۱۴۹۱۰۶۴
۲۱ نظر
۳۶۶۹۰
۲۱ نظر
۳۶۶۹۰
پ

شش کارتون قدیمی که قبله کودکی بچه‌های ایران شدند

در سال‌های ۶۰ تا ۷۰، بچه‌هایی که متولد دهه پنجاه و شصت هستند، امکانات خیلی محدودی داشتند ؛ تلویزیون بود و دو کانال و یک ساعات محدودی که برنامه کودک پخش می‌شد.

برترین‌ها: در سال‌های 60 تا 70، بچه‌هایی که متولد دهه پنجاه و شصت هستند، امکانات خیلی محدودی داشتند ؛ تلویزیون بود و دو کانال و یک ساعات محدودی که برنامه کودک پخش می‌شد. به‌خاطر همین کارتون‌هایی که آن سال‌ها پخش می‌شد خیلی ماندگار شد. البته از حیث بنای متن هم آن کارتون‌ها خیلی خاص و اصطلاحا عمیق بودند و تاثیر گذاری‌شان تا سال‌ها بعد ادامه داشت. اینجا به مناسبت این روزهای نوروز که انگار تقویم استپ می‌خورد، ما نگاهی داشتیم به گذشته و به آن لحظاتی که برای همه ما تاثیرگذار بوده. شش کارتون ماندگار صداوسیما را انتخاب کردیم و کمی درباره‌اش نوشتیم.

zduqlg9p

مهاجران

ویژه شدن کارتون "مهاجران" از این لحاظ بود که روی مفهوم مهاجرت و خانواده تاکید بسیار زیادی داشت. خانواده‌ای تصمیم می‌گیرند خودشان را از محیط قبلی جدا کنند و با کمترین امکانات در محیط جدید که شبیه به جنگل بود وارد شوند. آن فضاسازی کارتون باعث شد که در ذهن مخاطبان خودش ماندگار شود.

داستان مهاجران درباره دختر نوجوانی به نام "لوسی‌مِی" است که خانواده‌اش تصمیم می‌گیرند از انگلستان به استرالیا سفر کنند و در حین مهاجرت با مشکلاتی روبرو می‌شوند. البته این سفر هیجاناتی را هم به همراه دارد و آن‌ها در استرالیا در آدلاید زندگی جدیدی را شروع می‌کنند. لوسی و خواهرش کیت از این که تجربیات جدیدی به دست می‌آورند، لذت می‌برند. آن‌ها با اشخاص جدیدی آشنا می‌شوند ،حیوانات جدیدی پیدا می‌کنند و ماجراهایی را دنبال می‌کنند.

آن شرلی با موهای قرمز

آن چیزی که وجه تمایز ایجاد می‌کرد این بود که دختری رنج کشیده مستقل را به نمایش می‌گذاشت. یعنی کاراکتری را به روح و روان بچه‌های آن نسل تزریق می‌کرد که اتفاقا خیلی به زندگی واقعی نزدیک بود و برای پیشبرد یک زندگی واقعی انگار یک الگو را ترویج می‌کرد، شاید حتی خلاف خواسته‌های صداوسیما.

آن شرلی دختری است که در یتیم خانه بزرگ شده‌ است. آن به‌طور تصادفی نزد خانم ماریلا کاتبرت و آقای مت کاتبرت فرستاده می‌شود که در اصل درخواست یک پسر کرده بودند. خانم ماریلا در ابتدا شگفت‌زده می‌شود. پس از اینکه ماریلا از گذشته غم‌انگیز "آن" مطلع می‌شود، او به تدریج به عضوی غیرقابل جایگزین از خانواده کاتبرت تبدیل می‌شود.

