پاتوقهای شکمگردی تهران در دهه هفتاد
در این مطلب، خاطراتی خواهید خواند از پاتوقهای خوشمزهی شکمگردی در تهران. آن زمانهایی که ساندویچها عطر و طعم بینظیری داشتند. عطر و طعمی که هرگز فراموش نخواهد شد.
روزنامه همشهری: سال ۷۲ تهران کمکم در حال پوستانداختن بود. جنگ دیگر بر وضعیت شهرها سایه نینداخته بود و ریتم زندگی در پس تحریمها، کمبودها و مشکلات عادی نشان میداد. جوانان سال ۷۲ همان دختر و پسرهای خردسال ۵۷ بودند که انقلاب را روی شانه پدران یا از درون کالسکههایی که مادرانشان میراندند میشناختند.
جوانانی که حالا به سد سخت کنکور رسیده بودند و اگر شانس میآوردند و این سد را میشکستند فصل تازهای از زندگی برایشان آغاز میشد، هرچند که خیلیهایشان هم به این حد نمیرسیدند و وسط راه جا میماندند. هرچه بود همه آنها دوست داشتند جوانی کنند، اما فضای چندانی برای تفرج نبود و غیر از پارک و سینما و کوههای شمال شهر، بیشترین تفریح شکمگردی محسوب میشد؛ البته آن هم برای آنهایی که تهجیبشان کارتنک نبسته بود.
تهران برخلاف دهههای قبل و بعد، در آن دوره کافههای زیادی نداشت؛ مهمترینشان کافه نادری بود که جوانها کمتر آنجا میرفتند. سالن خانمها پشت سالن اصلی بود و نمیشد دستهجمعی به این کافه رفت. کمی آنسوتر هم در خیابان سی تیر، رستوران گلرضاییه بود که فضای کمی داشت. پیتزا هنوز فراگیر نشده بود و فقط داوود در کوچه لولاگر آن را داشت؛ همان پیتزاهای کوچولویی که با تهبندی یک مشت کالباس خشک وسط یک تکه فویل آلومینیومی قبل از آماده شدن غذا، عمدتا مشتریان را سیر میکرد و خود پیتزا را به زور میخوردند.
تهران، اما مثل الان ساندویچی کم نداشت؛ بیبروبرگرد کنار هر سینما اقلا یک ساندویچی بود. پیش از انقلاب قشر متدین جامعه زیاد با ساندویچ میانه نداشتند. از یک طرف نسبت به گوشت سوسیس و کالباس مشکوک بودند و از سوی دیگر بهخاطر نوشیدنیهای حرامی که معمولا در یخچال این اغذیهفروشیها بود، در آن پانمیگذاشتند. البته پیش از انقلاب معدودی ساندویچفروشی اسلامی هم بود؛ یکی شوخ بالای میدان منیریه که سالاداولویههایش در آن مغازه کوچک هنوز هم شهرت دارد و دیگری بالای شهر، کمی پایینتر از خیابان فرشته، ساندویچ یکتا.
اغذیهفروشی یکتا هم یکی از قدیمیترین فستفودهای جدید تهران بود. این رستوران در سال ۱۳۳۰ توسط مرحوم یوسفی در شمال خیابان ولیعصر بالاتر از چهارراه پارکوی تاسیس و در سال ۱۳۳۴ رسما افتتاح شد. این رستوران تا آذر ۹۲ که کامل خراب شود شبیه همان روزی که ساخته شد به کارش ادامه میداد و تغییری در ساختمان و دکورش ندادند. میز و صندلیهایش زرشکی بود و غذاهای معمولا باکیفیتی داشت؛ الویه، سوپ خانگی و خوراک بامیه مخصوص یکتا مشتریان بیشتری داشت.
ساندویچفروشی تاپس در خیابان هدایت و نزدیک به پیچ شمیران که آقای قدرتالله بهرامی مدیر آن از سال ۱۳۴۸ هستند، در تهران با ۲ شعبه در خیابان آفریقا / نلسون ماندلا و خیابان برادران قایدی/هدایت که با برگر و سس مخصوص، سوپ و الویه معروف است. این ساندویچی در خیابان هدایت با همان منو همچنان دایر است. بیگ بوی در عباسآباد هم تا میانه دهه ۷۰ فقط همبرگر داشت و پس از آن پیتزا را هم به منوی خود افزود.
