاب به هاشمی رفسنجانی میگوید که ما شنیدهایم امام خمینی (ره) در خصوص آقای خامنهای نکتهای گفتهاند و شما آن را میدانید. برای ما بیان کنید. آقای هاشمی در آن همهمه، توجهش به این صدا جلب میشود و از آقای مجتهد شبستری میخواهد که خواسته خود را مجدد بیان کند. ایشان آن خواسته را دوباره بیان میکند. سپس آقای هاشمی خطاب به نمایندگان گفت: آقای مجتهدشبستری از طریق آقای طاهری خرمآبادی، شنیدهاند که حضرت امام چیزی درباره آقای خامنهای گفتند و من هم مطلع هستم. (نقل به مضمون)
*در اینجا آقای هاشمی، هوشمندی خاصی به خرج میدهد و خطاب به نمایندگان میگوید، اگر شما اجازه میدهید، من این خاطره را بیان میکنم. او در واقع رایگیری میکند و به نوعی بیان میدارد آن چیزی که من میخواهم بگویم، آن چیزی نیست که امام در وصیتنامه خود قید فرمودند که یا باید در صدا و سیما باشد، یا مکتوب باشد و یا اینکه سندی از آنجا موجود باشد.
هاشمی در حقیقت اینگونه میگوید که سند آن قول بنده هستم و اگر نمایندگان اجازه بدهند، من آن را بیان خواهم کرد که نمایندگان موافقت کردند. سپس آقای هاشمی گفت من برای گفته خود شاهد هم دارم. شاهد او آیتالله خامنهای و آیتالله موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی قضایی کشور بود. آقای هاشمی خطاب به آقای موسوی اردبیلی میگوید که شما شاهدید و ایشان هم تایید میکند. در نتیجه آقای هاشمی آن خاطره و نقل قول معروف را بیان کردند.
*بنابراین خاطره و یا آن نقل قول زمانی بیان شد که بیشتر نمایندگان با در نظر داشتن یک نفر در ذهنشان به رهبری فردی رای داده بودند و تعدادی از نمایندگان هم گفته بودند که آقای خامنهای کاندیدای ماست. ضمن اینکه هیچ کس دیگری به عنوان کاندیدای نمایندگی از سوی نمایندگان مجلس مطرح نشد.آن نقل قول و خاطره در تحکیم اطمینانخاطر نمایندگان مجلس خبرگان رهبری نقش موثری داشت، اما مبنا نبود. مبنا انتخابی بود که خود نمایندگان مجلس انجام داده بودند.
ارسال نظر