حنا دختری در مزرعه

در مورد حنا آن چیزی که وجه تمایز ایجاد می‌کند این است که یک نوع رفاقت دخترانه و کنار آمدن و ادامه دادن در شرایط یک زندگی تحمیلی را به بچه‌ها آموزش می‌داد. دختری که ناگهان وارد موقعیتی تحمیلی می‌شود که شاید اصلا مطلوبش نیست؛ در بدو ورود خیلی محبوبیت ندارد اما با اکسیر رفاقت زندگی را ادامه می‌دهد.

کارتون «حنا دختری در مزرعه» داستان دختری به نام «حنا» است که به همراه پدربزرگ و مادربزرگش در یک مزرعه زندگی می‌کند. مادر حنا برای پیدا کردن کار به کشور آلمان سفر کرده است. در این مدت حنا با داستان‌ها و چالش‌های زیادی رو به رو می‌شود. سه سال از زمانی که مادر حنا فنلاند را برای کار به قصد آلمان ترک کرده و دخترش را به نزد پدربزرگ و مادربزرگش در مزرعه تنها گذاشت می‌گذرد. جنگ جهانی اول شروع شده و فنلاند هنوز هم تحت سلطه روسیه است. ساکنان این سرزمین تقریباً هیچ خبری از خارج نداشته و هیچ کس نمی‌داند آیا حنا دوباره مادر خود را خواهید دید یا نه.

مشکلات، روز به روز بدتر و سخت تر می‌شد و هیچ چیز در مزرعه پدربزرگ و مادربزرگ خوب پیش نمی‌رفت، محصول آن سال کفاف خرج خانواده را نداد و تنها گاو شیرده آنها توسط یک خرس کشته شد و خانواده با مشکلات مالی بزرگی مواجه شد. بنابراین حنا تصمیم گرفت در خرج و مخارج خانه کمک کند و علی‌رغم میل پدربزرگ و مادربزرگ کاری در مزرعه همسایه ‌می‌یابد. برای یک دختر کوچکی به سن او که به سختی به نه سال می‌رسد، کار در مزرعه سخت و خسته کننده است. اما او با شور و علاقه کار را به دست می‌گیرد و با خُلق و خوی خوبش با همه برخورد می‌کند و در نتیجه جایگاهش را در میان دیگران و در دل‌های آنان حفظ می‌کند.

بابا لنگ دراز

بابا لنگ دراز شاید جسورانه‌ترین کارتونی بود که البته با فاصله زمانی کم از نسل مهاجران بعد از چند سال پخش شد. اما یک جسارتی داشت؛ جسارتی که با استفاده از سلاح سانسور تا حد زیادی البته اخته شد. با این حال ماجرای یک عاشقانه را نشان می‌دهد؛ یک دختر نوجوان که درگیر یک عشق غیرمنتظره و تا حدی نامتعارف می‌شود. نامه نوشتن، احساسات و نریشن از خصوصیات این انیمیشن بود که ما تا قبل از آن مشابهش را در صداوسیما ندیدیم.

"جودی اَبوت" دختر بچه یتیمی است که با پشتیبانی مالی حامی مرموز خود که جودی او را با نام "جان اسمیت" می‌شناسد، می‌تواند به دبیرستان راه یابد. او فقط یک بار سایه او را دیده و به‌ خاطر پاهای درازش، او را "بابا لنگ دراز" صدا می‌زند. در مقابل خوبی‌های حامی‌اش تنها کاری که باید انجام دهد این است که هر ماه برایش نامه بنویسد، بدون اینکه انتظار دریافت پاسخ نامه‌هایش را داشته باشد.

هاچ زنبور عسل

نکته تمایز کارتون هاچ زنبور عسل این بود که به بحث هویت پرداخته بود. به بحث اینکه کاراکتری که دنبال گمشده خودش است و آن گمشده به طور خاص مادر بود. این طی مسیر کردن، طی طریق کردن وجه تمایزی بود که هاچ زنبور عسل را در اذهان ماندگار کرد. این شاید منطبق‌ترین مضمون بود در میان تمامی کارتون‌های آن دوره؛ یعنی این مدل روایت، این مدل سرگشتگی و سردرگمی و در پی هویت بودن باب میل مدیران صداوسیما بود.