در دهه ۶۰، ساندویچیهایی که صاحبشان از اقلیتهای مذهبی بودند تابلویی با همین عنوان پشت شیشه نصب میکردند، اما از دهه ۷۰ این تابلوها برداشته شدند.
یکی از آنها آندره بود. یکی از نخستین فستفودیهای تهران که آندریاس آهارونیان در سال ۱۳۱۶ در حاشیه جاده پهلوی (خیابان، ولی عصر، پایینتر از تقاطع با خیابان انقلاب فعلی) آن سوتر از قنادی بامداد، نزدیک کافه شهرداری آن را راه انداخت و برای نخستین بار سوسیس و کالباس بهدست مردم میداد. سال ۷۲ آندره ورشکست شد و آن مغازه بزرگ را بعد از چنددهه فعالیت بست و به بانک صادرات فروخت و تا سالها در مغازهای کوچک در کوچه ماه، روبهروی قنادی بامداد، فقط سوسیس وکالباس پخش میکرد.
اما در کنار ساندویچفروشیهای نسبتا باکلاس بودند ساندویچیهایی که غذای ارزان داشتند؛ اغلب کوکو و کتلت یا تخممرغ. در دهههای بعد و با رونق کار فلافلفروشان کوچه مروی، فلافل هم به این ساندویچهای ارزان افزوده شد. معروفترین ساندویچهای ارزان در چهارراه مخبرالدوله در مغازهای کوچک و دیگری در خیابان بهار بود، در کوچهای روبهروی کوچه سمنان که از همان سالها با راهاندازی خانه سینما در آن مشهور شد.
اما شاید مهمترین تحول در آن سالها تغییر روش درستکردن ساندویچ بود. آن سالها نان بولکی کمکم جایش را به باگت میداد. نان بولکی تا دهه ۷۰ تنها نان مناسب برای ساندویچیها بود. میگویند ترپوگوسیان پدر، مهاجری ارمنی بود که پس از انقلاب بلشویکی، بار و بندیلش را جمع کرد و به همراه خانواده به تهران آمد و در سر خیابان هدایت، نانوایی باز کرد. نانهای او شبیه نانهای ایرانی نبود و به تکههای آجر بیشتر شباهت داشت. او در سال۱۳۱۶ نان کوچک سفیدرنگی پخت که، چون شبیه بازوی نوزاد بود به بولکا یعنی بازو معروف شد و بعدتر در محاوره شد بولکی.
خانواده ترپوگوسیان بعد از جنگ جهانی دوم، نانوایی را به قنادی و شکلاتسازی تبدیل کردند که حالا به مینیون معروف است. طبق نقلی دیگر فن پخت نان فرنگی برای اولینبار توسط مهاجری از شوروی به نام حاجرحیم در خیابان سوم اسفند (سرگرد سخایی امروزی) به ایران وارد شد. پس از آن یکی از ارامنه به نام پتروس در سال ۱۳۱۵ در انتهای خیابان منوچهری روبهروی سفارت انگلستان انواع نان بولکی، سیاه و سبوسدار را میپخت.
با اینهمه مشکل نان بولکی کم حجمیاش بود؛ آنهایی که ساندویچ را نه از سر تفنن و برای سیرکردن شکم میخواستند و پول نداشتند دو ساندویچ بخرند، از صاحب مغازه طلب نان اضافه میکردند. روندی که در ساندویچ فروشیهای شهرهای دیگر تبدیل به رویه شد و آنها همه ساندویچهایشان را دونانه دست مشتری میدادند. همان زمان پخت نانهای حجیم به اسم باگت و بعد فرانسوی شایع شد تا مشکل نان اضافی هم حل شود. نان بولکی در دهههای بعد نوستالژی ساندویچهای قدیمی شد.
نظر کاربران
یادش بخیر هر چی بود اونموقع بود
پاسخ ها
سس ماست
چی بود بابا هر چی الان میکشیم از همین ساندویچ ها بود معلوم نبود چی به خوردمون میدادن
په چی میگی
هایدا دهه ۸۰ اومده
دهه هفتاد اوج معروفیت ساندویچ هایدا بود . من کنار شعبه اصلی دو راهی قلهک سرباز بودم . مردم چه صفی میکشیدن جلوی مغازه ساندویچی . و الحق چقدرم خوشمزه بود
پاسخ ها
هایدا دهه هشتاد اومد خالی نبند
اما ساندویچی (Bمزه) در شهر ما از دهه شصت تاالان هنوزم هسد،هنو مشتریای زیاد داره
هایدا دهه هشتاد بود
معروف ترین ژامبون فروشی ویدا بود که هنوزم هست به نظرم بهترینه زمانی که ساندویچ 90 ریال یا همون 9 تومن خودمون ائنجا 21 تومن بود ولی 3 نفرو سیر میکرد
اونی که شما آدرس میدی دهه ۷۰ ساندویچ ویدا بود اول پاسداران هایدا بعدا اومد
دوراهی شعبه دومشه اولیش کم بالاتر از یخچال در قلهک بود
یادش بخیر از مدرسه مستقیم فلافلی عمورضا....
آقا یعنی من نمیدونم چه سالی سرباز بودم . سال 78 من از دوراهی قلهک سر یخچال ساندویچ هایدا میگرفتم . شما دیر از خواب بیدار شدی دلیل به خالی بندی من نیست
هایدا در اواخر دهه هفتاد توی تک شعبه ش خیابان شریعتی روبروی خیابان یخچال حسابی برای بالاشهری هام معروف بود. اما تو دهه هشتاد بود که شروع به افزایش شعبه هاش کرد.
سال۷۲ دانشجو بودم تو مخبرالدوله ساندویچ کوکو سبزی با نوشابه شیشه ای فقط ۲۰ تومن میخریدیم ،مشتری هاش هم بیشتر دانشجوها و کارگران بودند، تو اون سالها اینقدر کوکو سبزی خورده بودم که الانم بعد اینهمه سال از کوکو سبزی متنفرم۰یاعلی
پاسخ ها
من سال 83 هنرستاني بودم تو مدرسه پول نداشتيم ساندويج بخريم 100 تومن ميداديم يه نون باگت و 25 تومن يه سس قرمز يا سفيد ميخورديم حال ميكرديم
سوس ماس قدیمی هست
حار مانه بابا نرده چار شافه
آندره واقعا عالی بود ، حیف که تعطیل شد
پاسخ ها
هنوز بازی میکنه آندرانیک تیموریان
دهه ۷۰و ساندویچاش
یادش بخیر
بچگیهای ما همبرگر واقعا همبرگر بود بعد میگفتن از گوشت گراز درست شده میخواستن ما نخوریم. البته این مال دهه 60 هست
ممنون از مقاله خوبتان ،ما دهه شصتی ها را به ان دوران برد.
خیلی مقاله خوبی بود من رو برد به خاطرات دهه 70 ساندویچ مرغ با کره آندره همراه با آب مرغ غلیظ ، گوشت برگر یکتا ، و همچنان شکلات های مینیون - ممنون از ایجاد این حس نوستالژی
من یه دهه شصتی ام.ساندویچ الویه ی یکتا عالی بود
دهه هفتاد توی شیراز پر از ساندویچی های خفن بود پیتزا هم زیاد بود
جا داره یادی هم بکنیم از ساندویچی فریدون یا همون فری کثیف که هنوز هم کارش عالیه
ما ساندویچ نمیخوردیم با اینکه برای همون دهه هستیم...خدایا شکرت از نداری به کجا رسیدیم...شکر پروردگار مهربون عالم
یادش بخیر...پسر عموم هر وقت ساندویچ بندری چهارراه ولیعصر میگرفت با من نصف میکرد...من پول جیبی مدرسه نداشتم... کجاست محبت کجاست اون روزا بعد میرفتیم مدرسه
دوستان یک ساندویچی بود تو یکی از فرعی های ولیعصر مثل اینکه اسفندیار بود. کسی اسمش یادشه؟ ساندویچ هاش ۱۰۰ تومن بودن.
مشهدیا فلافل ۴نون سفارش میدن اول میاد میگه فلافل ۲نون دارین بعد میگه ۳نون چی خوب یه ۴نون بده بی زحمت
ما می رفتیم اغذیه گلبرگ هفت حوض شبخر
ما می رفتیم اغذیه گلبرگ هفت حوض یادش بخیر
پاسخ ها
یک کوکو سیب زمینی میزد به اسم کتلت میداد ولی خوشمزه بود
ما می رفتیم اغذیه گلبرگ هفت حوض یادش بخیر
پاسخ ها
بعله متوجه شدیم