زندگی "هاچ" سراسر غم و غصه بود که شاید با حال و هوای دهه شصت هماهنگی عجیبی داشت. هاچ داستان زنبوری هست که مادر خود را در حادثه‌ای در کندو گم می‌کند و همراه با زنبوری به اسم آیا در به در دنبال مادر خود می‌گردد.

لوک خوش‌شانس

در میان همه کارتون‌هایی که فضای مفرح و طنازانه‌ای داشتند، ما اینجا لوک خوش‌شانس را انتخاب کردیم. گزینه‌های دیگری هم بود منتها لوک به‌خاطر آن فضای خیلی تازه‌ای که به مخاطب خردسال ایرانی ارائه می‌داد ویژه است و ایجاد تمایز می‌کند؛ از این لحاظ که یک فضای وسترن را به نمایش می‌گذارد؛ یعنی یک چیزی که در سینمای جهان ریشه‌دار است و ما اینجا به شکل کارتونی می‌دیدیم. البته درباره لوک آن دوبله درخشانی که همراه کار شد بسیار تاثیرگذار بود؛ کاراکترهایی مثل بوشوِگ و برادران دالتون‌ها، ترکیبی بامزه و شیرینی ساخته بودند که هنوز هم تماشایی‌ست.

کارتون نوستالژیک لوک خوش‌شانس و برادران قد و نیم قد دالتون و جناب بوشوگِ روشنفکر، همه یعنی نوستالژی. برادران دالتون زندانی که قد و نیم قد هستند و همواره به دنبال کارهای منفی و خرابکاری‌های گسترده هستند، همواره با حضور لوک خوش‌شانس و سگ وفادارش، داستان و روایت جالب و جذابی را به یادها می‌آورد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • احمد میرزا

    خدایا زمان چه زود میگذرد، انگار دیروز بود این کارتن ها پخش میشد.!!!!

  • ۰۴۶۶۰۲

    اون یک ساعتی که کارتون می‌دیدیم از لذت بخش ترین ساعات عمرمون بود.

  • پرسپولیس

    ایکیوسان و دوقلوهای افسانه ای و پسرکوهستان و چوبین یادتون رفت

  • ایلیا۱۲۱

    یادش بخیراون روزها،واقعاخوش بودیم،اگرچه جنگ که شروع شد کمی اوقات همه تلخ شد،امابازم خوب بود.چندتاکارتون دیگه راهم میشدنام برد،مثل:تنسی تاکسیدو،بنل،هاکلبری فین،بچه های مدرسه آلپ،بلفی و لی لی بیت،گالیور،سندباد،پینوکیو،و یه کارتون دیگه که یه پسربچه ای بودکه یه سگ سفیدخیلی بزرگ داشت بنام بل وباهم مسافرت میکردن توی اروپا،که هرقدرفکرمیکنم اسم کارتونش یادم نمیاد.به هرحال یاداون روزها بخیر،خیلی از این روزها بهتربود.

  • آران

    درخشانترین کاراکتر لوک خوش‌شانس، اسبش سالی بود که دوبله مرحوم عرفانی این شخصیت رو ماندگار کرد

  • mehmet

    با اختلاف بوشوک سگ لوک خوش شانس بهترین شخصیت کارتونی بود بعدش گربه سگ

  • ناهید رضایی

    باسلام، البته انتخاب کارتن ها بسیار زیبا وبه جا بود، خاطرات دهه شصتی زنده شد، ولی متأسّفانه بیشتر کارتن های اون موقع موضوع های، غم انگیزی داشت، مثل حنا دختری درمزرعه، هاچ زنبور عسل به دنبال مادرشون بودن، واقعا غم انگیز بود، روحیه بچه های اون دوران بنظر من با همین کارتون ها خیلی حساس وپرخاشگر شد، با خانمان، کارتن دیگری بود که پرین پدرومادر رو از دست داد، واقعا خیلی تلخ بود،وبرای روح لطیف بچه ها مناسب نبود، مانلی بودیم که درکنار جنگ ودل گیری های خودمون، تلوزیون هم مارو غمگین تر می کرد

  • آسمان آبی

    آی کیو سان؛پینوکیو: سندباد:فوتبالیستها:میتی کومان مامور مخصوص حاکم بزرگ؛موش کوهستان؛ووووووکارتونهای دوران ما بود که دنبال میکردیم یادش بخیر
    تلویزیون سیاه سفید داشتیم و برای دیدن تلویزیون رنگی می‌رفتیم خونه همسایه

  • سادی

    فوتبالیست ها

  • النا

    من کارتون بل وسباستین رو خیلی دوست می داشتم اون هم دنبال مادرش می گشت چقدر زود گذشت

  • یکی از مردم

    فیلمهای همیشه ماندگار (کارتون ،عروسکی و یا واقعی) دوران ما دهه شصتی ها اینها بودند:
    گالیور ، مهاجران، گوریل انگوری، سند باد، خانواده دکتر ارنست، هاچ زنبور عسل، پینوکیو، پلنگ صورتی، یوگی و دوستان، زبل خان، پت و مت ، سه کله پوک ، بل و سباستین، مسافر کوچولو، موش کوهستان، خانواده وحوش، رامکال، اولیور توییست، سالی و جِیک، رابین هود، زورو ، پروفسور بالتازار، تنسی تاکسیدو، مورچه و مورچه خوار، بینوایان، بچه‌ های آلپ، معاون کلانتر، نخودی و مادربزرگ، کار و اندیشه، فسقلی و پدربزرگ، و تعدادی دیگه که الان در ذهنم نیست...

  • IRAN

    دکتر ارنست ، بچه های کوه آلپ ، مسافر کوچولو ، هایدی ، سندباد ، پلنگ صورتی و... و بل و سباستین که هیچگاه تکرار نشد هم بود
    همه کارتون های دهه شصت ، هفتاد زیبا و دلنشین بودند

  • علی

    فقط تام و جری..

  • مازنی

    وبچه های مدرسه والت و کارتون پانزده پسر وحتی هادی و هدی و خونه مادر بزرگه یادشون بخیر اشکمون دراومد ویاد پدر و مادر و آنهایی که از بین ما رفتن بخیر

  • مسافر

    کارتون ژانوار ژان عالی

  • مازنی

    وبچه های مدرسه والت و کارتون پانزده پسر وحتی هادی و هدی و خونه مادر بزرگه یادشون بخیر اشکمون دراومد ویاد پدر و مادر و آنهایی که از بین ما رفتن بخیر

  • بشیر

    بسیار عالی یادآوری کردی گذشته ای همراه با آه و افسوس و تاثر

  • دادا

    اینها ازنظرخودت مهم بودن.

  • ناصر

    اخ آخ که گفتی

  • هویار

    یادش بخیر این کارتونها خیلی هم اموزنده بودن بر عکس کارتونهای الان

  • mmmm

    فوتبالیست ها،دو قولو های افسانه ای،سطل سحر آمیز،بلیک و مرتیمن،داستان های فوتبال،گربه سگ،تام و جری،میگ میگ،میتی کومون،بابالو ها،تابالوگا اژدهای سبز،تندر،ماجرهای نیلز،زورو،لوک خوش شانس،شهر آجیلی،بچه های کوه آلپ،گربه ملوس،لاک پشت های نینجا،آنشرلی،موزی مازی،پت مت،زبل خان،الیور تویست،کماندار نوجوان،پلنگ صورتی،هاچ زنبور عسل،گوریل انگوری،پینوکیو،افسانه سه برادران و .....

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج